خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۹۰ سریال ترکی عشق از نو
قسمت ۹۰ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۹۰ سریال ترکی عشق از نو

ارتان با دیدن مریم عصبی شده و شروع به طعنه زدن به او می‌کند. مریم از افرادش میخواهد که سر ارتان را پوشیده و داخل ماشین انداخته و ببرند. خودش نیز سوار ماشین می شود و پشت سر آنها می رود. زینب و فاتح نیز که از قرار مریم با ارتان شوکه شده اند، آنها را تعقیب میکنند‌. از طرف دیگر، حیدر و شوکت، واحد را گرفته و سر او را می‌پوشانند و با دستهای بسته، به قایق می برند. شوکت در قایق، واحد را نشانده و در حال تهدید کردن او به خاطر اذیت خانواده خود است. کمی بعد مریم می رسد و شوکت از دیدن او متعجب می شود. مریم از شوکت میپرسد که چه کسی را گرفته است. شوکت می‌گوید که واحد را گرفته است تا بکشد. مریم از او عصبانی می شود. او در جواب شوکت در مورد گروگان خودش می‌گوید که یکی از افراد واحد را گرفته است. سپس شوکت و مریم به کابین می روند تا با هم بحث کنند. در همین حین، زینب سریع داخل قایق آمده و در کابین را به روی آنها قفل میکند و با کمک فاتح، واحد و ارتان را از آنجا بیرون آورده و با ماشین خود می برند. فاتح ابتدا مخالف است، اما زینب می‌گوید که نمیخواهد به خاطر او، والدینش قاتل شده و به زندان بروند.

مریم و شوکت وقتی می فهمند در اتاق اسیر شده اند، دادو فریاد میکنند و افرادشان به کمک می آیند. آنها وقتی می بینند که گروگان‌ها نیستند، عصبی و نگران می شوند.
زینب و فاتح به جزیره ای که قبلاً گیر افتاده بودند می روند و واحد و ارتان را آنجا پیاده کرده و سپس دوباره به شهر برمیگردند.
صبح، مریم و شوکت در خانه با یکدیگر به خاطر اینکه هر کدام دیگری را در گم شدن واحد و ارتان مقصر میدانند، دعوا میکنند.
زینب از اینکه تمام شب را نخوابیده، به شدت خسته است. مریم به اتاق او می رود و او را برای رفتن به سر کار بیدار می‌کند. زینب می‌گوید که میخواهد بخوابد، اما مریم بابت کار به او عذاب وجدان میدهد و زینب به ناچار از جایش بلند می شود. او به فاتح پیام میدهد و متوجه می شود که او خواب است. سپس با خواب‌آلودگی صبحانه میخورد و به شرکت می رود. در خانه فهمی، مقدر برای اینکه مقدس دیگر با سگش کاری نداشته باشد، به او دزدگیر نصب کرده است تا در صورت دور شدن از خودش، صدا بدهد. اهالی خانه از صدای دزدگیر بیدار می شوند. مقدس از کار مقدر حرصش میگیرد. آنها سپس همگی سر میز صبحانه می روند.

در خانه شوکت، این بار اورهان خودش را به مریضی میزند تا به کشتی نرود . شوکت کلافه شده اما کاری با او ندارد و خودش بیرون می رود. اورهان و سلین از اینکه امروز نیز با هم در خانه و تعطیل هستند خوشحالند. در خانه فهمی، مقدر با گلسوم در مورد فاتح و زینب صحبت میکند و پیشنهاد میدهد که به خانه شوکت بروند تا به بهانه دیدن سلین، در مورد آشتی دادن فاتح و زینب صحبت کنند. گلسوم نیز استقبال میکند. او با سلین تماس می‌گیرد و خبر میدهد که میخواهند به خانه آنها بروند. سلین به یادگار خبر میدهد و یادگار نیز از او میخواهد که کمک کنند که برای مهمانان کیک و بورک درست کنند. سپس اورهان را برای خرید بیرون می فرستد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا