خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی اسم من ملک + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.
خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک
نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …
قسمت ۸۸ سریال ترکی اسم من ملک
همه خانواده بیرون می روند تا از کنعان حساب پس بگیرند. کنعان خودش را به مظلومیت زده و برای اینکه ثابت کند خودش مقصر نیست و از چیزی خبر نداشته، پیش پلیس می رود تا خودش از عدنان شکایت کند. فوندا به آلپای میگوید که کنعان دروغ میگوید و در حال نقش بازی کردن است. آلپای سر در گم شده و نمیداند حرف چه کسی را باور کند. زمرد از اینکه عدنان باعث آن اتفاق شده عصبانی است و با طعنه به نفیسه میگوید که برگشتن ملک فقط همراه با دردسر بوده و کاش او و بچه هایش برنمیگشتند. دفنه در اتاق بیتابی میکند و میخواهد عمر را ببیند. باشاک میگوید که او را به اتاق عمر می برد تا شاید روی به هوش آمدن او نیز تاثیر داشته باشد. ویلدان با دیدن کنعان با عصبانیت سراغ او رفته و از آنجایی که شب قبل کنعان به او دلداری داده بود، با او دعوا میکند.
میتات به خانه سیران می رود و اتفاقات اخیر را تعریف میکند. سیران از یه هوش آمدن دفنه خوشحال می شود. گولجه با دیدن میتات بخاطر دعوای او با اردال، به حالت قهر از اتاق می رود.
بعد از رفتن میتات از خانه سیران، خدیجه به خانه سیران می رود و به او میگوید که دیگر نباید میتات به خانه او رفت و آمد کند زیرا خانواده او از این کار خوششان نمی آید و میتات نیز نسبتی با او ندارد. در بیمارستان، دفنه به اتاق خودش رفته و در حال گریه است. باشاک و ملک به او دلداری میدهند. زهرا من عصبانی است، میگوید که زمرد حق دارد و خانواده ملک با آمدنشان دردسر درست کرده اند و دفنه باعث خطر مرگ برای عمر شده است. دفنه بیشتر ناراحت شده و ملک جا میخورد. باشاک از زهرا عصبانی شده و او را از اتاق بیرون می برد.
کنعان به آلپای میگوید که خودش از کار عدنان خبر نداشته و ناراحت شده است و تمام تلاشش را میکند تا عدنان هرچه سریع تر پیدا بشود.
دوست خلیل که پلیس است پیش او آمده و خبر میدهد که عدنان سابقه بستری در بیمارستان روانی دارد و یک بار نیز با دختر دیگری همین کار را کرده و کنعان برای نجات او پرونده پزشکی برایش درست کرده است. میرزا و خلیل میفهمند که کنعان دروغ میگوید و خودش دوباره به عدنان کمک کرده است.
آلپای و کنعان و فوندا به مغازه خود می روند. آلپای برای سفارش قهوه می رود و وقتی فوندا داخل مغازه می رود، کنعان را مشغول صحبت در باره فراری دادن عدنان میبیند.
در بیمارستان، حال عمر بد شده و ایست قلبی میکند. همه مقابل اتاق او می روند .