خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۹۰ سریال ترکی دختران آفتاب
قسمت ۹۰ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی دختران آفتاب

همه در مهمانی شب سال نو در هتل هستند. سویلای و لونت نیز می آیند. رعنا با دیدن آنها متعجب شده و با حرص به سویلای میگوید که او دعوت نبوده است. گونش با دیدن سویلای جلو آمده و میگوید که او سویلای را دعوت کرده است. سپس از آنها استقبال میکند. هنگام رقص، سویلای میخواهد با علی برقصد. علی بن سویلای میگوید که میخواهد هرچه در گذشته بوده را فراموش کند و رابطه شان خوب باشد. سویلای از این قضیه خوشحال می شود. علی به سویلای میگوید که از ماجرای خواستگاری لونت با خبر است، و از سویلای میخواهد که خوب فکرش را بکند و بی دلیل جواب منفی ندهد. سویلای جا خورده و ذوق میکند. ملیسا به جشن آمده و وقتی ساواش را نمیبیند، سراغ او را از امره می‌گیرد. امره می‌گوید که ساواش در خانه مانده است. ییعیت به مراسم می آید و پیش نازلی می رود. او سعی دارد به نازلی نزدیک بشود و از او میخواهد که با هم برقصند، ولی نازلی قبول نمیکند. ملیسا دم خانه ساواش می رود. ساواش با دیدن او متعجب می شود. ملیسا میگوید که برای تبریک سال نو آمده و داخل می رود. او از اینکه بین ساواش و نازلی زیاد خوب نیست، سو استفاده میکند و از خاطرات خوش سابقشان صحبت میکند و میخواهد ساواش را ببوسد.

علی سلین را به بالکن می برد. او آنجا را برای سلین تزیین کرده‌ است تا لحظه سال تحویل با هم باشند. او برای سلین ماجرای خواستگاری سویلای و خرید حلقه را تعریف میکند. سلین خیالش راحت می شود که حلقه برای او نبوده و خنده اش میگیرد. او ماجرا را برای علی تعریف میکند. نازلی تصمیم می‌گیرد که لحظه سال تحویل را پیش ساواش باشد. او سریع تاکسی میگیرد و به سمت خانه ساواش می رود، هنگامی که او می رسد ، همزمان ساواش نیز که ملیسا را نپذیرفته‌ و به او گفته بود که میخواهد پیش نازلی باشد، به تالار رفته است و دنبال نازلی میگردد. او با نازلی تماس میگیرد و آنها وقتی می فهمند که پیش هم نیستند، تصمیم میگیرند به سمت یکدیگر حرکت کنند تا وسط راه به هم برسند و لحظه سال تحویل را با هم باشند. آنها لحظه سال تحویل به هم می رسند و یکدیگر را بغل میکنند.

در بالکن، بعد از اینکه سلین و علی لحظه سال تحویل یکدیگر را می بوسند، سلین بیرون می رود. علی از جیب خود حلقه ای با که برای سلین خریده بود بیرون آورده و نگاه میکند.
ظفر به مهمانی می آید و وقتی پری را میبیند، او را بیهوش میکند و سریع داخل ماشین می برد. ییعیت که پری را می شناسد، به ظفر مشکوک می شود و او را تعقیب می‌کند. او با نازلی تماس میگیرد ولی نازلی جواب نمی‌دهد. ییعیت سپس با علی تماس میگیرد و میگوید که مردی به اسم ظفر به هتلی رفته و پری را با خود برده است. علی و سلین سریع به سمت آدرس می روند و به نازلی نیز خبر میدهند.
در خانه هالوک، اینجی مست است و به گونش محبت میکند و میگوید که او گونش را دوست دارد و اوایل به اشتباه با او دشمنی می‌کرده است. هالوک و گونش چیزی نمی‌گویند و به حرفهای اینجی می‌خندند. رعنا از اینجی عصبی است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا