داستان کامل سریال هندی هووی من + عکس
جدولیاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: سریال هندی هووی من (Bahu Begum) یک سریال هندی عاطفی درام تولید سال ۲۰۱۹ میلادی به تهیه کنندگی پراتیک شرما است. پخش این سریال از تاریخ ۱۹ جولای سال ۲۰۱۹ از شبکه کالرز تی وی هد آغاز شد و تا ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰ نمایش آن ادامه داشت. این سریال مجموعا ۱۳۴ قسمت است که هر قسمت ۲۴ دقیقه میباشد. آریجیت تانجا، سامیکشا جیسوال و دیانا خان بازیگران اصلی این سریال جذاب و تماشایی هستند. در این سریال با یک مثلت عشقی روبرو خواهید بود که به خاطر یک سری سوء تفاهمات روابط پیچیدهای در قصه روایت میشوند.
خلاصه داستان سریال هندی هووی من
راضیه بیغم که به باهو بی غم معروف است بزرگ یک خانواده سلطنتی در شهر بوپال است. پسر او، آزان اختر میرزا حدود ۶ سال است که برای ادامه تحصیل به لندن رفته است. زمانی که تحصیل وی تمام شد و قصد بازگشت به هند را داشت مادرش ترتیب ازدواج او با بهترین دوست دوران کودکیاش، نور حسن قریشی را داد. مادر نور، یاسمن از دوستان نزدیک و صمیمی راضیه بی غم است. اما وقتی آزان از لندن برمیگردد دختری که عاشقش است، شایرا صیاد را به مادرش معرفی می کند. راضیه، شایرا را میپذیرد و خبر ازدواج آنها را اعلام میکند و نور هم با دوست دوران کالجش فیض حسین نامزد میکند. با گذشت زمان و نور و شایرا با هم دوست میشوند. اصغر و ثریا میرزا به امید اینکه همه پول و ثروت خانواده را به تصاحب خود دربیاروند سعی دارند بین نور و شایرا سوءتفاهماتی ایجاد کنند.
یاسمین که شایرا را همانند دختر خودش میداند از او میخواهد در نبود او مراقب دخترش نور باشد. مراسم عروسی شایرا و آزاد و همچنین نور و فیض در یک روز افتاده است. اول مراسم ازدواج شایرا و آزاد برگزار میشود و بعد از آن یاسمین و فیض در آشپزخانه توسط ثریا حبس میشوند و آشپزخانه منفجر می شود. یاسمین و فیض را به بیمارستان میبرند اما آنها زنده نمیمانند و جان خودشان را از دست میدهند. نور از مرگ مادرش و نامزدش شوکه شده و شایرا را قاتل آنها میداند و باعث دستگیری او میشود چون شایرا آخرین نفری بوده که دیده شده آشپزخانه را ترک کرده است. سپس نور از شایرا حق السکوت میگیرد و به او یادآور میشود که به مادرش یاسمن قول داده او را خوشحال نگه دارد و حالا خواسته واقعی نور ازدواج کردن با آزان است. او از شایرا میخواهد که از آزان جدا شود تا خودش بتواند با آزان ازدواج کند.
آزان، به خاطر شایرا حاضر میشود با نور ازدواج کند اما حاضر نیست شایرا را طلاق بدهد. نور به کمک ثریا و اصغر یک سری سوءتفاهمات میان شایرا و آزان ایجاد میکند اما در این مسیر شکست میخورد. اما بعدا متوجه اشتباهش میشود و از آزان عذرخواهی کرده و از او طلاق میگیرد. فردی به نام غزاله وارد قصه میشود و عدف او انتقام گرفتن از راضیه است و میخواهد عنوان «باهو بی غم» را از آن خود کند. او علیه این خانواده به کمک ثریا و اصغر توطئه چینی میکند اما وقتی حقیقت مشخص میشود هر سه آنها از خانه بیرون انداخته میشوند. سپس فردی به نام عادل وارد قصه میشود که تراشه ای را در دهان آزان نصب کرده و از شایرا باج خواهی میکند و به دروغ تظاهر میکند که با شایرا رابطه دارد. به خاطر این دروغ، شایرا توسط خانواده میرزا از خانه بیرون انداخته میشود و عادل، شایرا را میدزدد. آزان برای اینکه حسادت شایرا را برانگیزاند خبر ازدواجش با نور را اعلام می کند اما از آنجایی که نور مطمئن است شایرا هیچ وقت به آزان خیانت نمی کند تصمیم میگیرد به ملاقات عادل برود و سعی میکند آزان را متوجه نقشه عادل کند اما در این راه موفق نیست و تلاشهای او سوءتعبیر میشوند.
شایرا موفق میشود از دست عادل فرار کند و به طور اتفاقی با یک گلدان به آزان ضربه میزند که به این خاطر تراشهها بیرون ریخته و یک انفجار رخ میدهد. عادل، شایرا را مجبور میکند علیه نور صحبت کند. در این بین مشخص میشود که شایرا باردار است و عادل این خبر را پخش می کند. نور از این مسئله مطلع میشود و سلاح به دست برای نجات جان شایرا به خانه عادل میرود. عادل، شایرا را مجبور میکند ژاکت او را بپوشد و با نیرنگ میخواهد باعث شود نور به شایرا شلیک کند اما نور به لوستر شلیک میکند و از شایرا میخواهد که آنجا را ترک کند. با این همه، عادل با ماشینش به شایرا میزند و او را به دره پرت می کند. شایرا به خاطر این حادثه بچه در شکمش را از دست میدهد و همه فکر میکنند که او مرده است.
۵ سال بعد:
در عمارت بی غم محل یک حراجی در حال انجام است. نور که الان فردی ثروتمند شده این عمارت را می خرد. آزان همه داراییاش را از دست داده است او هیچ گاه مرگ شایرا را باور نکرده و زندگی تلخ و غمباری برای خودش درست کرده است. عادل روی این اموال وامهای متعددی گرفته است. نور سعی دارد آزان را به زندگی قبلیاش بازگرداند. راضیه که مدت ها در کما بوده به هوش میآید. نور بالاخره موفق میشود که آزان بقبولاند شایرا در آن حادثه از دنیا رفته و به خاطر اینکه نتوانسته جان او را نجات دهد از آزان معذرت خواهی میکند. آزان تصمیم میگیرند زندگی جدیدی را آغاز کند و به نور پیشنهاد ازدواج میدهد که نور پیشنهاد او را میپذیرد همدیگر را در آغوش میگیرند. آخر داستان ، آشکار میشود که شایرا زنده است و درست همان موقع که نور و آزان همدیگر را در آغوش گرفته بودند شایرا برمی گردد…
اما بعد از به اغوش گرفتنش چی میشود
چی میشه اخه اخرش نا معلومه دارم از فوضولی میمیرم . کاش شایرا بره نور و ازان بهم برسن
پس اخرش چیمیشه نور به ازان میرسه یا شایرا برمیگرده و نمیزاره؟
نمیدونم والا.منم میخوام همینو بفهمم اما من دوست داشتم شایرا برگرده و همه چی مثل روز اولش بشه
مسخره تر ازین سریال ندیدم??????خاک بر سر کاردگرانش
خیلی مسخره تموم شد اخرش نفهمیدیم که چی میشه حتما فصل دوم فیلم تو راهه