خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن

ادا به سرکان میگه که نمیاد به شرکت میخواد خونه بمونه وایه همین سرکان تمام کارهای سورپرایز را انجام میدهد. وقتی به شرکت میره به اردم میگه که امشب میخوام ازش خواستگاری کنم ولی اگه لو بدی این ماجرارو میکشمت. ازدم میره به انگین میگه، انگین به پریل، پریل به آیدان و آیدان به آیفر و در نهایت آیفر به ملو و همگی خوشحال میشن. ادا غافلگیرانه با کیراز به شرکت میرن و از همان ابتدا متوجه رفتار عجیب تمام کارکنان اونجا می شود. ادا کلافه میشه و میگه اینجا چه خبره؟ چرا اینجورین؟ پریل میاد و بهش میگه که چون میدونن دوباره با سرکان باهمین اینجورین، ادا قانع میشه. بعد از چند دقیقه ادا کلی بادکنک میبینه و میگه اینا چیه؟ که کرم سریع میاد و میگه بادکنکای کیرازه باباش واسش خریده میخواد سورپرایزش کنه  هنوز خیلی نگذشته که یه نفر میاد و میگه لباس آقا سرکانو آوردم ادا میگه لباس سرکان؟ به چه مناسبت؟ انگین همان موقع میاد و لباسو میگیره و برای اینکه جمع کنه قضیه رو میگه راسیتش اینو دنیز خانم فرستاده واسه سرکان گفته بپوشه ادا عصبی میشه و پریل میگه زنیکه بیشعور نمیفهمه که سرکان با اداست.

ادا میره پیش سرکان و میگه چرا اون زنیکه باید واست کت و شلوار بفرسته؟ پرو بودنم دیگه حدی داره، سرکان که نمیدونه قضیه دنیز چیه انگین از پشت سرش علامت میده و متوجه میشه ماجرارو و میگه منم درک نکردم این کارشو یه قرار کاری بوده و از ادا میخواد که باهاش امشب بیاد، ادا میگه اگه دنیز باشه نمیام که سرکان میگه نه نیست فقط یه قرار کاریه ادا هم قبول میکنه و میگه ولی عصبانیتم کم نشده الان میرم اون لباسو تیکه تیکه میکنم بعدشم خودشو تیکه تیکه میکنم. ادا لباسو برمیداره و پیش کیراز و جان میره و میگه بچه ها بیاین یه بازی کنیم این لباسو پاره کنیم، و همگی با قیچی میوفتن به جون لباس و بعد هم با پاستل و مداد و خودکار رنگش میکنن. سرکان و انگین از دور نگاه میکنن و سرکان میگه این همه ادم چرا دنیز؟ اون لباس امشب من بود الان چی بپوشم؟ انگین میگه یه کاریش میکنیم. کرم پیش بوراک میره و بوراک بهش میگه اینجا چیکار میکنی که کرم میگه دارم میرم سرکار بوراک میگه اره اونجارو ول نکن کار خوبیه کرم میگه والا مارو پس میزنن گفتم من چرا از کارم کنار بکشم.

قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۹۱ سریال ترکی تو در بزن

کرم بهش میگه چخبر با آبجی ملو حرف زدی؟ بخشیدت؟ بوراک میگه نه بدترشم کردم، کرم میگه چیکار کردی؟ بوراک میگه دیشب باز نزدیکش شدم میخواستم ببوسمش کرم جام یخوره و میگه تو حال خودت بودی؟ هوشیار بودی؟ بوراک میگه آره جا داشت بزنه تو گوشم، کرم میگه چرا اینجوری نگاه نمیکنی که میتونست بزنه تو گوشت چرا نزد؟ احتمال داره که آبجی ملو ازت خوشش میاد بوراک تو فکر میره و میگه امکان نداره بابا، نه نمیشه. ادا و سرکان تو شرکت باهم حرف میزنن که یکدفعه دنیز خانم با یه اکیپ خبرنگاری میاد و میگه آقا سرکان اومدن از منو شما باهم مصاحبه کنن چون خیلی مهم بود اومدم اینجا دیگه ادا از دیدنش عصبانی میشه و تیکه میندازه میگه میخوای لباسی که واسش فرستاده بودی و بیارم بپوشه؟ البته شبیه اولش دیگه نیست، دنیز نمیدونه ادا از چی حرف میزنه و سرکان برای اینکه موضوع لو نره به پریل میگه ادارو ببره، پریل میاد و به ادا میگه میای بهم کمک کنی؟ ادا که نمیخواد اونارو باهم تنها بزاره میگه نه الان نمیام، سرکان هرچی میگه بره نمیره. خبرنگار بهش میگه ادا خانم به دنیز خانم گفتم ازتون وقت بگیرن واسه اینکه با شما هم مصاحبه کنیم ولی گفتن شما اصلا وقت ندارین سرتون شلوغه، ادا میخنده میگه خیلی خوب حالا که میخواین مصاحبه کنین منم میام از منم مصاحبه کنین، خبرنگار و سرکان خوشحال میشن ولی دنیز نه.

موقع عکس گرفتن دنیز خودشو وسط ادا و سرکان جا میدهد که ادا کلافه میشود از این رفتارش. بعد از تمام شدن عکاسی بحث قرار کاریه شب پیش میاد که دنیز میگه بدون من قرار کاری؟ من هرجور که شده میام شب، ادا میگه دنیز باشه من نمیام، سرکان به دنیز میگه تنهایی حرف بزنیم؟ ادا میگه من میرم راضیش کن نیاد. ادا میره تو بالکن و از دور آنها را میبینه، سرکان به دنیز میگه شب اصلا قرار کاری وجود نداره من میخوام ادارو سورپرایز کنم ممنون میشم همکاری کنین و بین خودمون بمونه، دنیز ذوق میکنه و میگه من عاشق اینم که راز بقیه رو نگه دارم، سرکان درباره درخواست ازدواجش به ادا میگه و دنیز فکر میکنه داره از اون خواستگاری میکنه و میگه بله و از ذوق بغلش میکنه، ادا تو بالکن حرص میخوره. سرکان بهش میگه نه من از شما خواستگاری نمیکنم من میخوام از ادا خواستگاری کنم، دنیز تو ذوقش میخوره و سعی می کند نظرشو عوض کنه اما سرکان میگه ادا عشقمه و واسش همه کار میکنم، دنیز میره.

ادا میاد و سرکان بهش میگه که راضی شد نیاد. سرکان و ادا میرن تا حاضر بشن که به قرار کاریشون برسن. آیدان و آیفر با ملو به اونجا رفتن که با خودشون کیراز را ببرن تا حاضر بشن، کیراز میگه مامانم امشب بهم قول داده بود فیلم ببینیم من هیچ جا نمیام، هیچکی نمیتونه راضیش کنه که ادا میره پیشش و بغلش میگیره میگه باید آدم به قولش عمل کنه بله که میریم فیلم میبینیم، سرکان کیراز را میبرد تا باهاش حرف بزند و راضیش کنه که یه روز دیگه با مامانش فیلم ببینه و در آخر به شرط اینکه باهم یه نمایش شعبده بازی انجام بدن قبول میکنه. ادا و سرکان به سمت قرارشان میروند که تو مسیر آقا کمال زنگ میزنه و میگه من تو کلانتریم بهت احتیاج دارم ولی سرکان میگه نه نمیام به یکی دیگه زنگ بزن، ادا اصرار میکنه که باید پیش آقا کمال برن، سرکان هم قبول میکنه‌. سرکان طبق نقشه اش به بهونه اینکه نفس خوب نمیتونه بکشه از استرس ماشینو کنار میزنه و ادا میگه بریم بیمارستان که همونجا ازش خواستگاری میکنه و ادا شوکه میشه و میبرتش سمت مراسم عروسی که از دور کیراز را میبیند که به سمتش می دود و دسته گل بهش میده، ادا از خوشحالی نمیدونه چیکار کنه و وقتی به مراسم میرسه میبینه همه هستن و سرکان را بغل میکند….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا