خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای می باشد. در این مطلب برای خواندن خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

صنم به عکس های خانوادگیشون نگاه میکنه و خودشو سرزنش میکنه. چولپان پیشش میره و میگه چرا هنوز حاضر نشدی؟ صنم میگه امروز اصلا حال ندارم خوب نیستم میتونم امروز نیام؟ چولپان شروع میکنه به سرزنش کردنش که کار را جدی نمیگیری نباید مثل دخترهای سبک تا صبح مست کنی! قراره همه جیزو بسپارم دست تو! صنم جا میخوره و میگه نه نباید این کارو کنی تو هیچی نمیدونی! همون موقع گونش میاد و میگه مگه میشه چولپان جوهر از چیزی خبر نداشته باشه و چیزی ندونه! سپس چولپان میگه مشکلاتمون که یکی دوتا نیست! سپس بهش میگه یادت نرفته چیزی بگی؟ گونش میگه منظورت درباره عروس شدنمه؟ چولپان عصبی میشه و میگه به خاطر رفتار زشت دیشبت عذرخواهی باید بکنی، گونش میگه من عذر بخوام؟ تو دوست پسر منو تحقیر کردی و آبروی منو هم پیشش بردی! چولپان میگه ازدواجتون الان درست نیست جفتتون بچه هستین هنوز! سپس پدرشو مثال میزنه که بعد از کمی جر و بحث کردن گونش میگه خوب شد گفتی یادآوری کردی بهم برم به باباجونم بگم که قراره برن پیشش منو خواستگاری کنن چولپان جا میخوره و میگه باباجونم؟! آزرا در حال رفتن به دفتر است که یه مادر و بچه را وسط خیابان میبینه که با ترس دارن می دوند و شوهرش با چاقو دنبالشونه. آزرا وقتی میبینه که اون زن و بچه اش حسابی ترسیدن و شوهرش با زور میخواد سوار تاکسیشون کنه تا ببرتشون سریع به اونجا میره و جلوی اون مرد را میگیره و وقتی میبینه زورش بهش نمیرسه میره تو ماشین و اسپری برمیداره و به چشمای اون مرد میزنه بقیه مردها میان اونو میگیرن و آزرا اون زن و بچه را سوار ماشینش میکنه و میبره. سپس بهش پیشنهاد میده تا برن تو دفتر کارش و باهم حرف بزنن. انها وقتی به جلوی موسسه حقوقی میرسن اون زن میگه نه من نمیتونم و از اونجا فرار میکنه و سوار تاکسی میشه. ییلدریم بهش میگه کیف پولش افتاد سوارشو تا گمشون نکردیم!

تو مسیر بهش میگه تو کیف ببین چیزی هست یا نه! آزرا میبینه که یه قبض هست و روش آدرس خانه اش زده شده و اسمشم جیرانه! ییلدریم میخواد به اونجا بره که آزرا میگه تو نمیخواد بیای من خودم  میرم ییلدریم میگه مسخره بازی درنیار خودت گفتی شوهرش با چاقو افتاده بود دنبالش معلوم نیست با چه چیزی میخوای روبرو بشی پس منم میام! آنها به اونجا میرسن که همسایه جیران میگه معلوم نیست کی میاد ایشالله که نیاد آزرا دلیلشو میپرسه که بهش میگه اون شوهرش خیلی اذیتش میکنه آزرا کارتشو میزاره تو کیف جیران و بهش میده و میگه فقط به جیران بده و میره. سرگن جلوی صنم را میگیره و ازش میخواد تا به آزرا چیزی نگه و معذرت خواهی میکنه اما صنم میگه تو مثل برادرم بودی! سرگن میگه الانم هستم ببخشید ولی خیلی مست بودم نمیدونستم دارم چیکار میکنم صنم میگه باید خواهرم بفهمه چه آشغالی هستی تو لیاقتشو نداری، سرگن میگه بگو ولی فکر میکنی حرف تورو باور میکنن یا من؟ تویی که بی ثباتی و یه دختر مجرد که مدام مستی یا منی که قابل قبول همه هستم و یه شوهر خوب و پدر خوب واسه بچه هام؟ از کجا معلوم تو مست نبودی منو بوسیدی!: صنم میگه تو یه آشغالی و با عصبانیت میره. ایلول با دخترش به پارک میره و باهاش حرف میزنه و میپرسه که از کی اون خانم وکیل پیش اونا میاد؟ بچه اش میگه چند روزی هست ایلول میپرسه خونتون هم اومده؟ او میگه آره یکبار، ایلول میگه فهمیدم چجور وکیلیه میدونم چیکارش کنم و به طرف خانه باران میرن. آزرا به دفتر میرسه که آرمان خان میگه یه پرونده جدید دارم واست آزرا با دیدن پرونده میگه مگه مال سلیمان خان نبود؟ آرمان میگه یه اشتباهی کرد فرستادمش واسه استراحت همیشگی. آزرا با دیدن اسم صنم به عنوان وکیل طرف مقابل ازش میخواد تا پرونده را به یکی دیگه بده و میگه من بهتر رو پرونده سنگول خانم تمرکز کنم چون میدونین که طرف حسابم مادرمه خرکاری میکنه واسه برنده شدن!

آرمان خان میگه میدونم ولی ایلول خانم خودش خواستن تا شما وکیلش بشین آزرا میگه واسم یه قرار ملاقات جور کنین تا خودم باهاشون حرف بزنم شاید اگه بفهمه که من خواهر صنم هستم خودش منصرف بشه! ایلول به خانه باران میره و ازش درباره صنم میپرسه که او متوجه میشه دلیل سوالاش چیه و ازش میپرسه چی میخوای تو؟ ایلول دستشو میزاره رو دستش و میگه هیچی فقط به عنوان کسی که هنوز دوست داره حساسم روت! باران بهش میگه اون خیالاتی که داری همش پوچه! ایلول تو یه فرصت گوشیشو باز میکنه و عمس بسه اش را با صنم میبینه و با عصبانیت از روش عکس میگیره. چولپان خانم به پارک میره تا با دوست پسر گونش صحبت کنن. او به دیدنش میگه اینجا چیکار میکنین؟ اتفاقی افتاده؟ چولپان میگه نه اومدم هم محل کارتو ببینم هم درباره مشکلاتی که هست حرف بزنیم سپس به سگ ها اشاره میکنه و میگه همکارات خوبن؟ او بهش میگه از ادم ها بیشتر اذیت نمیکنن! چولپان میگه ازدواج واسه شما دوتا الان زوده باید با گونش حرف بزنی تا اونو هم راضی کنی سپس بهاش کمی حرف میزنه که او بهش میگه بجوری صحبت میکنین انگار عشق منو گونش یکی از پرونده هاتونه! چولپان میگه کارمه میفهمم که قرار چه اتفاقی بیوفته! ایلول سر قرار با آزرا میره سپس بهش میگه که میدونه خواهر صنم هست. سپس از رابطه ی صنم با شوهرش بهش میگه آزرا میگه محاله اگه بود من میدونستم ایلول عکسو بهش نشون میده همان موقع منشی میاد و قهوه میاره که آزرا عکسو پنهان میکنه. بعد از رفتنش به آزرا میگه جلوی دیدن اون دخترو گرفتی اگه تو فضای مجازی پر کنم میخوای چیکار کنی؟ آزرا میگه با این کار اصلا تو دادگاه هیچ امتیازی نمیگیرین فقط روحیه دخترتونو خراب کردین ایلول اضافه میکنه و حیثیت خواهرتون! آزرا میگه ازم چی میخواین؟ ایلول میگه تو دادگاه برنده بشیم من زندگیمو دوست دارم و نمیخوام طلاق بگیرم…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا