خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)

هاندان تلاش می کند که جهان را راضی به فرستادن یارن و هارون به عمارت اصلان بی کند و یارن هم منتظر جواب پدرش است. اما جهان مردد است در همین حال هازار از راه می رسد و به او خبر می رسد که خانه شان در میدیات توسط فرد ناشناسی به آتش کشیده شده. همه ناراحت می شوند اما جهان می گوید که کار او بوده و درمیان تعجب اهل خانه ادامه می دهد:« آنجا مال ازاد بود ولی پدرم آن را به میران داد. اجازه نمی دهم حق آزاد پایمال شود.» هازار با خشم داد می زند:« تو از حق دفاع نمی کنی. تو حسادت می کنی. هرکاری هم که کنی میران پسر من است و هر کس به فرزندم بی احترامی کند در نظر من هیچ ارزشی ندارد.» میران امانتی مادرش را باز می کند با این تصور که این هم دروغی از طرف عزیزه است اما با نامه ی مادرش رو به رو می شود که نوشته:« به زودی تو را با پدرت آشنا خواهم کرد و مطمئنم که او عاشق تو خواهد شد. از تو می خواهم او را دوست داشته باشی.» میران سوار ماشینش می شود و در شهر می چرخد و به تلخی گریه می کند.

خیلی دلش می خواهد هازار را بغل کند و او را پدر صدا بزند ولی نمی تواند کسی را که تا دیروز به نام دشمن روزگارش را سیاه کرده بود به این راحتی به عنوان پدر بپذیرد پس به خانه برمی گردد و ریحان را در آغوش می گرد و متوجه می شود او به عنوان زن حامله ویار دارد و دلش کباب جگر می خواهد. با اشاره ی او فیرات بساط کباب را در کنار کلبه چوبی آماده می کند ولی در کمال تعجب می بیند که ریحان هرچه می خورد سیر نمی شود. فیرات از تمام شکلات فروشی ها شکلات خریده و به ریحان می دهد و افتخار می کند که برای برادرزاده اش کاری انجام می دهد. نصوح شبانه قبر مادرش را خراب می کند و تا صبح همانجا می ماند. گریه می کند و از خدا می خواهد که مادرش را رحمت نکند و به او آرامش ندهد که باعث از بین رفتن خوشبختی او و عایشه و هازار شده است و می گوید:« حق فرزندی را هرگز حلالت نمی کنم.» عزیزه هم تا صبح برای هازار و میران دعا می کند و برای کسانی که تا دیروز آرزوی مرگشان را داشت سلامتی آرزو می کند. و تصمیم می گیرد که آنچه را سالها از میران و هازار دریغ کرده به آنها پس بدهد شاید که بخشیده شود.

سپس به اسما که از بی توجهی های فیرات دلتنگ و گریان است می گوید:« تنها راه این است که همه چیز را به فیرات توضیح بدهی. به او بگو که شوهرم نهاد به من و تو ظلم کرد. به تو تجاوز کرد و تو او را از بالای ساختمان هل دادی وکشتی. من هم همه چیز را از مردم پنهان کردم. ولی مرگ حق ان مرد نمک نشناس بود.» میران و ریحان به همراه فیرات برای تسلیت به گونول به عمارت اصلان بی می روند ولی سلطان با دیدن آنها داد و بیداد می کند و به سمت میران هجوم برده و به شکم ریحان اشاره می کند و می گوید:« شما قاتل پسر من هستید. از خدا برای شما هم مرگ می خواهم امیدوارم هرگز نتوانید بچه تان را در آغوش بگیرید.» میران سریع ریحان را از آنجا دور می کند و او را به بیرون از شهر می برد تا هوایی عوض کند. خانواده ی اصلان بی در مراسم تشییع اصلان شرکت می کنند.

فسون با دیدن عزیزه می گوید:« تو قاتل خانواده و ریشه ی من هستی ولی طوری تاوان خواهی داد که فرصت آه گفتن نداشته باشی.» عزیزه جواب می دهد:« به زودی گورت را از اینجا گم می کنی چون تو برای ما غریبه ای بیش نیستی.» جهان در مراسم شرکت می کند و به فسون تسلیت می گوید و فسون هم او را دوست خودش خطاب می کند و می گوید:« من و تو فقط یک دشمن داریم و ان هم عزیزه است و جنگ ما با او به زودی شروع خواهد شد.» و جهان که از حرفهای فسون راضی به نظر می رسد با خوشحالی می رود. هازار برای نزدیک تر شدن به میران دخترهای کوچکش گل و بهار را به کلبه ی چوبی می برد و آنها را برای چند ساعت به دست میران و ریحان می سپارد. میران از داشتن دو خواهر زیبا هیجان زده است و از اینکه گل به او داداش بگوید سر از پا نمی شناسد. آنها با هم عکس می گیرند و خوش می گذرانند.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

1 دیدگاه

  1. تهماسب(طهماسب).جاماسب.شاماسب.گرشاسب.لهراسب..هر کدام آخرشان اسب دارد……..خرگوش.خرچنگ(اوحیوان کی چنگه لری بیوک دی).خرپول.خروار.خردل.هر کدام خر(بزرگ)دارنند………موش(شهری در ترکیه)سوس موش.گوموش.چموش.خاموش.فراموش.هر کدام موش دارنند……….تیمار.بیمارمتضادش هامار(هموار)سومار.تارومار.میانمار.تومار(طومار).دامار.یامار…هر کدام مار دارنند…..مورچه لیق(شلغم شیرازی)مورچه خورت(شهری در ایسفهان)هر کدام مورچه دارنند….در فارسی برای اسم حیوانات کلمه ایی ندارنند.از کلمات تورکی استفاده کرده و برای خودشان اسم حیوانات ساخته اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا