خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۹۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۹۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۹۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

افه در حال رفتن است که یه دختر بهش میگه دیدم که منو دیدی! آشغال! منو میبینی و به روی خودتم نمیاری! افه میگه مگه میشه ندیده باشم! داشتم با تلفن حرف میزدم نفهمیدم سپس اون زن میگه قرار بود بهم زنگ بزنی! چرا نزدی؟ بعد از کمی حرف زدن افه پیشنهاد میده که برن بیرون اون زن میگه کجا؟ افه میگه نمیدونم هرجا که تو بگی! دختر پیشنهاد خونه افه را میده. چولپان به آزرا میگه که باید یخورده بیشتر هوای افه را داشته باشی! آزرا میگه افه؟ چرا؟ مگه کیه؟ چولپان میگه بیشتر از اون چیزی که فکر کنی واست تلاش کرده! آزرا تو فکر فرو میره. صنم و بورا و گونش به هتل رزرو شده دیشبشون میرن که پرسنل با دیدنشون با تعجب نگاه میکنن. نگهبان میاد و میگه نمیتونم شمارو راه بدم صنم خانم! آنها میگن ما همدیگرو میشناسیم؟ نگهبان میگه متاسفانه آشنا شدیم دیشب! سپس صنم و بورا میگن که هنوز ساعت تحویل اتاقمون نرسیده اگه نزارین بریم ازتون شکایت میکنیم! سپس به اتاقشون میرن که میبینن یالین اونجا هم نیست. مدیر هتل میاد و میگه که بهتره از اونجا برن چون نمیخوان دوباره ماجراهای دیشب اتفاق بیوفته! صنم و بورا و گونش میگن ما اصلا یادمون نیست دیشب چیشده؟ چه اتفاقی افتاده! سپس سراغ یالین را میگیرن که مدیر هتل میگه واقعا چیزی یادتون نمیاد؟ آنها میگن نه.آزرا با شنیدن ماجراهای چولپان جا میخوره و عصبی میشه و میگه یعنی چی؟ این همه بازی درآوردین که منو برگردونین به دفتر؟ میدونی چقدر از دستت عصبی شدم؟ چولپان میگه بار اولت نبود! عیبی نداره! آزرا میگه افه چجوری راضی شد؟ چولپان باهاش صحبت میکنه. مدیر هتل آنها را به اتاق دوربین های مداربسته میبره و بهشون میگه آماده این ببینین؟ آنها تایید میکنن که با پخش فیلم جا میخورن و میگن ما چرا اینور اونور داریم فرار میکنیم؟ سپس صنم میگه سوالمو عوض میکنم اونا کین که دنبالمون کردن؟ مدیر هتل میگه ببینین!

آنها تو فیلم میبینن که میخوان عقد کنن اما گونش مخالفت میکنه و میگه نمیشه خواهر من گل نداره! دیدین تاحالا عروس بدون دسته کل عروسی کنه؟ نمیشه! عاقد میگه چرا میشه واسه چی نشه! اما صنم گریه میکنه و از بی پدریشون به عاقد میگه سپس بورا به یالین میگه بیا بریم گل بیاریم میدونی باید چیکار کنیم؟ بریم بچینیم! سپس با خوشحالی میرن. بورا و صنم و گونش به مدیر هتل میگن ما اینجوری نیستیم واقعا! ما آدم های تحصیل کرده و با شخصیتی هستیم اینارو باور نکنین! چولپان به دفتر آرمان ارشن رفته که آرمان با دیدنش میگه اومدی اینجا و میخوای بدون دیدن شوهرت از اینجا بری؟ چولپان لبخند میزنه و میگه آروم‌تر میشنون! سپس باهم حرف می زنن و آرمان از ماه عسل میگه که کجا دوست داری بریم چولپان متوجه میشه جیلان حرف های اونارو داره میشنوه سپس صداش میزنه و با جدیت بهش میگه که برو به کاری که بهت سپرده ام! و از اونجا میرن. چولپان و آرمان جلوی آسانسور ایستادن و میخوان همدیگرو ببوسن که در آسانسور باز میشه و تکین برادرش اونارو میبینه سپس با چشمانی گرد شده بهشون نگاه میکنه. آنها حرفو عوض میکنن و درباره پرونده حرف میزنن که تکین میگه اومدم آزمایش دی ان ای را بهت بدم! سپس بهشون طعنه میزنه و میگه تا زمانیکه عقد نکردین ماچ ممنوع! اونم جلوی مردم؟ آنها انکار میکنن و میگن اصلا همچین چیزی محاله! تونچ دوباره به بورا زنگ میزنه ولی بورا جواب نمیده، مدیر هتل میگه حاضرین بقیه شو ببینین؟ آنها تایید میکنن که میبینن صنم و بورا با شاهدهای گونش و یالین عقد میکنن و همگی خوشحال میشن که یکدفعه یه عروس و داماد دیگه میان و عروس میگه خودشونن اونا دسته گل منو دزدیدن!

دسته گل بین بورا و صنم و گونش و یالین میچرخه تا اونا نتونن دسته گل را بگیرن در آخر هم گونش رو زمین می افته و دستش میشکنه و آنها باهم میگن که آهان پس اینجوری بود که دستت شکسته! گونش میگه خوب تا اینجا یالین بود بعدش چیشد؟ مدیر هتل میگه هیچی رفتین بیمارستان! آنها میگن آره دیگه پس یالین اونجاست و میخوان برن که برمیگردن و میگن شما میدونین ما کدوم بیمارستان رفتیم؟ مدیر با تعجب نگاهشون میکنه. تکین به دفتر آرمان رفته و پیش جیلان میره و میگه اومدم درباره آرمان تحقیق کنم واسه خواهرم که بدونم چجوریه رفتار و اخلاقش! جیلان واسه اینکه اونو از آرمان دور کنه میگه اصلا آدم درستی نیست هرچی خورده شیشه ست این بشر داره! سپس از اونجا میره و با خودش میگه نمیزارم چولپان و آرمان را از هم جدا کنی! همان موقع حرف های تکین با آزرا را میشنوه و متوجه میشه که برادر چولپانه! او با کلافگی پیشش میره و میخواد چیزی که خراب کرده را درست کنه امان کین میگه چیزیو که باید میفهمیدم فهمیدم سپس وارد اتاق آرمان میشه و شروع میکنه باهاش دعوا کردن. بعد از رفتنش آرمان جیلان را صدا میزنه. افه با اون زن به خانه اش رفته و ازش سوال های روانشناسی درباره جذب زن میکنه و میگه اگه یه زن دلخور شده باشه از یه مرد اون مرد چجوری باید به طرفش بره! اون زن از سوال هاش میفهمه که درباره کسی ازش داره مشورت میگیره و میگه تو فقط واسه اینکه من روانشناس بودم میومدی پیشم آره؟ سپس با دلخوری از اونجا میره که با باز کردن در با آزرا روبرو میشن. آزرا و افه باهم حرف میزنن و افه ازش معذرت خواهی میکنه و او را دلداری میده. و درباره ییلدریم باهاش حرف میزنه و ازش میخواد تا اونو کنارش تصور کنه و باهاش حرف بزنه تا آروم بشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا