خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۹۳ سریال ترکی عشق از نو
قسمت ۹۳ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۹۳ سریال ترکی عشق از نو

مقدر و فهمی داخل خانه ویلایی می روند و پشت سر آنها، مقدس وارد می شود. زینب و فاتح سریع پست مبل پنهان شده اند. سلین و اورهان از پله ها پایین آمده و مقابل در می روند. آنها از دیدن فهمی و مقدر و مقدس شوکه می شوند. مقدس از اینکه اورهان به خانه ویلایی آنها آمده عصبانی می شود و داد و فریاد میکند. فهمی می‌گوید که آنجا به اورهان نیز تعلق دارد و اورهان عضوی از خانواده آنهاست. سلین و اورهان می‌گویند که خبر نداشتند آنها قرار است به آنجا بیایند. مقدر و فهمی می‌گویند که از آنجا می روند تا بچه ها راحت باشند. مقدس نمیخواهد از آنجا برود و عصبی است‌. فهمی به زور او را همراه خودش بیرون می برد. سلین و اورهان در خانه تنها می شوند و با هم شروع به معاشقه میکنند. زینب و فاتح پشت مبل هستند و فاتح عصبی و معذب است. آنها پنهانی جابجا شده و از در پشتی بیرون می روند. آنها به جنگل می روند و فاتح با تاکسی تماس می‌گیرد تا دنبالشان بیاید. در خانه‌ی فهمی، آیفر با عصبانیت به اتاق شاهزیمت می رود و به روی او می آورد که از رابطه اش با فاتح خبر دارد و آنها را با هم دیده است. سپس بدون اینکه فرصت توضیح به شاهزیمت بدهد، لپ‌تاپ او را برداشته و بیرون می رود. شاهزیمت عصبی می شود.
در جزیره، ارتان تصمیم میگیرد که شنا کند تا به خشکی دیگری برسد. واحد او را بابت این کار مسخره میکند. ارتان داخل دریا می رود.

در خانه شوکت، آیفر حاضر شده تا بیرون برود. فادیک همان لحظه به خانه آمده و نمی‌گذارد که فادیک بیرون برود، زیرا فکر میکند که او میخواهد پیش حیدر برود. آیفر با عصبانیت فادیک را به گوشه ای پرت میکند و بیرون می رود.
شاهزیمت با فاتح و زینب تماس می‌گیرد اما آنها جواب نمیدهند. شاهزیمت عصبانی است و نمیداند باید چه کند. او نگران می شود که مبادا آیفر به خانه فهمی برود. در خانه فهمی، مقدس و و مقدر و گلسوم نشسته اند چه آیفر می آید. آیفر نیز پیش آنها نشسته و مشغول صحبت می شوند. کمی بعد فاتح به خانه می آید. آیفر با او به آشپزخانه می رود و به رویش می آورد که از رابطه او و شاهزیمت خبر دارد. فاتح شوکه می شود و می‌گوید که او عاشق شاهزیمت شده و او را دوست دارد. آیفر بیشتر عصبی می شود و میگوید که چنین چیزی غیر ممکن است و او بدی بزرگی در حق زینب کرده است. شاهزیمت پنهانی دم خانه فهمی می رود و وقتی آیفر را آنجا می بیند، نگران شده و سریع به خانه برمی‌گردد.
شوکت و مریم به کافه رفته اند. زن واحد به آنجا آمده و آنها را تهدید می‌کند که اگر واحد پیدا نشود، پیس پلیس می رود.واحد و ارتان در جزیره نشسته اند و ماهی های را که صید کرده اند کباب کرده و می خورند.
آیفر به خانه و به اتاق شاهزیمت می رود و به او می‌گوید که فاتح همه چیز را تعریف کرده است. شاهزیمت خوشحال شده و تصور میکند که آیفر واقعیت را میداند. آیفر می‌گوید که فاتح گفته است عاشق شاهزیمت است. او می‌گوید که شاهزیمت را به شهرستان می فرستد تا پیش فاتح نباشد و دردسر درست نشود. شاهزیمت کلافه می شود ، اما همین که آنجا اینترنت باشد برایش کافیست و به چیز دیگری اهمیت نمی‌دهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا