خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۹۶ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء رفته پیش وکیل تا باهاش حرف بزنه که او بهش میگه هاکان اومد پیشم تا تهدیدم کنه که مانع جدایی شما بشم من از این چیزا نمیترسم و پیگیر این کار میشم تا مجازات بشه ولی خواستم بگم راه طولانیه در پیش دارین با همچین ادمی. هاکان وقتی میبینه خبری از وکیل نمیشه عصبی میشه و به وجدان میگه نکنه این نقشه جواب نداده باشه! سپس به وجدان میگه همش تقصیر توعه که این فکرو انداختی تو سرم! وجدان میگه نه بابا به من چه! این تو بودی که خواستی وکیل نساء بازی بدی! و بعد از کمی بحث کردن هاکان بهش میگه کار چی میشه؟ وجدان میگه خبرت میکنم و او از اونجا میره. نیلوفر به مادرش میگه ماجرای کار چیه؟ الان با اینی؟ تو گریه نکردی که منو برگردونی میری سرکار؟ کارت این بود؟ وجدان میگه همچین چیزی نیست چرند نگو! و باهم دعوا میکنن در آخر نیلوفر میگه اگه بازم مثل قبل پول دربیاری منو دیگه نمیبینی وجدان میگه یعنی حاضری برگردی پیش طاهر؟
او میگه آره برمیگردم. نساء درحال رفتن به سمت خونهست که با هاکان روبرو میشه و بهش میگه تو چجور جونوری هستی؟ عجب آدم عوضی هستی! حالا دیگه وکیلو تهدید میکنی؟ او زیربار نمیره و میگه نه من همچین کاری نکردم! نساء میگه که وقتی انداختت تو زندان اون موقع میبینمت و از اونجا میره که هاکان بهم میریزه. شوکران و طاهر رفتن به دادگاه طلاق که قاضی میبینه اونا اصلا درباره هیچی باهم حرف نزدن و به توافق نرسیدن و وکیل هم ندارن واسه همین به یه تاریخ دیگه موکول میکنه طاهر خوشحال میشه ولی شوکران با کلافگی از اونجا میره. طاهر میره خونه وجدان تا نیلوفر را ببینه که میبینه هاکان اونجاست و باهاش دعوا میکنه که اینجا چیکار میکنی؟
وجدان جفتشو ار خونه اش بیرون میکنه و میگه خسته ام کردین دیگه! نهضت رفته رستوران تا با غمره حرف بزنه و منصرفش کنه از استعفاء اما غمزه حرف خودشو میزنه عمر به اونجا اومده که با دیدن نهضت باز باهم کمی بحث میکنن و در آخر از اونجا میره. صادق میخواد تابلوی اسم رستوران را بزنه که خانم ها میگن وایسا شوکران بیاد سورپرایز بشه. او وقتی میاد با دیدن اسم رستوران که سفره ی شوکرانه جا میخوره و خوشحال میشه آنها همدیگرو بغل میکنن و شوکران ازشون تشکر میکنه و میگه خیلی خوبه. ادا سر صحنه عکاسی احساس نا امنی میکنه از عکاس که داد میزنه و بیرون میاد آتیلا اونجا اومده و اون عکاسو اخراج میکنه و اداره در آغوش میگیره و میگه چیزی نیست تموم شد و ازش معذرت میخواد سپس اونو میرسونه خونه شون و خودشو قهرمان جلوه میده…..