خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۹۵ سریال ترکی عشق از نو
قسمت ۹۵ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۹۵ سریال ترکی عشق از نو

شب، جواد با گل و شیرینی به خانه شوکت می رود. شوکت به مریم و یادگار توضیح میدهد که او برای خواستگاری شاهزیمت آمده است. جواد از بابت مخالفت آیفر استرس دارد. شوکت به او توضیح میدهد که ابتدا چیزی نگوید و کم کم با مقدمه چینی بحث خواستگاری را پیش بکشند. فاتح و زینب سر کوچه استفاده و مشغول صحبت هستند. آیفر از راه می رسد و آنها را سر کوچه میبیند. زینب سریع به سمت خانه فرار میکند. آیفر تصور میکند که او شاهزیمت است و فاتح و شاهزیمت پنهانی با هم قرار گذاشته اند. او با عصبانیت با فاتح دعوا کرده و سپس سمت خانه می رود.
در خانه، آیفر مستقیم دم اتاق شاهزیمت می رود و با او دعوا میکند. شوکت او را صدا و می زند و اشاره میکند که مهمان دارند. جواد بلند شده و بی مقدمه به آیفر می‌گوید که به خواستگاری شاهزیمت آمده است. آیفر سریع جواب مثبت میدهد و از جواد حلقه می خواهد . سپس حلقه را به زور دست شاهزمیت و یکی نیز دست جواد می کند. شاهزیمت از شوک و ناراحتی از حال می رود. جواد از از ذوق و خوشحالی از حال می رود.

در خانه فهمی، سلین و اورهان به آنجا رفته و بابت اینکه بدون خبر به خانه ویلایی رفته بودند معذرت خواهی میکنند. فهمی و گلسوم می‌گویند که آن خانه به آنها نیز تعلق دارد و احتیاجی به معذرت خواهی و اجازه نیست. سلین با دیدن فاتح، او را به اتاق می برد و به او خبر میدهد که فردا جشن تولد اوست و او را دعوت میکند. او به فاتح نیز اطمینان میدهد که زینب به جشن نمی آید. فاتح بعد از رفتن سلین، با زینب تماس گرفته و موضوع را می‌گوید. آنها می‌فهمند که سلین به هر دویشان دروغ گفته تا آنها کنار هم باشند. سپس از اینکه قرار است فردا به راحتی یکدیگر را ببینند خوشحال می شوند. جواد با خوشحالی به خانه رفته و به کامل و اتهم می‌گوید که باید زودتر برای خودشان خانه ای پیدا کنند، زیرا او با شاهزیمت نامزد کرده و به زودی عقد میکنند و شاهزیمت به آن خانه می آید. اتهم و جواد شوکه شده و جواد را مسخره میکنند و به او می‌خندند و حرفش را باور ندارند. در خانه شوکت، شاهزیمت در اتاق یکسره گریه میکند. فادیک برای او ناراحت است و از آیفر به خاطر اینکه نظر شاهزیمت را نپرسیده ،گله میکند. آیفر با حرص می‌گوید که شاهزیمت خودش میداند چه کار کرده و باید با این ازدواج هرچه زودتر دردسر و ننگ او تمام بشود. فادیک متعجب و کنجکاو می شود.

روز بعد، مراسم جشن تولد سلین برگزار می شود.گلسوم از فهمی و مقدر میخواهد که به تولد بروند تا تبریک بگویند. مقدس نیز همراه آنها می رود. شوکت و مریم و یادگار نیز آماده شده تا به تولد بروند و سلین را غافلگیر کنند.
زینب داخل خانه می رود و کمی بعد، فاتح می آید . او و فاتح در طاهر شروع به دعوا و بحث میکنند. سلین از آنها میخواهد که امشب به خاطر او کاری به هم نداشته باشند. آنها قبول میکنند. سلین طبق نقشه، از دارویی که برای شادی مقدس به او میداد، در شراب فاتح و زینب میریزد. هنگامی که مقدس وارد جشن می شود ، با دیدن زینب عصبانی می شود. فهمی نیز به مقدس از همان دارو میدهد تا با کسی کاری نداشته باشد. بعد از تاثیر دارو، زینب و فاتح و مقدس هر سه با یکدیگر خوب و صمیمی می شوند و مدام در حال خندیدن هستند. همه به آنها نگاه می‌کنند.
بچه ها از اینکه نقشه شأن تأثیر داشت خوشحال هستند. صبح روز بعد، زینب و فاتح، در حالی که مقدس بین آنها روی تخت خوابیده، از خواب بیدار شده و همگی شوکه می شوند و جیغ میکشند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا