آنچه از زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که نمی دانستید؟ + عکس
در جریان حمله به کاروان الحشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد، سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بههمراه ابومهدی المهندس معاون الحشد الشعبی و چند نفر از اعضای این سازمان به شهادت رسیدند.
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در شهرستان رابُر از توابع کرمان به دنیا آمد، پدرش یک کارگر بنای ساده بود. او دوران نوجوانیاش را در همان مناطق گذراند و با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران که یک تشکیلات تازهتأسیس بود درآمد.
سردار قاسم سلیمانی در آغاز جنگ، ۲۴ سال سن داشت و در همان ابتدای کار، فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را بهعهده گرفت و اندکی بعد با پیشنهاد شهید حسن باقری، تیپ جدیدی را از نیروهای کرمان تشکیل داد و این تیپ چند ماه بعد در زمستان سال ۶۱، با اضافه شدن نیروهایی از سیستان و بلوچستان و هرمزگان به لشکر ۴۱ ثارالله تبدیل شد.
لشکر ثارالله ازجمله لشکرهای معروف و خطشکن دفاع مقدس بود که در عملیاتهای بزرگی مثل والفجر۸، کربلای ۴ و ۵ و… نقشآفرینی کرد.
اگر بخواهیم دوران خدمت ۴۰ساله فرمانده ۶۳ساله این روزهای نیروی قدس را به سه بخش تقسیم کنیم، اولین بخش آن در تابستان سال ۶۷ و پایان جنگ تحمیلی به اتمام رسید. اگرچه جنگ برای بسیاری از همرزمان او در این تاریخ تمام شد اما برای قاسم سلیمانی آغاز دوران جدیدی بود که انجامش ۹ سال طول کشید.
از جمله مسئولیتهای لشکر ۴۱ ثارالله بهفرماندهی او پس از پایان جنگ، مقابله با اشرار، قاچاقچیان و برهمزنندگان امنیت در جنوبشرق بود و قاسم سلیمانی بهدلیل آشنایی با بافت این منطقه، توانست کارنامه قابل قبولی از خود و نیروهای تحت امرش بهجای بگذارد.
اما مهمترین دوران فرماندهی «حاج قاسم» از اواسط سال ۷۶ ــ وقتی که ۴۲ساله بود ــ آغاز شد؛ مسئولیتی که دامنه تأثیرات آن مرزهای جغرافیایی کشور را درنوردید و تأثیرات زیادی بر گستره جغرافیایی جهان اسلام گذاشت.
با تغییر فرماندهیکل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۷۶، یکی از اولین جابهجاییها در سطوح فرماندهان نیروها، انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی نیروی قدس بود. قاسم سلیمانی پس از سردار احمد وحیدی، دومین نفری بود که فرماندهی شاخه برونمرزی سپاه را بهعهده میگرفت.
نیروی قدس بهعنوان شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، یکی از نیروهای پنجگانه این نهاد است که در افکار عمومی (حداقل تا چند سال قبل) کمتر نامی از آن برده میشد.
* تغییر فرماندهی همزمان با بحران کشور همسایه
انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی این نیرو همزمان بود با درگیریهای طالبان در افغانستان و به همین دلیل برخی این انتصاب را بیارتباط با آشنایی «حاج قاسم» با مناطق شرق کشور نمیدانستند؛ اشرافی که میزان موفقیت آن را در مقطع فرماندهی او بر لشکر ۴۱ ثارالله، طی سالهای گذشته بهخوبی میتوان درک کرد.
* دوران ثبات در جبهه مقاومت
در کارنامه فرماندهی سردار سلیمانی در نیروی قدس، نقاط درخشان بسیاری وجود دارد که بسیاری از آنها شاید برای همیشه پنهان بماند اما آنچه لااقل در ظاهر و برای نمونه میتوان دید، تقویت و ثبات حزبالله لبنان، تقویت نیروهای مقاومت فلسطینی در جریان جنگهای ۳۳روزه، ۲۲روزه و ۸روزه و نیز شکلگیری و تقویت محور مقاومت خصوصاً در ۸ سال اخیر و پس از شروع بحران در سوریه و عراق است.
شیوه و منطق کاری نیروی قدس در این کشورها و در بسیاری از نقاط دیگر ــ که نیازمند کمک از سوی جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از خاک و جان مسلمین هستند ــ فعال کردن ظرفیتهای خفته در همان کشورهاست، برای مثال، در عراق «حشد الشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی» (قوات دفاع وطنی) تشکیل شد و با کمک آنها و هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، بساط تروریستها در این دو کشور تقریباً جمع شد.
کنار فرماندهی بینظیر سردار سلیمانی در میدان جنگ، در خلال همین بحرانها بود که افکار عمومی با چهره دیگری از «حاج قاسم» آشنا شد؛ چهرهای که او را در قامت یک سیاستمدار و دیپلمات کارکشته نیز نشان میداد که توانایی اقناع و همراهسازی دیگر کشورها را برای ورود به جبهه جنگ مقابله با تروریستها در سوریه دارد. قاسم سلیمانی بهعنوان نماینده ایران در سفر به مسکو طی مذاکره با پوتین رئیس جمهور روسیه توانست از ظرفیت عملیاتی روسها نیز برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند.
سردار محمدجعفر اسدی فرمانده سابق نیروهای ایرانی در سوریه در این رابطه به تسنیم گفت: «پس از چهار سال مبارزه و مقاومت ایران در سوریه، سردار سلیمانی در سفری به روسیه، بهمدت دو ساعت و بیست دقیقه با پوتین دیدار و گفتگو کرد تا روسها را قانع کند در سوریه حضور یابند.»
بهگفته سردار اسدی، «حاج قاسم» در این سفر به پوتین تفهیم کرد که «سوریه آخرین سنگر جبهه شرق است و اگر این را از دست بدهید، غربیها ارزشی برای شما قائل نیستند.»
* کمک به جبهه مقاومت، شیعه و سنی نمیشناسد
برای حاج قاسم ــ بهگفته خودش ــ فرقی میان مسلمانان نبود و باید به همه آنان در برابر ظالمان و دشمنان یاری رساند. او در اوج مبارزه با تروریستها در سوریه و عراق، اعلام کرد که برای نظام اسلامی، کمک به شیعه و سنی تفاوتی ندارد و برای نمونه به مردم فلسطین اشاره کرد که اگرچه اکثر قریب به اتفاق آنها از مذهب اهل تسنن هستند، ولی جمهوری اسلامی ایران بیشترین دفاع و حمایت را از آنها داشته است.
این حقیقت نیز در تاریخ ثبت شد که وقتی دامنه جنایات داعش به کردستان عراق کشید، این قاسم سلیمانی بود که به کمک آنها رفت و مانع از سقوط اربیل شد.
* حلقه مقاومت شکل میگیرد
امروزه واضح و روشن است که یکی از اهداف اصلی دشمنان برای سقوط سوریه، قطع کردن ارتباط ایران و حزبالله لبنان بود ولی با شکست داعش و نقشآفرینی نیروی قدس در سوریه و عراق، یک حلقه مستحکم بهنام حلقه مقاومت تشکیل شد و زنجیره ایران، عراق، سوریه و لبنان و فلسطین را به هم متصل کرد.
جای تردید نیست که این موضوع خلاف خواست آمریکا و اسرائیل است ولی با فرماندهی قاسم سلیمانی در عمق میدان و تشکیل بسیج مردمی در سوریه و عراق این موضوع به واقعیت بدل گشت و اتحادی از جنس پاسداران، فاطمیون، زینبیون، حیدریون و… ایجاد کرد.
نقش بیبدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون «شبح فرمانده»، «قدرتمندترین فرد خاورمیانه» و «کابوس اسرائیل» را از سوی آمریکاییها و اسرائیلیها برای او بهدنبال داشته است.
* تأثیر فرهنگ جهاد و مقاومت از جبهههای ایران
همانطور که گفته شد، ازجمله قابلیتهای فرماندهی سردار سلیمانی در نیروی قدس سپاه، فعال کردن ظرفیتهای آشکار و پنهان در جبهه مقاومت بهجای فرماندهی مستقیم بر نیروها بود و درست در همین نقطه است که ما با چهره دیگری از توانمندیهای این فرمانده کارکشته و نیروهای تحت امرش مواجه میشویم و آن همراه کردن نیروهای مبارز با فرهنگهای مختلف از سراسر جهان اسلام است که یک نمونه آن را در سوریه دیدیم؛ جبههای که رزمندگان و مجاهدان ایرانی، لبنانی، سوری، افغانستانی، عراقی، پاکستانی و… کنار هم با دشمن مشترک جنگیدند.
راز موفقیت فرمانده نیروی قدس در برقراری ارتباط با تودههای مردمی کشورهای مسلمان را بدون شک باید در دهههای قبل و در جریان سالهای دفاع مقدس جستوجو کرد.
قاسم سلیمانی که بهوضوح تحت تأثیر روحیات بهجامانده از دوران جنگ تحمیلی قرار دارد، سعی کرد تا این فرهنگ را در تمامی گستره جبهه مقاومت بسط و گسترش دهد و درواقع با تمسک به همین ویژگی بود که میتواند جبهه متحدی از مجاهدان کشورهای اسلامی را دور هم جمع کند.
بخشی از گفتگوی ۹۰دقیقهای اخیر او نیز به تبیین و تشریح همین موضوع اختصاص داشت و وی بهخوبی توانست این مسئله را در قالب دو خاطره منحصر به فرد به مخاطب خود منتقل کند.
به هر ترتیب، سخن گفتن از مردی که بیش از نیمی از عمر ۴۰ساله خدمت خود را در گمنامی و مجاهدتهای خاموش گذرانده کار آسانی نیست، سالها باید بگذرد تا کسانی پیدا شوند و بتوانند برخی از نقاط ناشناخته کارنامه درخشان این مجاهد نستوه را برای افکار عمومی آشکار کنند تا شاید از آن طریق بهتر بدانیم حقایق پنهان از مجاهدتهای این فرمانده شهید را درک کنیم.
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶، همزمان با اوجگیری طالبان در افغانستان، به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد. او با تجربهای که از جنگ داخلی کردستان داشت،گزینه ای مناسب بود، چون بنا بود در افغانستانِ عصر طالبان که درگیر جنگهای داخلی بود، وارد عمل شود. از همه مهمتر اینکه سلیمانی در هشت سال جنگ با عراق و نیز مبارزه با باندهای مواد مخدر در مناطق مرزی ایران و افغانستان تا پیش از انتصابش به فرماندهی سپاه قدس، تجربهٔ زیادی اندوخته بود. مئیر داگان رئیس سابق موساد میگوید: او با هر گوشه از نظام رابطه دارد. او کسی است که من به آن میگویم باهوش از نظر سیاسی.