خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۹۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۹۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۹۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

صنم با عجله به خانه بورا میره ولی بورا را آنجا نمیبینه و حسابی ناراحت میشه و به دنبال اون میگرده چولپان بهش میگه میتونی منو ببخشی؟ سپس باهمدیگه حرف میزنن و همدیگرو در آغوش میگیرن که آرمان میگه این ماجرا یه مقصر داره اونم منم میخواستم خوبی کنم ولی راه اشتباهو انتخاب کردم شاید بدونم کجاست ولی شما اینجا باشین خبر بدین. آزرا یه ایمیل داره که فرانسویه و به میرای میگه تو که درس تخصصیت فرانسوی بود بیا ترجمه کن. میرای با خوندن اون ایمیل میگه که داره باهات دستوری حرف میزنه آزرا میگه پس بدو چیزی که میگم. بنویس واسش میرای میگه یه مشکل هست اون درسو صفر گرفتم آزرا میگه آفرین حتی یکم نه! صفر! سپس زنگ خانه اش به صدا در میاد و میبینه که گونش و یالین اومدن. آرمان پیش بورا میره و دستشو رو شانه اش میزاره و میگه پسرم! بورا میگه شوخیت گرفته؟ من پسر تو نیستم پسر یه متجاوزم! سپس بورا شروع میکنه باهاش حرف زدن و سوال کردن ازش که پس چرا بهم گفت که تو پدرمی! آرمان میگه در واقع همچین چیزی نگفته بود! سپس بورا ازش سوالاتی میکنه و در آخر میگه اون فیلمو واسم بفرست آرمان خان. آرمان جا میخوره و میگه آرمان خان؟ سپس میگه باشه و فیلمو واسش میفرسته. بورا شروع میکنه به دیدن اون فیلم. چولپان در خانه بورا پیش صنم میشینه و میگه تو خراب کاری رو دست ندارم! صنم میگه پس این خصلتم مشخصه به کی رفته! آنها باهم کمی درد و دل میکنن و صنم سرشو میزاره رو پای چولپان و گریه میکنه که چولپان بهش میگه اینم میگذره! بورا فیلمو میبینه که مادرش گفته نباید بورا بفهمه که پسر متجاوزه! ازت میخوام که تو پدرش بشی و هرجا گیر کرد رو تو حساب کنه! بورا گریه میکنه و کلافه میشه که آرمان هنوزم اونو پسرم خطاب میکنه و بهش میگه هنوزم که هنوزه قرار دادگاهمون برقراره و میخوام که اسم تو بیاد تو شناسنامه ام!

آرمان کلی باهاش حرف میزنه ولی بورا قبول نمیکنه و میگه نه من پسر تو نیستم! نمیتونم قبول کنم و از اونجا میره. فردای آن روز چولپان رو صنم پتو میندازه که صنم فکر میکنه بوراست ولی وقتی بیدار میشه مادرش و خواهراشو میبینه و جا میخوره و میگه شماها اینجا چیکار میکنین؟ آزرا میگه فکر کردی تورو تو این وضعیت تنها میزاریم؟ سپس بهش میگه هرکی یجوری بزرگ میشه ولی تو هم اینجوری باید بزرگ میشده حالا هم خودتو جمع کن که شوهرت اومد احتیاج داره بهت تکیه کنه و به یه حامی احتیاج داره! آزرا به دفتر میره که میبینه یه فوتبالیست معروف اونجاست که در حال امضا کردن واسه همه ست و از اونجایی که افه حسابی طرفدارش هست ازش میخواد تا اون به کارهاش رسیدگی کنه. وقتی وکیل فوتبالیست میاد آزرا به افه میگه مشکل اینجاست! وکیلش! افه با دیدنش یادش میاد که قبلا باهاش یه رابطه کوتاه داشته. موکل های آزرا میان و فوندا آنها را به اتاق جلسه راهنمایی میکنه. بعد از رفتن آزرا وکیل اون فوتبالیست پیش افه میره که آزرا سرجاش می ایستد و به افه نگاه میکنه. گونش به دنیز میگه من به یه چیز پی بردم که کلا ازدواج تو خانواده ما عجیب غریبه! اون از ازدواج اول مامانامون که بابامون ولمون کرد رفت! اون از ازدواج خواهرم که عشقش اونجوری کرد! اینم از صنم! من میدونم که ازدواج مامانم با آرمان خان هم، چولپان نمیزاره حرفش تموم بشه و از پشت سر گوششو میگیره که صنم و دنیز ازش میخوان تا ولش کنه. همان موقع بورا از راه میرسه و صنم با دیدن او بغلش میکنه و میگه کجا بودی تو؟ نگرانت شده بودم!

سپس آنها از آنجا میرن که صنم باهاش تنها باشه و باهم حرف بزنن. صنم ازش عذرخواهی میکنه که میدونم از دستم عصبانی هستی! بورا میگه نه عصبی نیستم دلخورم! افه به بوسه میگه خوشحالم که دوباره دیدمت! بوسه بهش میگه که ۵ ماهه بارداره، افه میگه چقدر تو این ۵ ماه اتفاق افتاده! ازدواج کردی بچه دار شدی! بوسه میگه کی گفته من ازدواج کردم؟ آزرا به اونجا میره و میگه موکل هارو زیاد معطل نکنیم بهتره و افه بهش میگه که با آزرا تو رابطه ست بوسه تبریک میگه و به افه میگه که خوب بقیه حرفامونو بزاریم واسه بعد از جلسه چون میدونم سوالاتی داری ازم! و میره که آزرا میگه این منظورش چی بود؟ افه میگه نمیدونم. صنم برای بورا تعریف میکنه که از کی میدونه سپس بهش میگه حالا که این راز فاش شد بزار هیچ رازی بینمون نمونه من آشپزی بلد نیستم! بورا بهش میگه میدونم، صنم میپرسه چرا خوب بهم نگفتی؟ بورا میگه اونجوری قشنگ بود دیدنش. تو اتاق جلسه بوسه شروع میکنه به توهین کردن به زن موکلش که آزرا ازش میخواد عذرخواهی کنه سپس موکل بوسه بهش میگه من نمیخوام که اعتماد زنم نسبت به من خراب بشه قراردادو همونجوری که میخواد تنظیم کن! بوسه قبول میکنه. آرمان صنم را میبینه و بهش میگه رنگت پریده خوبی دخترم؟ صنم تایید میکنه که آرمان بهش میگه دروغ نگو حتم دارم که از دیشب چیزی هم نخوردی! سپس میگه شنیدم بورا اومده خونه باهمدیگه حرف زدین؟ حالش خوبه؟ چی گفت؟ صنم میگه آره و باهمدیگه میرن تا هم چیزی بخورن هم باهمدیگه حرف بزنن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا