خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۸۹ سریال ترکی دختران آفتاب
قسمت ۸۹ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی دختران آفتاب

توچه چند نفر از دوستانش را که از بازیگران تئاتر هستند جمع میکند تا سلین از بین آنها یکی را به عنوان دوست پسر خودش مقابل گونش انتخاب کند. سلین یکی از آن پسرها را انتخاب میکند و آنها به کافه می روند تا با هم تمرین کنند که مقابل گونش اشتباهی نکنند. نازلی و رعنا به خانه پیش ساواش می روند. ساواش از دیدن رعنا جا می خورد. رعنا به خاطر وضعیت ساواش و سر و صورت زخمی او ناراحت شده و سوال میکند که چه کسی این کار را کرده است. ساواش میگوید که چند نفر بی دلیل در خیابان او را کتک زده اند. رعنا که میداند ماجرا چیست، با ناراحتی و نگرانی از ساواش میخواهد که مراقب خودش باشد. سپس می رود. ساواش با نازلی سرد برخورد میکند و با طعنه میگوید که به احتمال زیاد دوست نازلی، ییعیت این کار را کرده است. نازلی میگوید که ییعیت چنین کاری نمی‌کند. ساواش از اینکه نازلی از ییعیت دفاع میکند کلافه می شود. علی و امره به عمد آنها را در خانه تنها میگذارند که با هم صبحت کنند. سپس به سمت کافه می روند. داخل کافه، توچه و سلین و دوست پسر قلابی سلین نشسته اند. وقتی علی وارد می شود، با دیدن آن پسر که سلین را بغل کرده شوکه می شود. توچه و سلین با دیدن علی هول می شوند. علی جلو آمده و آن پسر میگوید که دوست پسر سلین است ‌.

علی عصبانی میشود و او را بیرون میکند ‌ سلین کلافه شده و ماجرا را برای علی و امره تعریف میکند و میگوید که آنها باعث شدند دوست پسر قلابی اش برود و حالا او نمی‌داند که به گونش چه بگوید. علی از اینکه سلین بی خبر از او چنین کاری کرده ناراحت و عصبی است. همان لحظه گونش که با سلین برای دیدن دوست پسرش قرار گذاشته بود، به کافه می آید. او سراغ دوست پسر سلین را میگیرد. سلین که درمانده شده، سریع امره را نشان میدهد و می‌گوید که او دوست پسر سلین است و آنها دوباره آشتی کرده اند. علی و توچه جا می‌خورند، اما در ظاهر سلین را تایید میکنند. گونش چیزی نمیگوید و مشکلی با رابطه سلین و امره ندارد و بعد از کمی نصیحت و سفارش، از آنجا می رود.
ظفر سر قرار با هالوک می رود و میگوید که او طبق قولشان عمل نکرده و او باید زودتر پری را با خودش به آلمان ببرد. هالوک با کلافگی از او میخواهد که کمی صبر کند، و او را تهدید میکند که حق ندارد چیزی به گونش بگوید ‌. رعنا که متوجه این قضیه می شود، ظفر را علیه هالوک پر میکند و میگوید که هالوک قصد کمک به ظفر را ندارد‌. او به ظفر میگوید که تنها راه حل او این است که با گونش صحبت کند. رعنا از ظفر میخواهد که در شب مهمانی سال نو شرکت کند و همانجا موضوع را به گونش بگوید.

دخترها همگی برای مهمانی شب سال نو حاضر می شوند و حسابی به خودشان می رسند. علی و امره نیز حاضر می شوند. ساواش که با نازلی قهر است، تصمیم به رفتن ندارد و در خانه میماند.
در مهمانی، گونش از امره و سلین میخواهد که با هم برقصند. توچه از این قضیه کلافه است اما به خاطر آنها چیزی نمیگوید. علی، هالوک را کنار کشیده و می‌گوید که نمیخواهد دیگر بین آنها کدورتی باشد و کسی جز او را ندارد که او را بابا صدا بزند. هالوک خوشحال شده و علی را بغل میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا