خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بیوفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر میباشد.

خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)
میران به خواست فسون به دیدن او می رود و فسون قصد دارد دلشاه و میران با هم دیدار کنند. اما افرادش به او خبر می دهند که بین راه تصادف کرده اند و دلشاه هم فرار کرده است. فسون که می بیند تیرش به سنگ خورده به میران که منتظر ایستاده می گوید: «کسی که قرار بود به اینجا بیاد و با تو صحبت کنه کاری براش پیش اومده. نتونست بیاد. ولی اون می خواست در مودر عزیزه بهت هشدار بده و بگه که مراقب خودت و عزیزانت از شر عزیزه باشی.» میران از فسون می خواهد دیگر مزاحمش نشود و می گوید اختلاف او و عزیزه هیچ ربطی به میران ندارد ولی از حرف های فسون نگران می شود و با ریحان تماس می گیرد ولی ریحان پاسخ نمی دهد. عزیزه وقتی حال بد ریحان را می بیند او را به دوش می کشد تا به جاده برساند. ریحان بین راه خونریزی می کند و عزیزه گیاهی پیدا می کند و افشره آن را قطره قطره در دهان ریحان می ریزد و از خونریزی بیشتر او جلوگیری می کند. بعد از خدا کمک می خواهد تا بتواند ریحان و بچه اش را نجات بدهد. یکی از افراد فسون به او خبر می دهد که عزیزه در حال کمک به ریحان است و فسون که تصور می کند دزدیدن دلشاه از ماشین کار عزیزه است از اینکه او در حال کمک کردن به ریحان است تعجب می کند چون عزیزه را دشمن خونی میران و هازار می داند.
بنابراین به افرادش دستور می دهد که هرطور شده دلشاه را پیدا کنند و از طرف دیگر ریحان را از عزیزه بگیرند و کاری کنند که عزیزه در مورد مسموم شدن ریحان مقصر جلوه کند. راننده ای در جاده با اتومبیلش به عزیزه و ریحان نزدیک می شود و عزیزه برای کمک به ریحان که بیهوش است از او کمک می خواهد و راننده ریحان را توی ماشین می گذارد و به سرعت می رود و عزیزه وسط جاده درمانده می شود. میران بالاخره موفق می شود به گوشی ریحان زنگ بزند. راننده جواب می دهد و به میران می گوید زنش را کنار جاده بیهوش پیدا کرده و حالا دارد او را به بیمارستان می رساند. میران با عجله به سمت بیمارستان می رود. سپس مرد راننده به افسون گزارش می دهد که ماموریتش را به خوبی به انجام رسانده. ریحان در بیمارستان تحت مداوا قرار می گیرد و هازار و زهرا هم خودشان را می رسانند و زهرا با دیدن میران گریه می کند و می گوید: «چرا این بچه ها تا میان کمی خوشحال بشن مصیبت رو سرشون آوار میشه؟» دکتر معالج می آید و می گوید: «ریحان حالش خوبه ولی یکی از بچه هاشو از دست داده.»
میران تازه متوجه می شود که بچه آنها دوقلو بوده و از دکتر می خواهد چیزی در مورد سقط جنین به ریحان نگوید تا وقتی حالش کمی بهتر بشود. میران به اتاق ریحان می رود و به او اطمینان می دهد که حال بچه خوب است و ریحان می گوید: «متوجه شدم که تو منو به بیمارستان رسوندی.» میران از این موضوع اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید راننده دیگری او را کنار جاده پیدا کرده و به بیمارستان آورده است. دکتر می گوید این برای ریحان که فشارش افتاده طبیعی است که چیزی به یاد نیاورد. فیرات هنوز نتوانسته حرف های مادرش را هضم کند و از اینکه به دنیا آمده تا عذاب بکشد به خودش لعنت می فرستد. زینب به او خبر می دهد که میران و ریحان یکی از بچه هایشان را از دست داده اند و فیرات مشکلات خودش را فراموش می کند و با زینب به سمت بیمارستان می رود.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان