خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی اسم من ملک + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک
نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …
قسمت ۴۷ سریال ترکی اسم من ملک
میتات، سیدعلی را به اتاق می برد. او به سیدعلی میگوید که ملک باید در خانه او بماند، زیرا در هر صورت او با آمدنش آرامش آنها را به هم زده و اگر بخواهد برود نیز مردم تصور میکنند که سیدعلی آنها را بیرون کرده است.
ملک که در حیاط ایستاده، همچنان مصر است که برود و نفیسه سعی دارد او را منصرف کند. محمود نیز رفتن ملک را به صلاح میداند و قدریه از این قضیه خوشحال می شود.
کمی بعد، سیدعلی بیرون آمده و بی توجه به ملک میگوید که برای هواخوری میرود. سیدعلی کوچک نیز میگوید که میخواهد همراه پدر بزرگش برود.
خلیل سریع پیش حافظ رفته و آمبولانس خبر میکند. او با عمر تماس میگیرد و خبر میدهد که حافظ سکته کرده است و او را به بیمارستان می برد. عمر به همراه دفنه است و دفنه وقتی ماجرا را می فهمد،با ملک تماس میگیرد و خبر میدهد. ملک هول شده و چمدانش را رها کرده و به همراه محمود به سمت بیمارستان می روند.
جومالی و زمرد از خواستگاری به خانه برمیگردند. ویلدان که زمرد ناراحت است، بابت کار آنها میزند و میگوید که خلیل ماجرا را فهمیده و ناراحت و عصبانی شده است. سپس خبر میدهد که حال حافظ بخاطر حرفهای جومالی بد شده و سکته کرده است. جومالی شوکه شده و به سمت بیمارستان می رود.
سیدعلی به همراه سیدعلی کوچک به مغازه می رود و به او در مورد کباب درست کردن توضیح میدهد. کمی بعد، با او تماس گرفته و خبر سکته حافظ را می دهند.
سر زمین بازی، آلپای از اینکه بدون اجازه او با کرم قرارداد بسته اند عصبی می شود.کرم با دیدن آلپای به شدت عصبانی شده و از زمین بیرون می آید و به سمت آلپای می رود. او و آلپای با یکدیگر درگیر می شوند و کرم از او میخواهد برود. بعد از رفتن آلپای و کنعان، مربی کرم بخاطر بی ادبی او با پدرش از او ناراحت و دلخور می شود و با حرفهای کرم قانع نمی شود.در بیمارستان، دفنه با دیدن جومالی سریع بیرون می رود تا او را نبیند. کمی بعد، عمر و خلیل بیرون می آیند و پیش دفنه می روند. عمر دست دفنه را میگیرد و همان لحظه، زهرا از راه رسیده و آنها را دست در دست می بیند و عصبی می شود. ملک و محمود و سیدعلی از راه می رسند و وقتی ملک رفته را آنجا میبیند، دفنه به دروغ میگوید که همراه زهرا به آنجا آمده و ماجرا را فهمیده است.
ملک از دفنه میخواهد به خانه برود.
سیدعلی، سیدعلی کوچک را به زینال سپرده تا به خانه برساند. زینال با دیدن اونزیله، هیجانزده و خوشحال می شود.