خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی محکوم به همراه پخش آنلاین قسمت ۷ و ۸

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۸ سریال ترکی محکوم
قسمت ۸ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی محکوم

باریش و ساشا در حال تمرین شمشیربازی در خانه هستند باریش کلافه میشه و به ساشا میگه آخرسر زاهد متوجه میشه که من ساواش نیستم اونم از طرز شمشیر بازی کردنم! ساشا ازش میخواد تا به جای غر زدن و وقت تلف کردن بچسبه به تمرین. باریش بهش میگه من هنوز فکرم درگیره که چه کسی اون عکسو واسه من فرستاده. جمره پیش طاهر میره و بهش میگه که چرا فیلم بازسازی شده صحنه جرم تو پرونده فیرات نیست؟ طاهر بهش میگه به خاطر اینکه فیرات دوست صمیمی منه و از طرفی به خاطر حساس بودن این پرونده این فیلمو از پرونده برداشتن تا فیلمش دست به دست تو فضای مجازی پخش نشه سپس به جمره میگه فیرات گفت که نمیخواد وکیل داشته باشه! جمره میگه من هنوز قانوناً وکیل فیرات محسوب میشم و تا زمانی که برکنار نشدم پا پس نمیکشم و ازش فیلم صحنه بازسازی شده جرم را میخواهد. طاهر میگه باشه من فردا فیلمو به دستت میرسونم. نگهبان به انفرادی میره تا فیرات را برای بردن به اتاق ملاقات از سلول ببره موقع بیرون رفتن متوجه حروف و نشانه هایی روی زمین میشه و توجهش جلب میشه سپس وقتی به اتاق ملاقات میرسه طاهر را میبینه که از قصد برای اینکه جلوی کار جمره را بگیره بهش میگه تو میخواستی که وکیل پرونده ات را برکنار کنیم و برگه را جلویش می گذارد تا هرچه سریعتر امضا کنه اما فیرات که نظرش برگشته بهش میگه دیگه نمیخوام برکنار کنم چون می خوام بفهمم که چرا زنده ام هنوز! طاهر کلافه میشه. نگهبان فیرات را به طرف بند میبره و فیرات از اینکه او را به انفرادی نمی برند که بتواند اون حروف ها و نشانه ها را بررسی کنه کلافه میشه. مسابقه شمشیربازی شروع می شود که باریش به یاد می آورد وقتی بچه بودن با ساواش شمشیر بازی میکردن و هیچ وقت از این ورزش خوشش نمیومد حتی تو بازی ساواش یکبار به چشم باریش صدمه میزنه که زاهد اصلاً اعتنایی نمیکنه و واسش مهم نبوده و باز هم به ساواش توجه میکرده.

مسابقه شمشیر بازی شروع میشه و ساشا به همراه هندزفری به باریش میگه که چیکار کنه و او را کنترل می‌کند اما باریش توی مسابقه زیاده روی میکنه و زاهد متوجه این رفتار او میشه به خاطر همین مسابقه را متوقف میکنه و میگه تا همینجا بسه و از تمام تماشاچیان تشکر می کنه. باریش به اتاق استراحت میره که نوشته ای را روی میز میبیند او نوشته را می خواند و می بینه که نوشتن یا شمشیربازی کلاً یادت رفته یا تو ساواش نیستی! باریش با خواندن این نوشته حسابی جا میخوره. فیرات در زندان پیش خان بابا میره و بهش میگه که قبل از دست دادن حافظه ام چه رفتاری داشتم و یا چه حرف هایی بهت زدم؟ خان بابا بهش میگه همه اتفاق هایی که تا الان افتاده را در یک دفتر نوشتم تو برای اولین روز دادگاهت در حال آماده شدن بودی که به دلیل بی معلومی تورو بردن به انفرادی و وقتی از انفرادی برگشتی به بند حافظه ات را از دست داده بودی! زاهد به جلوی در آرایشگاه خاله جمره میره و بهش پاکتی را می دهد. خاله ی جمره با انزجار به او نگاه می‌کند و از ماشین پیاده میشه. جمره به آرایشگاه خاله اش می رود و شروع میکنه به دیدن فیلم صحنه بازسازی شده جرم و متوجه اتفاق‌هایی در آن فیلم می شود و سریعاً از آرایشگاه بیرون می زند. فیرات برای اینکه دوباره به سلول انفرادی برود و به اون نوشته ها دسترسی پیدا کنه دعوا راه میندازه سپس او و حاجی را به سلول انفرادی میبرند اما فیرات را به یک سلول جدید می اندازند و حاجی را به سلول قبلی فیرات می برند فیرات از این موضوع که حسابی کلافه میشه.

جمره پیش طاهر میره و میگه من با دیدن فیلم های بازسازی شده صحنه جرم متوجه شدم که اصلاً فیرات اون لحظه اونجا نبوده و بدلش صحنه را بازسازی کرده! طاهر میگه چون اون موقع فیرات حافظه اش را از دست داده بود و او خیلی از مواقع ادعا کرده که حافظه اش را از دست داده شاید کلاً اینجوری نباشه و خودشو زده باشه به اون راه! نگهبان سلول انفرادی پیش رئیس زندان میره و بهش میگه که فیرات اصرار داشت تا جایش را با حاجی جابجا کنه. فیرات از سلول خودش به حاجی میگه که نشانه ها و چیزهایی که اونجا نوشته شده را برایش بخواند اما حاجی بهش میگه من اینکارو نمیکنم یادت باشه که تو منو انداختی تو این سلول! فیرات بهش میگه من تو رو از اینجا بیرون میبرم. همان موقع رئیس زندان به اونجا میاد و حاجی را از سلول بیرون می آورد شروع می‌کنند به گشتن و دیدن اون سلول اما متوجه چیزی نمیشن. شب باریش به بوگه میگه که یادت باشه فردا مصاحبه تلویزیونی داریم باید بریم اونجا. بوگه با نفرت بهش نگاه میکنه و میگه میتونم همین فردا همه موضوع را تو تلویزیون برای همه بگم باریش با خونسردی میگه آره میتونی اما بعدش خودت و تمام فیلم های مصاحبه ناپدید میشن. تو انفرادی حاجی به فیرات میگه اگه میخوای بفهمی که چه نوشته هایی اینجا نوشته شده باید منو از انفرادی بیرون ببری اونجوری بهت میگم. فیرات هم بکیر را صدا میزنه و به دروغ میگه فکر کنم یادم اومده که جنازه نازلی کجاست بکیر او و حاجی را از انفرادی بیرون و به بند می برد. بکیر بهش میگه دعا کن که راست گفته باشی چون اگه این بار هم درباره محل دفن نازلی دروغ گفته باشی دیگه از دست من خلاصی نداری……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا