خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران

دوروک تو سرویس بهداشتی مدرسه میره که میبینه کان داره لباسشو میشوره و وقتی صورت و سر و وضعشو میبینه میگه دیشب رفتی کتک کاری؟ میابقه ای چیزی؟ انگاری خوش شانسم نبودی! کان میگه آره الان خیلی خوشحالی که اینجوری منو میبینی؟ دوروک میگه نه ناراحتم ولی به عنوان یه فرد غریبه! سپس کمی باهم بحث و کل کل میکنن و کان میگه منم تو این قصیه بی تقصیرم برو حساباتو از بابات بگیر نه من! قدیر به مدرسه رفته و بهشون میگه که قراره از اونجا بره سپس همگی پکر میشن که قدیر میگه اینجوری نکنین دیگه من برای آینده بهتر دارم میرم سپس باهمدیگه شب قرار میزارن تا برن بیرون. تو کلاس بچه ها در حال امتحان دادن هستن که برک میبینه کان هیچی علامت نزده گزینه هارو و میخواد بهش تقلب برسونه که کان میگه ول کن نمیخواد سپس برگه اش را میده و به استاد و میره زنگ کلاس خورده میشه و عمر به دنبال کان میره. او بهش میگه چرا برگه تو سفید دادی؟ من که میخواستم بهت تقلب برسونم! کان میگه چه فایده داره؟ اصلا بالاترین نمره کلاس، مدرسه یا حتی کشوری بگیرم اما وقتی یه خانواده ندارم که نگرانم باشن یا واسشون مهم باشم میخوام چیکار؟ عمر میگه تو برای خودت و آینده خودت درس میخونی! نمیتونم جبرت کنم که خوب امتحان بده یا تقلب بکن ولی میتونم باهات ریاضی کار کنم امتحان بعدی ریاضیه! شب بیا خونمون باهم کار کنیم کان اول قبول نمیکنه که عمر با اصرار راضیش میکنه. سوزی پیش عمر میره و میگه خوب دادی امتحانو؟ عمر میگه آره خوب بود سپس بهش میگه که اگه خواست باهاش درس تمرین کنه میدونه کجا پیداش کنه سوزی تایید میکنه و میره. اورهان برک را تو راهرو میبینه و صداش میزنه سپس بهش پولشو میده برک میگه حالا خیلی عجله ای نبود! اورهان تشکر میکنه و میگه زودتر قرض را پس بدیم بهتره. بعد از رفتنش آیبیکه بهش میگه خوب خداروشکر دیگه هیچ بده بستونی باهم نداریم.

سپس آیبیکه از اینکه مادرش فهمیده باهم در ارتباطن میگه برک کلافه میشه که آیبیکه میگه تازه مامانم بعد مدرسه میاد دنبالم تا باهم برگردیم خونه برک میگه دیگه چی؟ واقعا؟ مثل بچه دبستانیا؟ همان موقع شنگول از راه میرسه و آیبیکه را با خودش میبره و برک پنهان میشه. کان وقتی از مدرسه بیرون میره سوزان جلوشو میگیره و معذرت خواهی میکنه و میگه میدونم تو تلافی کردن تو این وسط سوختی ولی میخوام واسه جبران بگم بیای خونه ما پیش ما بمونی تا ببینیم بعدا چی میشه لباساتو میشورم کان خوشحال میشه و میگه این خیلی خوبه اگه بشه بهتر از تو ماشین خوابیدنه!  قدیر بعد از مدرسه ملیسا باهم میرن فروشگاهی که خود اون شرکت معرفی کردن برای خرید کت و شلوار، او یکی یکی میره پرو میکنه و ملیسا نظر میده و در آخر همدیگرو در آغوش میگیرن. کان به خانه سوزان میره هاریکا بهش میگه چجوری تو این سرما تو ماشین میخوابی؟ من که از سرما متنفرم! سوزان میگه دخترم مثل پرنسسا بار اومده واسه همین اینجوریه سپس هاریکا به کان میگه تو هم میتونی از این وضع نجات پیدا کنی! برو ازش شکایت کن چه مدرکی از دی ان ای بهتر؟ حق و حقوقتو بگیر، سوران تایید میکنه و کان تو فکر فرو میره. شب قدیر وقتی روزشو برای خانواده اش تعریف میکنه اونا میگن حتما خیلی خوشتیپ شده بودی! سپس قدیر میگه از هی-ان نمیتونم یه جا بند بشم میرم قدم بزنم. کان به اونجا که عمر میگه من گفتم بیاد ک ریاضی تمرین کنیم. بعد از رفتن قدیر کان درباره دعوت کردن سوزان به خانه اش میگه. سپس درباره پیشنهادش درباره گرفتن حق و حقوقش میگه که شنگول همون موقع وارد اتاق میشه و حرف های اونارو میشنوه.

آکیف ملیسا و دوروک را با خودش به رستوران میبره و ازشون میخواد تا به طلاق گرفتن مادرشون میدون ندن چون نمیخواد نباهت را از دست بده دوروک میگه سخت در اشتباهی چون نه تنها این کارو نمیکنم بلکه تشویقشم میکنم سپس با خیال راحت غذا سفارش میدن. فردای آن روز آسیه وقتی از خواب بیدار میشه به عمر میگه داداش کجاست؟ نیست! همگی از صدای بوق ماشین به بیرون میرن که میبینن قدیر تیپ زده با ماشین شرکت به اونجا اومده آنها از دیدنش خوشحال میشن و میگن چقدر خوشتیپ شدی داداش! خانواده اورهان هم از خانه بیرون میان و از قدیر تعریف میکنن و واسش آرزوی موفقیت میکنن. شنگول وقتی به خانه نباهت میره و اونجا در حال تمیزکاری حرف های نباهت را میشنوه که میخواد طلاق بگیره او درباره تصمیمی کان بهش میگه که نباهت جا میخوره و میگه نمیزارم حق بچه های منو بخوره. قدیر شروع به کار میکنه و حسابی تو کارش هم در روز اول موفقه. عمر و اوگولجان در کتابخانه نشستن و عمر نمونه سوالات ریاشیو تو همان فلشی که فیلم دعوای آکیف و پدرش بوده میریزه سپس به کان میده و میگه تو این سوالاتو ریختم هروقت خواستی بیار عجله ندارم کان قبول میکنه. قدیر وقتی به خانه برمیگرده از رکوردش میگه که تونسته ۱۰تا بفروشه اونم تو روز اول سپس تعریف میکنه که از روز اول کاریم تعجب کرده بودن. نباهت پیش آکیف میره و بهس میگه به وکیلم سپرده ام کارهای طلاقو داره میبره جلو فقط اومدم یه چیزی بگم که انگار اون پسره کان میخواد ازت شکایت کنه واسه حق و حقوق آکیف تعجب میکنه که نباهت میگه هرکاری میتونی بکن نمیخوام از سهم بچه های من چیزی بهش برسه! آکیف میگه معلومه که این کارو میکنم. بعد از رفتن نباهت میگه هنوز آکیف آتاکل را نشناخته!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا