خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر و نیلوفر به آزمایشگاه رفتن و بعد از آزمایش دادن و گرفتن آزمایش طاهر نمیتونه پاکتو باز کنه که نیلوفر میگه اگه میترسی و یا نمیخوای بفهمی باز نکن ولش کن و میره. وجدان به هاکان زنگ زده تا بره پیشش. هاکان اول میره پیش وکیل نساء و بهش میگه که نمیخوام ازش جدا بشن و ازش میخواد تا یکاری کنه نساء ازش جدا نشه. سپس میره پیش وجدان و میگه خوب گفتی بیام که چی بشه؟ وجدان بهش میگه یه نقشه دارم مگه نمیخوای از خانواده زنت انتقام بگیری؟ هاکان میگه درست حرف بزن دربارشون اونا خانواده منن! وجدان میگه چه خانواده ای؟ مگه پرتت نکردن از خونه بیرون؟ مگه نمیخوان طلاق زنتو بگیرن ازت؟ سپس بهش میگه که بیا با من ازدواج کن هاکان جا میخوره و میگه چی؟ این چه مزخرفیه دیگه! او با تمسخر میگه توروخدا بیا منو بگیر! سپس بعد از کمی حرف زدن بهش میگه من میرم با مردهای متعهل بعد تو میای مثلا میفهمی و باهمدیگه ازشون پول میگیریم تا به زنش نگیم  پول خوبی به جیب میزنیم! هاکان تو فکر میره. رئیس شعله میاد به بانک و با دیدن غمزه میگه عجب زن جوانی!

پس حتما کارتون درست بوده که به این سمت رسیدین! او تشکر میکنه ازش و میرن تو جلسه تا حرف بزنن. طاهر به عمر زنگ زده و میگه که جواب آزمایشو گرفتم ولی جرأت ندارم بازش کنم و گریه میکنه که عمر میگه کجایی بیام اونجا اما طاهر میگه نمیخواد میخوام وقتی میبینم تنها باشم شب میام خونه. شب طاهر رفته به خونه و بهشون میگه که جرأت نکردم بازش کنم و ببینم انها بهش جرأت میدن که باز کنه و ببینه طاهر با دیدن جواب آزمایش گریه میکنه و میگه نیلوفر دختر منه حاجی دلداریش میده و میگه این چیزی بود که باید دیر یا زود باهاش روبرو میشدی! سپس باهمدیگه میرن به خونه شوکران تا ماجرارو بهش بگن. اونجا شوکران با شنیدن حقیقت ناراحت میشه و اشک میریزه نساء آرومش میکنه و حاجی بهش میگه که من باور نکردم وقتی اومد بهم گفت حامله ست فکر کردم داره دروغ میگه طاهر قسم میخوره که از وقتی باهات ازدواج کردم دستم به هیچ زنی نخورده! اما شوکران میگه نخورده ولی فکرت پیش یکی دیگه بوده! و میگه که میخواد طلاق بگیره اونا سعی میکنن منصرفش کنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا