خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

میتات دم خانه سیران می رود و با او تماس میگیرد و میگوید که دم خانه آمده و میخواهد با او صحبت کند. سیران در عمل انجام شده قرار میگیرد و از او میخواهد داخل بیاید. گولجه با دیدن میتات با خوشحالی سمت او می رود و سراغ سیدعلی را می‌گیرد. میتات از برخورد گولجه متوجه می شود که سیران او را بهانه کرده بوده و ماجرا چیز دیگری است. سیران برای میتات آمدن خدیجه و هشدار دادن او را توضیح میدهد. میتات کلافه می شود و به سیران پیشنهاد میدهد که برای تمام شدن حرف مردم و آسوده شدنشان با هم ازدواج کنند. سیران از این حرف میتات ناراحت می شود و میگوید که بخاطر حرف مردم با کسب ازدواج نمیکند. او از میتات میخواهد که برود.
آلپای سر میز صبحانه به فوندا میگوید که میخواهد با بچه ها صبحت کند و دل دفنه را به دست بیاورد و کرم را راضی کند تا به خاطر آینده خودش به تیم ملی آدانا برود. او سپس به فوندا میگوید که محض احتیاط به پول‌های قرارداد کرم دست نزند.

ملک در خانه، دفنه را به کرم می سپارد و به خانه پدرش می رود تا به سیدعلی کوچک سر بزند. بعد از رفتن سیدعلی کوچک و محدود و سیدعلی به بازارچه، ملک از قدریه بخاطر رسیدگی به سیدعلی تشکر میکند. او وقتی میفهمد که قدریه باردار است خیلی خوشحال شده و به او تبریک میگوید. نفیسه اونزیله را به خانه ملک میفرستد تا برای دفنه غذا ببرد.
ملک در مورد رفتنشان به آدانا به نفیسه می‌گوید. وقتی اونزیله به خانه ملک می رود، با دیدن چمدانهای میتات متوجه می شود که او به آنجا رفته است و خوشحال می شود. کرم و دفنه از رفتارهای اونزیله از علاقه او به میتات با خبر شده اند. در خانه نفیسه بابت رفتارهای اونزیله به بیهان هشدار میدهد. بیهان میگوید که گویا زینال به اونزیله علاقه دارد و بهتر است هرچه سریع تر او را به خواستگاری بفرستند تا اونزیله ازدواج کند.
آلپای دم خانه ملک می رود تا با بچه ها حرف بزند. آنها هر دو از دیدن آلپای عصبانی می شوند. آلپای با پشیمانی به دفنه توضیح میدهد که از نیت و بیماری عدنان خبر نداشته و تصور می‌کرده که آنها به هم علاقه دارند. سپس از دفنه معذرت خواهی میکند. با این حال دفنه او را نمیبخشد و از او میخواهد که از آنها فاصله بگیرد.
ملک به کارگاه می رود و با خلیل و میرزا در مورد رفتنش به آدانا صحبت میکند. آنها بابت رفتن ملک ناراحت می شوند زیرا تازه با خرید کارگاه برنامه های جدیدی داشتند. ملک می‌گوید که این کار به صلاح زندگی او و بچه هاست و آنها نیز دنبال کار جدیدی میگردد.

آلپای پیش کنعان رفته و با ناراحتی میگوید که پیش بچه ها رفته ولی آنها او را نبخشیده و حرف زدنش فایده ای نداشته است. او بخاطر حرفهای کنعان در مورد عدنان متاثر شده بود و می‌خواست برای بچه هایش پدری کند اما آنها هیچکدام آلپای را تحویل نگرفته بودند. او همچنین به کنعان به دروغ میگوید که پولهای قرارداد تیم کرم را خرج کرده و در صورت لغو قرارداد بلاتکلیف است. کنعان میگوید که این مشکل را خودش حل میکند.
کرم به بازارچه می رود تا با سیدعلی صحبت کند. سیدعلی میگوید که به حساب کارتی که دست کرم است پول واریز میکند. سپس ملک و دفنه را به او میسپارد. کرم نگران نتیجه دادگاه و وضعیت حضانت سیدعلی است زیرا میداند که دل ملک پیش اوست.
جومالی هنگام رفتن کرم، حرفهای او و محمود را می شنود و متوجه رفتن کرم به آدانا می شود.