خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی زن (کادین)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی زن (کادین) را می توانید مطالعه کنید. سریال Kadin یک سریال غمگین و درام می باشد که از شبکه فوکس ترکیه پخش می شود. سریال زن تا کنون دارای سه فصل بوده است که در چهار سال گذشته پخش شده است. زن یک سریال زیبا می باشد که دیدن آن خالی از لطف نیست.

قسمت ۹۶ سریال ترکی زن (کادین)
قسمت ۹۶ سریال ترکی زن (کادین)

خلاصه داستان سریال زن

در خلاصه داستان این سریال آمده است ؛ زن کسی که سنگینی و محبت دو فرزند رو در قلب خود را با تمام سختی ها حمل می کند … مادری بنام بهار چشمه علی که علیرغم فقر و مبارزه با زندگی می تواند بچه های خود را بخنداند و خودش را در مقابل سختی های زندگی سپر کرده تا از فرزندانش مراقبت کند. این سریال برخلاف روال همیشگی سریال های ترکیه ای ، در محله فقیرنشین به دور از تجملات روایت می شود که مورد استقبال زیادی قرار گرفته است

قسمت ۹۶ سریال ترکی زن (کادین)

شیرین همراه لونت به بیمارستان می روند تا چند آزمایش قبل از پیوند را انجام بدهد. در مسیر او به لونت می گوید: «اگه میدونستم بچه هاش سر ما نمیفتن، خون نمیدادم! » لونت تعجب می کند و می پرسد واقعا؟ که شیرین لبخندی می زند و می گوید شوخی کرده… و به یاد می آورد که دیشب به مادرش گفته بود: «معلومه که به خواهرم خون میدم.. تو چی فکر کردی؟ تو چشم تو من انقدر آدم بدیم؟ معلومه که یه زن جوون با دوتا بچه رو نمیذارم بمیره. » … بعد لونت از او می پرسد: «قضیه سارپ رو به خواهرت میگی؟ » شیرین می گوید: «نه نمیتونم. چون دنبالمن… » لونت از شیرین می خواه دیگر قضیه سارپ را وسط نکشد و حرفش را هم نزند اما شیرین می گوید: «آخه چیشده که میخوان ما ندونیم اون کیه و چرا زنده س! یعنی چه حرف بزنم چه سکوت کنم براشون یه خطرم. تنها راه امنیت داشتنم پیدا کردن سارپه! اینا از اینکه سارپ چیزی بفهمه میترسن و به نظرم چیز مهمی رو ازش مخفی میکنن و اگه من سارپ رو پیدا کنم و همه واقعیت هارو بهش بگم، سارپ از من در مقابل اونا محافظت میکنه! » لونت اعصابش بهم میریزد و شیرین می گوید: «سارپ هرچقدرم از من عصبی باشه میدونم ته دلش یجوری دوسم داره! باید پیداش کنم. »

خدیجه، پیش وکیلش می رود و درخواست طلاق از انور را می کند. وکیل به او می گوید که کافی است یک وکالت نامه را به او بدهد تا همه کارها را خودش پیش ببرد. وقتی خدیجه به خانه می رسد و به دستشویی می رود، گوشی اش زنگ می خورد و شیرین وقتی میرود سمت کیف او تا گوشی اش را جواب بدهد، با برگه طلاق روبرو می شود و با عصبانیت سراغ مادرش می رود و می پرسد: «این چیه؟ تو میخوای از بابام جدا شی؟ دیوونه شدی؟ تو بابامو خیلی دوست داری. اونم تورو خیلی دوست داره. اون حتی جون میده به خاطرت! » بعد هم گریه می کند و می گوید: «من اجازه این کارو بهت نمیدم… » خدیجه او را در آغوش می گیرد و شیرین می گوید: «همه چی تقصیر بهاره. همه چی به خاطر اینه که اون وارد زندگیمون شد! » همان موقع که انور مشغول پرو لباس عروسی برای جیدا است، وکیل به او زنگ میزند و قضیه درخواست طلاق خدیجه را می گوید. انور عصبی می شود و می گوید: «باشه منم قبول میکنم. با افتخار قبول می کنم! » جیدا می فهمد که حال او بد شده اما انور اصرا دارد بگوید که حالش خوب است. از طرفی وکیل به خدیجه هم زنگ می زند و حرف انور را به او می گوید. خدیجه هم عصبانی می شود و شیرین از او می خواهد آرام باشد و با پدرش آشتی کند.

اما خدیجه می گوید: «بابات از خداش بوده طلاق بگیریم! » شیرین از مادرش خواهش می کند به انور زنگ بزند، اما خدیجه قبول نمی کند. شیرین از خانه بیرون می زند و به پارکی می رود. بعد هم از روی حرف های لونت به شرکت گلوبال هولدینگ که سارپ در آن کار می کند زنگ می زند و از منشی می خواهد تا با آلپ کاراهان صحبت کند. سارپ جواب می دهد و شیرین با استرس زیادی می گوید: «باید باهات حرف بزنم. خیلی مهمه. نه خواهرم مرده نه بچه ها. میشنوی سارپ؟ » همان موقع شیرین برمی گردد و اسلحه ای را می بیند که مونیر به سمتش نشانه رفته و به جای سارپ حتی او به شیرین جواب داده است! شیرین با وحشت به او خیره می شود. از طرفی هم سارپ سراغ لونت رفته و لونت با دیدن او خشکش می زند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا