روژین رحیمی طهرانی: در بازیگری رنج و لذت همزمان وجود دارد

روژین رحیمی طهرانی ، متولد چهار مهر هزار و سیصد و هفتاد و دو، تهران، فارغ التحصیل تئاتر در هنرستان سوره نمایش و دارای مدرک لیسانس بازیگری کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران، دانشجوی فوق لیسانس بازیگری در دانشگاه هنر تهران، همزمان با ورود به هنرستان نمایش فعالیت خود را در تئاتر آغاز کرد و سپس در نمایش های «گل و قداره» بهزاد فراهانی، «مکاشفات راسکلنیکف با آر.جی.دیو در گالری دوزخ» سابینا شیاری و پیمان مجیدی، «سقراط» حمیدرضا نعیمی، «ادیپوس به روایت سنکا» امین اصلانی و پرفورمنس «نامیرا» پیمان مجیدی، به صورت حرفه ای به ایفای نقش پرداخت، روژین رحیمی در سال نود و پنج تجربه شرکت در جشنواره ی داستایوفسکی روسیه برای بازی در نمایش مکاشفات راسکلنیکف با آر.جی.دیو در گالری دوزخ، را داشته است و در همان سال با فیلم سینمایی«کارگر ساده نیازمندیم» به کارگردانی منوچهر هادی در نقش مونس به سینما معرفی شد، با روژین رحیمی طهرانی که این شب ها سریال «خانه ی امن » را روی آنتن دارید گفتگویی پاییزی داشته ایم که با هم می خوانیم.

روژین رحیمی طهرانی

گفتگو: عباسعلی اسکتی

*این سریال چه حرفی برای گفتن دارد و چه شد بازی در این نقش را قبول کردید ؟

واقعیت این است که من متن را نخوانده بودم که قرارداد بستم و به همین دلیل تا حدی استرس داشتم، آقای معظمی گفتند هنوز نمی توانیم متن را به بازیگران بدهیم چون برای نگارش آن حساسیت زیاد است و مدام در حال اصلاح هستیم اما کلیت نقش من را برای من تعریف کردند و همان کافی بود تا نقش را بپذیرم چون فهمیدم شرایط نقش، درک جدیدی را در من ایجاد می کند، اما درباره سریال من هم مانند شما تماشا می کنم و فکر می کنم فیلم خودش حرف کارگردان و نویسنده را می زند.

*چرا از اینهمه فعالیت هنری «بازیگری» را انتخاب کرده اید ؟

بازیگری برای من یکی از راه های شناخت است، از کودکی این را فهمیده ام و به نظر من نقش و بازیگر هر دو به زندگی هم کمک می کنند، بازیگر با تمام داشته ها و به ظاهر نداشته هایش برای زنده شدن نقش تلاش می کند و در عوض نقش به او درک جدیدی هدیه می کند، این درک جدید همان هدف من از بازیگری است، دوست دارم با بازی کردن و زنده کردن آدم ها، حیوانات، دیگر موجودات و حتی اشیاء وجود آن ها را بهتر درک کنم، این یک رشد است و شاید از این طریق کم کم یاد بگیریم ویژگی های انسانی خودم، مثل قضاوتگری را بهتر کنترل کنم، در بازیگری رنج و لذت همزمان وجود دارد، رنج واکاوی خود و دیگران همراه با لذت رشد.

*رسیدن به دنیای تصویر و دیده شدن چه المان هایی می خواهد؟

فکر می کنم برای دیده شدن در دنیای تصویر مانند رسیدن به هر کار و شغل دیگری، هم راه های منفی وجود دارد و هم مثبت، مثل هر کار دیگری می توان پارتی بازی کرد و رشوه داد یا برای یادگیری این حرفه زمان و انرژی گذاشت، تجربه کرد، صبر کرد و فرصت ها را غنیمت شمرد، هر کس راه خود را پیدا می کند ولی به نظر من راه اول فقط کمک می کند شخصی دیده شود نه این که بازیگر شود، بسیار بازیگران خوبی را در تئاتر می شناسم که در تصویر دیده نشده اند و حتی بعضی از آن ها نمی خواهند وارد دنیای تصویر شوند، اما این از شایستگی آن ها در بازیگری کم نمی کند.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد و شما جزو بازیگران خوش چهره هستید؟

از نظر من کسی خوش چهره است که کاریزماتیک باشد، اگر بازیگری کاریزما داشته باشد بسیار جذاب است، اگر منظور شما زیبایی ظاهری چهره است، باید بگویم زیبایی می تواند بر اساس معیارهای زمانه و مد باشد، یا بر اساس سلیقه ی شخصی، به هر حال یک کارگردان خوب از علم زیبایی شناسی کارش بهرمند است و اوست که مشخص می کند کاراکتر فیلمش باید چه چهره ای داشته باشد، به نظر من انتخاب چهره های یکسان و بر اساس معیار های مد روز، بدون در نظر گرفتن نیاز کاراکتر، نشانه ی سطحی بودن کار کارگردان است، خودم چهره خودم را دوست دارم و به خاطر سلامتی خدا را شکر می کنم ولی می دانم که زیبایی و زشتی هر دو در من وجود دارد.

ارسطو خوش رزم

*از کار بازیگران و کارگردانهای خارجی کدام را می پسندید؟

سوال سختی است چون یک لیست طولانی می شود که باز هم ممکن است کسانی از قلم بیفتند، در حقیقت در جایگاهی نیستم که بگویم کدامشان بهتر یا بهترین هستند این کار برای منتقدان هم سخت است اما اگر بخواهید خیلی کلی اسم چند بازیگر مرد و زن را ببرم می گویم مثل: مارلون براندو، همفری بوگارت، رابرت دنیرو، دنیل دی لوییس، تام هنکس، جک نیکلسون، کوین اسپیسی، آلپاچینو، آنتونی هاپکینز، کاترین هپبورن، ویوین لی، اینگرید برگمان، مریل استریپ، الیزابت تیلور، آدری هپبورن، ناتالی پورتمن، کیت بلانشت، جودی فاستر، لیو اولمان

و کارگردان ها هم مثل برگمان،کوبریک، تارکوفسکی، هیچکاک، کوپولا، کریستوفر نولان، تارانتینو، توماس اندرسن، اسکورسیزی، اسپیلبرگ، کیشلوفسکی.

*بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟

دوست دارم نقش هایی را بازی کنم که موقعیت و شرایط زندگی آن ها با من تفاوت زیادی دارد، دوست دارم در عالم بازیگری تجربیاتی بکنم که احتمالا تا پایان عمر در چهارچوب زندگی شخصی خودم، آن ها را تجربه نکنم.

*و دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها بازی و با کدام کارگردانها کار کنید؟

الان برای من زمان کار کردن با کارگردان های مختلف و کسب تجربه است تا انتخاب، هر چند باز هم سعی می کنم تا حدی که در توانم است حساب شده تجربه کنم اما دوست دارم فرصت کار کردن با بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را داشته باشم.

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید بازی کنید؟

در حقیقت نه! نقش هایی بودند که در ذهنم ماندگار شده اند ولی این ماندگاری نتیجه کار بازیگر آن نقش و حتی پرسونالیته ی او بوده است، شاید اگر بازیگر دیگری آن نقش را بازی می کرد به یادم نمی ماند، آن نقش با همان بازیگر به یادماندنی و تاثیر گذار شده است پس از او جدا شدنی نیست.

*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟

موسیقی گوش کردن خیلی به حال و هوایم مربوط است، بیشتر برای آرامش و تخلیه احساساتم موسیقی گوش می کنم، شاید بهتر است بگویم که شنونده حرفه ای موسیقی نیستم.

*خواننده محبوب هم دارید؟

از خواننده های خارجی مثلا اتا جیمز، بی بی کینگ، جان لنون، دیوید بویی، لئونارد کوهن، مایکل بوبله، مایکل بولتون، مدونا، سلین دیون و ادل را دوست دارم و در خواننده های ایرانی، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان، همایون شجریان، محسن نامجو، علی زندوکیلی، شادمهر عقیلی، رضا صادقی، محسن یگانه، احسان خواجه امیری، فرهاد و بعضی از خواننده های قدیمی ایران.

*ازدواج چقدر برای هنرمندان سختتر از مردم عادی است؟

ازدواج نکرده ام که بتوانم به درستی قضاوت کنم ولی فکر می کنم در هر شرایطی، باید بتوانیم به شغل طرف مقابل و خواسته های او احترام بگذاریم، به همین دلیل است که زن و مرد  پیش از ازدواج با هم آشنا می شوند تا با شناخت و پذیرش ازدواج کنند، فرقی ندارد که دکتر، پرستار، کارمند، فروشنده یا بازیگر باشید، اگر شخصی دچار اختلالاتی مانند سوء ظن باشد وجود همسرش را در هر محیط کاری نمی تواند تحمل کند  اما این واقعیت وجود دارد که به دلیل بیشتر دیده شدن بازیگران تصویر، گاهی قضاوت های بیجای دیگران و حفظ نکردن حریم شخصی آن ها، مجبور به بیشتر محدود کردن زندگی خود هستند چون متاسفانه قوانین غیر حرفه ای وجود دارد که می تواند آن ها را از کار حرفه ای منع کند، در نتیجه طرف مقابل آن ها هم مجبور است تا حدودی زندگی خود را محدودتر کند، این از خود گذشتگی احتیاج به دوست داشتن، احترام و مهربانی دارد.

*نظریات مخاطبانتان چقدر برایتان اهمیت دارد؟

افراط و تفریط نشانه ی عدم صداقت است، کسانی که با دلایل ساخته ذهن خودشان کسی را مذمت می کنند و یا غلو آمیز او را بزرگ می کنند می کنند که هیچ، سعی می کنم بی اعتنا باشم. هرچند گاهی برایم آسان نیست، اما کسانی که واقعا کارهایم را دنبال می کنند و در آخر عادلانه، با مهربانی و احترام نظرشان را درباره قوت و ضعف کارم می گویند، برایم ارزش دارد، کمک کننده و یک لطف است .

*حسادت بین بازیگرها تا چه حد وجود دارد؟

حسادت یکی از ویژگی های انسانی است و چون بازیگر ها هم انسان هستند در بین آن ها هم یافت می شود، همان اندازه که در بقیه محیط ها وجود دارد.

*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

جایزه گرفتن می تواند تشویق کننده و تجربه جالبی باشد ولی هرگز هدف نیست.

*دوست داشتید در کجا و با چه شغلی متولد می شدید؟

درست نمی دانم دوست داشتم کجا متولد می شدم، می دانم سرزمین ما زیبا، ثروتمند از منابع طبیعی، با تنوع اقلیمی و دارای چهار فصل است، این سرزمین و جغرافیا چیزی کم ندارد و قدمت، تاریخ و اصالت دارد، اگر کم و کسری باشد که امروز آدم ها را مجبور به مهاجرت می کند، متوجه خود ما انسان ها است، بهتر است بگویم دوست داشتم در زمانه شادتری متولد می شدم و رشد می کردم، درباره ی شغل هم بازیگری و رقص را انتخاب می کنم.

*زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست ؟

زندگی همه رنگ دارد، به نظرم خط قرمز به تنهایی معنا ندارد، ما برای موقعیت های مختلف خط قرمز های مختلفی در نظر می گیریم.

*چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید.

درباره اش فکر نکرده ام، درباره هیچ شخصی آنقدر شیفتگی دورا دور نداشته ام، دوست ندارم با رویاپردازی درباره شخصی، ذهنم را محدود کنم و درموردش توقع هایی را در خودم ایجاد کنم چون ممکن است با دیدن آن شخص از نزدیک احساس سرخوردگی کنم و نتوانم واقعیت او را بپذیرم.

*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

خوب است یا بد، برای امروز خودم جایگاهی تعریف نکرده بودم، هدف من در بازیگری همان درک و شناختی است که درباره اش گفته ام، تا به حال مقصدی مشخص نکرده ام که بازیگری مرا به آن برساند، شاید خود بازیگری برایم کافی است و نقش مزد مرا می دهد، در هر حال امروز نه به خود غره ام و نه احساس پشیمانی می کنم، سعی دارم این احساسات را درون خودم کنترل کنم

*آرمان شهر شما در دنیای هنر چیست؟

آنجاست که هنرمند بتواند بدون محدودیت و با پیروی از تخیل خود، خلق کند، آنجا که هنرمند پیش از آفرینش و تخیل، چهارچوب ها و سانسورها را در نظر می گیرد، چه طور می تواند آفریننده باشد؟ سانسورها نتیجه ای جز کلیشه ندارند و این هنرمند را افسرده و فرسوده می کند.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا هستید؟

چه کسی می داند؟ حتی اگر خودم اهل برنامه ریزی بودم، به نظر می رسد امروزه نمی توان برای هیچ چیز برنامه ریزی کرد.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا