خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران

تو مدرسه بچه ها در حال آزمون دادن هستن. عمر میخواد بره که هاریکا ازش میخواد نره و بهش کمک کنه سپس عمر واسش تقلب مینویسه و میخواد بهش میده که استاد میبینه و ازشون میپرسه اینجا چخبره؟ وقتی تقلب را میگیره ازشون میپرسه که ماله کیه هاریکا میگه ماله عمره. عمر جا میخوره و میگه دروغ میگه مال من نیست! استاد میگه پس ماله کیه؟ سپس دستخط را تطبیق میده عمر میگه الان برگه من چی میشه؟ استاد میگه تو دیگه برگه ای نداری! سپس استاد از کلاس بیرون میره. آسیه و اوگولجان و آیبیکه در حال چک کردن جواب سوال ها هستن که با دیدن استاد میرن داخل و میبینن که هاریکا با عمر در حال دعوا کردنه ازشون میپرسن که چیشده؟ عمر بهشون میگه که ماجرا چیه هاریکا میگه چندبار باید بهت بگم از قصد نبود! آسیه و آیبیکه با هاریکا دعوا میکنن که هاریکا میگه به شماها ربطی نداره این یه چیزیه بین من و عمر! سپس بازم تکرار میکنه که من تقصیری ندارم فقط ترسیدم نتونستم بگم تنها چیزی که به ذهنم رسید همین بود! سپس از اونجا میره. آسیه به عمر میگه چرا به استاد نگفتی که مال تو نیست! مال هاریکا بوده! عمر میگه اصلا خشکم زد نمیدونستم که چی باید بگم. دوروک و سوزی به اونجا میرن و میپرسن آزمون چیشد که با دیدن حال اونا میپرسه آزمون چیشد؟ و وقتی میفهمن ماجرا از چه قراره پکر میشن. بعد از کلاس میخوان به خانه برن که اوگولجان به آسیه میگه بیا این عمرو راضی کن بریم با مدیر حرف بزنیم عمر همینجوری جزء ۱۰ نفر برتر کشوره چرا باید واسه همچین آزمونی تقلب کنه؟ خیلی مسخره ست! عمر میگه ول کن هرچی شد دیگه شد، همان موقع هاریکا در حال رد شدنه که آیبیکه با دیدنش حرص میخوره و به اوگولجان میگه یکبار دیگه بگی واندرفولم من میدونم با تو و با عصبانیت میره.

جمیله با تولگا میخواد بره بیرون که تولگا میگه بریم ساحل غذا بخوریم جمیله میپرسه که چی میخوان بخورن و حدود قیمتش چقدر میشه تولگا حساب میکنه و میگه فکر کنم حدود ۱۳۰۰تایی بشه جمیله فکر میکنه و میگه باهاش چندتا میشه لامعجون تولگا میگه نمیدونم شاید ۵۰تا یا بیشتر بشه چطور؟ این همه رو میخوای چیکار؟ جمیله میگه بیا بریم میبینی خودت. آنها کلی لامعجون گرفتن و به بهزیستی که جمیله اونجا بزرگ شده میرن و به تمام بچه های اونجا غذا میدن تولگا میگه چیزی که تو ذهنم بود اصلا این نبود! ولی خوب اینم خوب بود بد نشد! الان اگه هرکدوم از بچه ها منو اینجا ببینن یا بشنون درباره امروز ما باور نمیکنن و میگن یا همشونو مسموم کرده یا منتاژه! جمیله میگه پس بهتره کسی چیزی نفهمه فعلا، تولگا میگه آهان یعنی نمیخوای کسی بفهمه با من قرار داشتی درسته؟ جمیله تایید میکنه و میگه چون ازت بد میگن تولگا منظورشو میفهمه و میگه میدونم راه سختی در پیش دارم ولی من خیلی یکدنده ام تا نریم به چیزی که میخوام ول کن نیستم! سوزی میره شرکت آکیف تا درباره عمر باهاش حرف بزنه سپس بهش میگه که هوای عمر را داشته باشه واسه آزمون بورسیه اما آکیف قبول نمیکنه و میگه فرقی نداره با بقیه، سوزی میگه بلایی که سرشون اومده مقصر ماییم! آکیف به حالتی تهدید باهاش حرف میزنه که از کسی چیزی بفهمه به خاطر کارهای دلسوزانه اش پای خودشم گیره و شریک جرم محسوب میشه! و میره. شب وقتی به خانه میره میبینه کان در حال آشپزیه و درباره سوزی باهاش حرف میزنه. دوروک از راه میرسه و از اینکه باهم انقدر رفیق شدن کلافه میشه و میره تو اتاق ملیسا. او حسابی دلش تنگ شده واسش و عکسشو میبینه. اورهان و شنگول تو خونه از این وضعیت پیش اومده برای عمر ناراحتن.

شنگول تو گوشی جدید فیبم تصادف قدیر را میبینه و حسابی بهم میریزه و به اتاقش میره و با حالی بد یکبار دیگه نگاه میکنه سپس با عجله به بهانه خونه صباحت بیرون میزنه. او با عصبانیت به دم در خانه آکیف میره و پشت سر هم به در می کوبد و با دیدن آکیف او را قاتل میخواند و بهش میگه که چرا همچین کاری با قدیر کرد! تو که مادرو پدرشونو ازشون گرفته بودی دیگه به داداششون چیکار داشتی؟ آکیف میگه چی میگی؟ من نمیفهمم! شنگول میگه فیلمیو دیدم! سپس شروع میکنه به مشت زدن بهش سپس ازش میخواد آروم باشه تا بره لباسشو بپوشه برن باهم حرف بزنن. آنها به ساحل میرن و آکیف ماجرارو برای شنگول تعریف میکنه و میگه تو اگه بودی چیکار میکردی؟ اگه میدیدی دخترت داره زندگیش نابود میشه! با لو دادن این ماجرا چیزی عوض نمیشه ولی من اون خونه ای که دارین توش زندگی میکنین را بهتون میدم. وقتی صاحب خانه بیرونتون کرد دوروک ازم خواست تا اونجارو بگیرم که کسی نتونه بیرونتون کنه میزنم به نامتون، شنگول میگه آهان الان داری دیه میدی؟ آکیف باهاس حرف میزنه و متقاعدش میکنه که به کسی چیزی نگه. شنگول با حالی بد به خانه برمیگرده و وقتی به اتاقش میره گریه میکنه. آسیه تو خونه استرس داره و میگه یعنی اینا تا فردا تموم میشه؟ عمر میگه آره تمومش میکنیم دیگه درسی هم قرار نیست که بخونیم میشینیم سریع بسته بندی میکنیم تموم میشه……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا