خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۹۸ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۹۸ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی تو در بزن

ملو تو کافه نشسته و تو خودش که بوراک یکدفعه میره و سورپرایزش میکنه و میگه تو نبودی اینجا خیلی بی معنی بود و ازش میپرسه که چرا گرفته ست حالش که میگه ادا افسرده شده. بوراک براش به دستبند خریده که همان موقع آیفر از پشت سر میاد و میگه قشنگه و ملو که دست و پاشو گم کرده میگه همینجوری گرفته رئیس داده بهم آیفر که یه چیزهایی بو برده میگه باشه و میره. بوراک میگه چرا آیفر خانم نباید از رابطه ما بدونه نمیفهمم. ملو میگه چون میخوام مطمئن بشم، بوراک که ناراحت شده میگه واقعا که، بعد از مدتی با آیفر پیش ادا و سرکان میرن. آیدان روی تشک بادی روی استخر دراز کشیده و با خودش غر میزنه و میگه حالا این بچه را کم داشتیم، چرا هرچی بدبختیه میاد سمت من؟ کمال میاد و از سیفی میپرسه که آیدان داره چیکار میکنه؟ سیفی میگه داره از آدما دوری میکنه، کمال با آیدان حرف میزنه و سعی میکنه آرومش کنه که آیدان میگه تو خواهر منو نمیشناسی بفهمه دخترش حامله شده اینجارو رو سرم خراب میکنه اون هنوز داره میره دانشگاه.

کمال که میبینه بی فایده ست میره. آیدان میگه بگو کرم بیاد باهاش حرف بزنم ببینم چی به چیه. سیفی میگه اون که از شما خوشش نمیاد فکر نکنم بیاد. آیدان میگه چه بهتر ولی خب یجوری بگو بیاد دیگه کار دیگه ای نمیشه کرد باید بفهمم چی به چیه. کرم میاد و آیدان باهاش صحبت میکنه تا خودش بگه بهش ماجرای بارداری پینارو. بعد از چند دقیقه حرف زدن باهم کرم با حرفهای آیدان خانم حدس میزنه که از رابطه ی خودش با پینا مطلعه. کرم که منظورش دوستیش با پیناست از آیدان میپرسه شما هم میدونین ماجرای مارو؟ آیدان که فکر میکنه منظورش بارداری پیناست میگه آره متاسفانه، مادرش خبر داره؟ کرم میگه نه، آیدان میگه معلومه که نباید خبر داشته باشه. ازش میپرسه کی این اتفاق افتاده؟ چند وقته؟ کرم میگه دو ماهی میشه. آیدان میپرسه خیلی خب قصدتون چیه؟میخواین نگهش دارین؟ کرم میگه معلومه که نگهش میداریم خودمون ساختیمش. آیدان عصبی میشه میگه وااای میگه ساختیمش میخوان نگهشم دارن، از کرم میپرسه قصدتون ازدواجه؟ کرم میگه نه آیدان خانم ما هنوز جوونیم ازدواج چیه داریم خوش میگذرونیم.

آیدان بیشتر عصبی میشه با شنیدن این حرف و همان موقع سیفی میاد و بهش میگه ۲ ماهه ساختنش میگه میخوان نگهش دارن ازدواجیم در کار نیست. سیفی سریعا به کرم میگه حالا برو دیگه تا بیشتر عصبی نشده.کیراز و سرکان در حال اجرا کردن شعبده بازی واسه ادا هستن که در آخر سرکان میگه برناممون عوض نشده کیراز میخواد با یه آهنگ واسمون برقصه و کنار ادا میشینه‌ ادا احساساتی میشه و گریه اش میگیره، همان موقع آیفر و ملو با بوراک از راه میرسن و ملو با دیدن ادا میگه چرا گریه میکنی؟ و از اونجایی که فکر میکنن ادا افسرده ست بهش میگه گریه کن، گریه کن خالی بشی نزار تو خودت بمونه و ملو را با خودش میبره تا باهاش صحبت کنه، آیفر هم میگه منم تو حساب کتاب های کافه به مشکل خوردم با سرکان حرف میزنم ازش کمک میخوام. آیفر وقتی با سرکان صحبت میکنه منظور از حرفاش درباره افسردگی اداست ولی سرکان از حرفاش فکر میکنه که فهمیده ماجرای بارداریو ولی چون شک داره چیزی بروز نمیده. آیدان روی سرش یخ گذاشته تا سر دردش خوب بشه و درباره وضعیتشون حرف میزنن که کمال میگه به نظرم الان به یه موضوع دیگه ای برسیم، آیدان میگه چی؟

کمال میگه اینکه مادرم داره میاد اینجا؟ آیدان میگه خب؟ کمال میگه امروز میاد. آیدان وقتی اینو میشنوه مثل برق گرفته ها از جایش میپره و میگه چی میگی کمال؟ کمال میره. آیدان هول میکنه و به سیفی میگه زنگ بزن به سرآشپز باید بریم خرید، سیفی میگه اینه زندگیه اقتصادیتون؟ احتیاجی به این کارها نیست مادر آقا کمال از تجملات و بریز و بپاچ خوشش نمیاد. درباره اش تحقیق کردم خوراک بادمجان دوست داره و اینم بگم که دوست داره شما خودتون واسش درست کنیم نه سرآشپز. آیدان میگه من یه نیمرو هم بلد نیستم الان چیکار کنم؟ سیفی پیشنهاد میده به آیفر زنگ بزنه. آیدان به آیفر زنگ میزنه و بهش ماجرارو میگه و آیفر هم قبول میکنه که بره اونجا کمکش. پریل و انگین با جان به خانه ادا میرن. سراغ سرکان را میگیرن که ادا میگه سر کلاسه. پریل و انگین حالشو میپرسن که دیروز همش خواب بود سر جلسه، ادا هم میگه چیزی نیست فقط خسته بودم. ادا بهشون میگه که سرکان داره به شرکت جدید راه میندازه از اول. پینا پیششون میره و میگه یه لیست درباره تمام شرکت هایی که آقا سرکان باهاشون همکاری داشته جمع کردم و آقا سرکان میخواستن با شماها در میون بزارم. پریل خوشحال میشه و میگه آخ جون بوی کار میاد و پرونده ها را ازش میگیره. ادا میگه بریم پیش آیدان خانم؟ خیلی وقته کسی بهم تیکه ننداخته دلم تنگ شده، پینا میگه فعلا نمیشه رفت اونجا، ادا میگه چرا؟ پینا میگه آیدان خانم حامله ست همگی میخندن و میگن سرکان بفهمه چی میشه و میخندن.

سرکان از راه میرسه و همگی بحثو عوض میکنن. سرکان درباره شرکت جدید با انگین و پریل حرف میزنه. ادا هم میگه من با نورای خانم تماس گرفتم واسه امروز وقت دارم باهاشون که یکدفعه ساعتو میپرسه و میگه وای دیر شد و به سمت کافه عمه آیفر میره. پریل میگه ادا خیلی عجیبه، من دیروز چندبار با نورای خانم تماس گرفتم حتی جوابمم نداد ولی با ادا قرارم گذاشته، سرکان میخنده و میگه اداست دیگه. ادا با نورای در کافه عمه آیفر قرار دارن. اونجا باهم حرف میزنن و ادا درباره اون روز شرکت حرف میزنه و میگه هیچ کدوم از کارکنان معمار نبودن و واقعیت را میگه. نورای درباره حالش میپرسد که ادا میگه من تو جلیه نمیخوابم ولی یه موضوعیه که به هیچکس نگفتم هنوز من باردارم واسه همین خوابم میگیره. نورای تبریک میگه و میگه من به کار شما و آقا سرکان اعتماد دارد ادا میگه یعنی کارو دادین به ما؟ نورای میگه ماله شماست کار. آیفر و ملو که داشتن میرفتن خانه آیدان با آنها روبرو میشن و ادا اشاره میکنه برن پیششون و میگه من همه چیزو گفتم بهشون. نورای میره به سمت سلف سرویس تا پذیرایی کنه از خودش و ملو و آیفر هم میرن به خانه آیدان ادا حرص میخوره و میگه چقد پنهان کاری سخته….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا