خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۹۶ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۹۶ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی تو در بزن

سیفی قهوه میاره و به آیدان خانم میگه غیبت امروزو شروع کنیم که آیدان بهش میگه سیفی درباره یه چیز دیگه میخوام حرف بزنم باهات، به خاطر وضعیت اقتصادی مجبور بودم که یه سری هزینه هارو کم کنم، سیفی میگه توقع نداری که میوه های حیاطو جمع کنم ببرم بفروشم؟ آیدان میگه نه یه تصمیم دیگه ای گرفتم ولی اگه خواستی اونا همش ماله تو، آیدان هی کش میده ماجرارو که سیفی میگه تو یه جمله بگین دیگه. آیدان میگه حقوقتو نصف کردم با دوستام مقایسه کردم دیدم خیلی بیشتر از اونا حقوق میگیری، سیفی بعد از یخورده غر غر کردن، میگه باشه پس وظایف منم از این به بعد نصف میشه. ادا به سرکان میگه میرم دنبال کیراز، سرکان میپرسه موقع تموم شدن کلاسا میاین اینجا؟ ادا میگه نه و میره. ادا به دنبال کیراز می رود که کیراز بهش میگه بریم پیش جان، دلم واسش تنگ شده امروز نبود تو مدرسه، منم که خواهر یا برادری ندارم باهاش بازی کنم ادا بهش نگاه میکنه که میگه فهمیدم اکروز خواهر یا برادرم نمیاد و ازش میخواد جان را پیدا کنه ببرتش پیشش که ادا میگه درسته تو و جان نباید پای ما بسوزین واسه همین به سمت شرکت میرن.سرکان تو حیاط در حال کار کردن است که آقا کمال میره پیشش تا باهم حرف بزنن. کمال ازش درباره کار جدیدش میپرسه که سرکان میگه خوبه همه چیز فقط حس میکنم ادا ازم خسته شده. کمال میگه حتما اشتباهی شده.

سرکان میگه حس میکنم ادا دلش واسه اون سرکان بولات قوی و معمار دلش تنگ شده و این سرکان معلم حوصلشو سر میبره، هر وقت باهاش حرف میزنم میخوابه اصلا تو خونه نیست زیاد. کمال میگه هرچی باشه بهتر از اینه که اصلا قبولت نداشته باشه و نخواد خونه باشی. سرکان میگه یعنی مامان من قبولت نداره؟ کمال میگه هر کاری میکنم تو خونه اشتباهه حتی استکانو بزارم جایی اون جا غلطه, سرکان میگه طبیعیه کلا مامان من اینجوریه عادی میشه واست‌. کمال میگه رفته همه کت های منو فروخته، سرکان تعجب میکنه و میگه مامان من اینکارو کرده؟ کمال تایید میکنه و به سرکان میگه بره تخته نرد بیاره بازی کنن. ادا و کیراز وقتی به شرکت میرسن، پریل بهش میگه چیه سرکان فرستاده بیای ببینی که به چه روزی افتادیم؟ میبینی که همه خوبیم مشکلیم نداریم حالا میتونی بری، ادا میگه راستش من واسه کیراز اومدم می خواست جان را ببینه، ولی اگه کاری از دست من بر میاد بگین بی تعارف، پریل میگه کار که ۲تا پروژه هست یکیشو میتونیم ولی اگه سرکان بود سریع اون یکی پروژه را تمام می کرد ما هم دیگه باید یه فکری بکنیم. ادا به خانه برمیگرده و با سرکان درباره شرکت و وضعیت انگین و پریل میگه سرکان میگه دیگه به اونجا من کاری ندارم دیگه از کارکنان اونجا نیستم. ادا میگه کمکشون کن پروژه هاشون مونده نمیرسن واسه فردا سرکان یکدفعه متوجه میشه ادا سومین بشقاب غذارو داره میخوره و ازش میپرسه چرا انقدر میخوری؟ ادا میگه خوب گشنمه میزاره کنار و میگه اصلا نمیخورم. سرکان میگه تو صد کیلو هم بشی بازم دوست دارم ولی نگران سلامتیتم. بعد از چند دقیقه میگه برو باید به کارام برسم.

ادا میره و درباره اینکه چجوری سرکان را با دوستاش آشتی بده با ملو حرف میزنه و ملو میگه مثلا میشه قدیمارو بهشون یادآوری کنی بع روزهای اول برگردن ادا یه فکری میزنه به سرش و از حال و هوای ملو میفهمه که خبریه و ازش میپرسه که ملو واسش تعریف میکنه که کیراز میاد و میگه دیدی سر قولم موندم چیزی نگفتم ادا میگه پس ماجرای دیشب این بوده. فردای آن روز ادا به آشپزخانه میره و میبیبنه که سرکان در حال درست کردن ساندویچ سالم است و ادا وقتی میبینه پروژه را کشیده و روی میز گذاشته میگه پس دیشب که بیدار موندی داشتی اینو آماده میکردی؟ من فکر کردم کارهای دانشگاتو داری میکنی. ادا خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه و سرکان میگه برو اینو بده بهشون تا دیر نشده کیرازو من میبرم. آیدان بر سر میز میره و میبینه که صبحانه آماده نیست واسه همین سیفی را صدا میزنه که سیفی میگه من که گفتم وظایفم نصف میشه و آدرس وسایل صبحانه را بهش میده و میگه چون حقوقمو کم کردین منم یه کار دوم پیدا کردم تو رستوران الانم دارم میرم آیدان میگه اصلا برو خودم درست میکنم. ادا به شرکت میره و پروژه را به پریل میده و بهشون میگه خوشحال نشدین؟ پریل میگه چرا ولی میدونی چیه؟ سرکان امروزو نجات داد بقیه روزها چی؟ نمیخواستم اینو بگم ولی اینجا بدون سرکان دیگه حال نمیده هیچکدوممون روحیه نداریم. ادا میگه من یه فکری دارم و میرن تو اتاق. پینا به دیدن کرم رفته و بهش میگه اومدم خداحافظی کرم میگه یعنی باید بری؟ هنوز کلی جا بود که میخواستم بهت نشون بدم پینا میگه باید برم وسایلمو جمع کنم که به زور به فرودگاه برسم کرم میگه خب میرسونمت؟ که پینا میگه سختش نکن و همدیگر را در آغوش میگیرن و بهم میگن که هیچ وقت همدیگر را فراموش نمیکنن.

ادا به خانه میره و سعی میکنه تا سرکان به شرکت برگرده ولی سرکان زیربار نمیره و میگه حرف دلتو بزن به نظر من تو دلت واسه سرکان بولات قبل تنگ شده ادا عصبی میشه و میگه تو چه معمار باشی چه معلم من دوست دارم الانم لباساتو عوض کن برو آشتی کن باهاشون. سرکان میره تا لباساشو عوض کنه بره. آیدان به کمال زنگ میزنه و میگه هیچ کاری نمیتونم بکنم سیفی رفته کمال میگه برو دنبالش برگردونش چون لازمش داری مخصوصا چند روز دیگه. آیدان میگه مگه چه خبره؟ کمال میگه مادرم داره میاد تا باهات آشنا بشه آیدان استرس میگیره و میگه الان باید بگی بهم و قطع میکنه. ملو پیش ادا میره و میبینه خوابش برده ملو میگه چرا اینجا تو حیاط خوابیدی که ادا میگه تازگیا نمیدونم چرا اینجوری شدم ملو میگه بریم دکتر که ادا میگه وقت گرفتم نیم ساعت دیگه میرم و درباره بوراک حرف میزنن. سرکان به شرکت میره و میبیبنه هیچکی نیست و بسته شده از پریل و انگین میپرسه چه خبره؟ که میگم ما هم سهاممونو فروختیم و از مشکلات میگن و در آخر پریل میگه یه فکری داریم ما میخوایم از اول شروع کنیم با همین ۳تا صندلی پایه ای؟ سرکان قبول میکنه و پریل میگه این دفعه ۴تاش میکنیم ادا هم و همدیگر را در آغوش میگیرن. آیدان به ستورانی که سیفی رفته میره و سیفی میبرتش به یه میز تزیین شده آیدان میگه برای برگشتن احتیاجی به این کارها نبود که کمال میاد و ازش خواستگاری میکنه آیدان هم قبول میکنه. سرکان به خانه برمیگرده که ادا میگه واست هدیه دارم و یه جغجغه بهش میده و با دیدن برگه آزمایش با خوشحالی میگه تو بارداری؟ ادا میگه آره کیراز داره به آرزوش میرسه….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا