خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی

شوکران و نوران با نساء تو رستوران هستن و در حال آماده سازی تدارکات واسه افتتاحیه هستن. وقتی نساء تو رستوران تنها میشه شب به اونجا میره که نساء از دیدنش خوشحال میشه و باهمدیگه سلام و احوالپرسی میکنن سپس او بهش هدیه ای میده و میگه خوشحالم که بالاسر کار خودتی سپس بهش میگه راستی وضعیت خونه چجوریه؟ آخه یادمه شوهرت مخالف کار کردن بود او میگه دارم جدا میشم هرچند میدونم سخته و روند طولانیه ولی شدنیه شف میگه ناراحت نمیشی بهت بگم خیلی خوشحال شدم؟ و باهم درباره رستوران حرف میزنن. شوکران و نوران تو مسیر رستوران دوباره با طاهر روبرو میشن او باهاشون میاد تا رستوران و با دیدن شف مرد میگه این کیه؟ و دعواشون میکنه و میگه شما دردتون کار نیست میخواین با مردهایی که میان لاس بزنین! اونا با هرچی تو دستشون میاد بهش حمله میکنن و بیرونش میکنن.

عمر میره سر کار غمزه که با دیدن نهضت اونجا دوباره بهم میریزه و بعد از کمی حرف زدن با غمزه میره تا هم ناهار بخورن هم حرف بزنن. تو محله ادا امینه با نیلوفر را میبینه که عصبی میشه و میره جلو باهاش دعوا میکنه که چرا با نیلوفر میگرده! نیلوفر وقتی میبینه داره به او و مادرش توهین میکنه بهش میگه با من درست حرف بزن! من خواهرتم! ادا جا خورده و میخواد بهش حمله کنه و میگه تو داری چی میگی؟ میفهمی؟ او میگه اگه باور نمیکنی برو از بابات بپرس! ادا از اونجا با حالی داغون میره و امینه و یامان هم نیلوفر را به داخل کافه میبرن. سر راه ادا آتیلا سبز میشه و میگه چیشده؟ چرا گریه میکنی؟ و میبرتش تو ماشین سپس باهاش حرف میزنه تا آروم بشه او اول ماجرارو تعریف میکنه که آتیلا دلداریش میده و بهش برند شامپویی را نشون میده و میگه از عکسات خوششون اومده میخوان تو مدلشون بشی او خوشحال میشه و تشکر میکنه ازش سپس به خانه اش میرسونتش.

اونجا با دیدن طاهر عصبی میشه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ و بعد از دعوا کردن باهاش به برادرش میگه که این یه دختر از اون زن بی وجدان داره! پسر طاهر جا میخوره و با ناراحتی میره تو اتاقش بعد از چند دقیقه طاهر از اونجا میره. نهضت به غمزه زنگ میزنه و میگه که شب باید بره یه قرار شام کاری با یکی او میگه نیمشه فردا باشه؟ امشب نمیشه! اما مجبور میشه قبول کنه و به سر قرار بره. رستوران افتتاح شده و اولین مهمون ها تاجی و همسرشه که به اونجا میان. عمر به غمزه زنگ میزنه و میگه میای دیگه؟ مشکلی که نیست؟! غمزه میگه البته که میام سر جلسه یه شام کاری با مشتری بودم الان ماشین میگیرم میام عمر قبول میکنه و وقتی غمزه برمیگرده سر میز میبینه نهضت اومده و قهوه سفارش داده او جا خورده و ناچارا سر میز میشینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا