علم منایا و بلایا چیست ؟ و چه کسانی این علم را دارا بودند؟
علم منایا و بلایا / منایا جمع منیّه است به معناى مرگ و ارتحال انسان از دنیا و بلایا جمع بلا به معنای مصیبت و بدبختی است و کسى که داراى این علم باشد از زمان أجلها و وقتهاى مردن مردم و مصیبت هایی که بر جامعه اتفاق می افتد ؛ خبر دارد و مىداند که هر فرد از افراد در کجا و در چه زمان مىمیرد.
علم منایا و بلایا
امیر المؤمنین علیه السّلام از ناحیۀ وجود اقدس حضرت ختمى مرتبت-صلوات الله علیه-بر این ذروۀ از علم علم، قائم و با چشم دل نگران جهان بودهاند. و بسیارى از اصحاب خاصّ و حواریّون مخلص و صمیم خود را بدین مرحله ارتقاء دادهاند، که از جملۀ آنها همان جویریه بن مسهر عبدى است که شرحش گذشت، و از جمله رشید هجرى و میثم تمّار و حبیب بن مظاهر أسدى مىباشند که همگى داراى علم منایا و بلایا و أعمار و فتن و ملاحم بودهاند.
منایا جمع منیّه است به معناى مرگ و ارتحال انسان از دنیا. و کسى که داراى این علم باشد از زمان أجلها و وقتهاى مردن مردم خبر دارد و مىداند که هر فرد از افراد در کجا و در چه زمان مىمیرد.
و بلایا جمع بلیّه است به معناى مصیبت و امتحان. و کسى که از این علم بهرهمند باشد از حوادث و وقایعى که موجب امتحان، و در آن مصیبتى وارد مىگردد همچون زلزله و طوفان و غرق و حرق و شیوع أمراض همچون وبا و طاعون و حوادث و مصائب وارده بر آحاد مردم، مطّلع است.
و أعمار جمع عمر است به معناى حیات و زندگى و با عمر و عمر یک معنى دارد. و کسى که از این علم بهرهمند باشد، به مقدار درازاى عمر و سنّ مردم و موجبات کوتاهى و علل طول عمر اطلاع دارد.
و ملاحم جمع ملحمه است و آن به معناى واقعۀ عظیم و کشتارى که در جنگ صورت مىگیرد مىباشد. و کسى که این علم را دارا باشد، از حوادث مهمّى که در جهان صورت مىگیرد و از جنگها و خصوصیّات آن و زمان و مکان وقوع آن و افرادى که کشته مىشوند و کسانى که جان به سلامت مىبرند و نتیجه و آثار مترتّب بر جنگ و علل و اسباب وقوع آن به طور کامل و یا به حسب سعه و ضیق مقدار مدرکات مثالى خود، در این موضوع خبر دارد.
و فتن جمع فتنه است و آن به معناى امتحان و گمراهى و کفر و رسوائى و سختى و جنون و عبرت و مرض و عذاب و مال و اولاد و اختلاف مردم در آراء و افکار و وقوع حادثۀ کشتار در میان آنها آمده است. و کسى که از این علم توشهاى برگرفته است، بر کیفیّت امتحان خداوندى و نتیجه و اثر آن و بر کفر مردم و بر ضلالت و فضیحت آنها و بر مشکلات امور و انواع امراض و عذابها و علل اختلاف انظار مردم در تصمیمگیرىها مطّلع است.
ممکن است برخى از اقسام این علوم در کسى حاصل شود و ممکن است جمیع آنها در کسى مجتمع گردد، همچنان که ممکن است در برخى به طور قلیل و فىالجمله و یا در بعضى از أحیان موجود باشد، همچنان که ممکن است در برخى به طور کامل و بسیار و در همۀ اوقات و در تمام شرایط و حالات بوده باشد. امیر المؤمنین-علیه صلوات المصلّین-داراى جمیع انحاء و اقسام آنها بوده و به طور مداوم و مستمر در حدّ اعلاى از اطّلاع و احاطه، همان طور که از بیانات خود آن حضرت دستگیر مىشود و همان طور که از شرح و بیان وقایعى که تاریخ و حدیث و سیره از حالات و رفتارش نقل کرده و در کتب مسطور است، مشهود مىباشد.
از جمله آنکه شیخ مفید در «ارشاد» آورده است، از ولید بن حارث و غیر او از رجال عامّه که چون بسر بن أرطاه در یمن بجا آورد، آنچه را که بجا آورد، وقتى که امیر المؤمنین علیه السّلام از آن مطّلع شدند گفتند: اللّهمّ إنّ بسرا قد باع دینه بالدّنیا، فاسلبه عقله و لا تبق له من دینه ما یستوجب به علیک رحمتک «بار پروردگارا بدرستى که بسر دین خود را به دنیا فروخت، پس عقل او را از او بگیر و از دین او هم به مقدارى که با آن مستوجب رحمت تو گردد باقى مگذار» . یعنى فىالجمله هم از دین او مگذار و هر چه دارد از او بگیر! بسر زنده ماند تا آنکه دیوانه شد و پیوسته شمشیر طلب مىکرد. براى او شمشیرى از چوب ساختند و به او مىدادند، او آنقدر با آن شمشیر چوبى به این طرف و آن طرف مىزد تا غش مىکرد. چون به هوش مىآمد مىگفت: شمشیر شمشیر. شمشیر چوبى را به او مىدادند و مشغول زدن مىشد. و حالش همیشه این طور بود تا مرد .
حضرت فاطمه سلام علیها نیز از پدرشان و حضرت علی (ع) این علم را به دوش کشید و چه بسا چه دشوار است برای مادری که شهادت فرزندان و همسرش را و درد بی مهری دنیای پیرامونش و هم چنین نحوه شهادت پدر همسر و فرزندانش.
از دیگر کسانی که به این علم مزین بوده میثم تمار بود
در مکتب انسان ساز و تربیتکننده امام علی (علیهالسّلام) شخصیتهای بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند که هر یک از آنها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بودهاند. یکی از این شخصیتهای بزرگوار که علاقه خاصی به علی (علیهالسّلام) داشت و حضرت علی (علیهالسّلام) نیز متقابلاً وی را بسیار دوست میداشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسانهای آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
میثم تمار علیه السلام کیست؟
ابوسالم میثم بن یحیی التمار عجمی، چون خرما فروش بود ملقب به «تمار» شد.
از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه بود، صاحب علم منایا و بلایا بود، و دارای علم تفسیر و ایمانی کامل بود. او زاهد و عابدی بود که شب ها به قیام و روزها را به روزه می گذراند. دارای بیانی فصیح بود و نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم مقامی جلیل داشت.
امام علی(علیه السلام) او را از زنی از طایفه بنی اسد خرید و آزاد کرد. آنگاه به او فرمود: اسمت چیست؟ گفت: ابو سالم. امام فرمود: «پیامبر(صلی الله علیه و آله) به من خبر داد که پدرت ـ در عجم ـ نام میثم را بر تو نهاده است.»
میثم گفت: «خدا، رسول خدا و امیرمؤمنان(علیهما السلام) راست گفتند، اسم من میثم است.»
آنگاه امام فرمود: «اسمت را حفظ کن و کنیه خود را ابو سالم قرارده.»
او پس از آزادی، از خرمن علوم ولایت خوشه های فراوان دانش و فضیلت چید، که مهمترین آنها، علم «بلایا و منایا» و تفسیر قرآن بود.
میثم تمّار، همچنان که خود در خدمت اهل بیت بود، دو تن از فرزندانش نیز از اصحاب اهل بیت(علیهم السلام) بودند. شعیب بن میثم از اصحاب امام صادق(علیه السلام) و صالح بن میثم از اصحاب امام باقر و صادق(علیهما السلام) است.
منزلت میثم علیه السلام
منزلت میثم در نزد امیرالمومنین سلام الله علیه مانند منزلت سلمان در نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بود.
هنگامی که قصد حج داشت ام سلمه به او گفت: خیلی از اوقات در دل شب رسول خدا [صل الله علیه و آله و سلم] به علی بن ابی طالب [سلام الله علیهما] سفارش شما را می فرمود.
ابن زیاد ملعون این بزرگوار را به شهادت نرساند مگر به خاطر مصاحبت و ولای امیرالمومنین سلام الله علیه.آن حضرت نیز علاقه وافری به او داشت، حتی گاهی اوقات از مسجد جامع خارج می شد و در مغازه میثم می نشست و با او صحبت می کرد و گاهی که حضرت علیه السلام میثم را برای کاری می فرستاد و برای میثم خرما می فروخت.[مناقب آل ابی طالب سلام الله علیهم ج ۲ ص ۳۶۷]
میثم از امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین سلام الله علیهم علم را فراگرفته بود.ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: «علی(علیه السلام) دانش های سرشاری به میثم آموخت و امور سرّی را به او تعلیم داد.»
علم منایا و بلایا / رازدان بزرگ
میثم تمار، در پرتو شاگردی در محضر علی(علیه السلام)، به بعضی اسرار آگاه شد و گاهی از آینده خبر می داد که در اینجا به بعضی از آن موارد اشاره می کنیم:
۱٫ اخبار از شهادت امام علی(علیه السلام)
امام رضا(علیه السلام) در حدیثی که از پدرانش نقل کرده، چنین فرموده است: «روزی میثم تمّار، خدمت امام علی(علیه السلام) رسید و حضرت را در خواب دید، با صدای بلند گفت: به خدا قسم ریشت را با خون سرت خضاب خواهند کرد. امام از خواب برخاست و گفت: میثم وارد شو، میثم وارد شد و دوباره جمله قبلی را تکرار کرد. امام فرمود: راست گفتی و تو به خدا قسم دست، پا و زبانت را خواهند برید و درخت خرمای محلّه کناسه را خواهند برید و چهار قسمت خواهند کرد و تو را به یکی از قسمتهایش، دار خواهند زد و به قسمت دیگر حجربن عدی و با قسمت دیگر محمدبن أکتم و با قسمت دیگر خالد بن مسعود را.»
میثم گفت: چه کسی این کار را خواهد کرد؟ فرمود: ناپاک زاده بنی امیّه، عبیدالله بن زیاد.
۲٫ خبر شهادت حبیب
روزی در کنار میدانی که بنی اسد گرد می آمدند، میثم سوار بر اسب، با حبیب بن مظاهر که او نیز بر اسب سوار بود، برخورد کرد.
حبیب گفت: «من پیر مردی را می شناسم که جلو سرش مو ندارد و شکمش بزرگ است و در دارالرّزق خربزه می فروشد،۲ در راه دوستی خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دار می رود.»
میثم در جواب گفت: «من هم مرد سرخ رویی می شناسم که دو گیسوی بلند دارد. او برای یاری پسر دختر پیامبر از شهر بیرون می رود و کشته می شود و سرش را در کوچه و خیابان کوفه می گردانند.»
این دو، پس از گفتگو از هم جدا شدند. افرادی که صحبت آنها را شنیدند، آنان را متهم به دروغگویی و سحر کرده، گفتند: «ما هرگز از این دو نفر دروغگوتر ندیدیم.» در همین لحظه رشید هجری۳ سررسید و سراغ میثم و حبیب را گرفت. جریان را گفتند، رشید گفت: «خداوند میثم را رحمت کند! فراموش کرد بگوید به کسی که سر حبیب را به کوفه می آورد، ۱۰۰ درهم بیشتر از دیگران جایزه می دهند.»
۳٫ اخبار غیبی از عاشورای حسینی
* روزی میثم، در میان جمعی از مردم گفت:
«به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خواهند کشت، هنگامی که ۱۰ روز از محرم گذشته باشد و دشمنان دین، این روز را روز برکت خود قرار خواهند داد.»
در انتظار شهادت
امام علی(علیه السلام) در مقاطع مختلف خبر شهادت میثم تمّار را به وی یاد آوری کرد.
روزی حضرت علی(علیه السلام) در جمع مردم و یارانش، به میثم فرمود: «ای میثم، پس از من تو را دستگیر می کنند و به دار می آویزند. روز دوم از دهان و بینی ات خون می آید; بطوری که ریش تو رنگین شود و روز سوم، با ضربه ای شکمت را می درند، تا جانت برآید، در انتظار آن باش، جایگاه دار تو روبه روی منزل عمرو بن حریث خواهد بود و تو دهمین کسی هستی که بر دار خواهی رفت، چوبه دارت از همه کوتاهتر و به زمین نزدیکتر خواهد بود. من نخلی که تو را بر آن به دار می آویزند، به تو نشان می دهم.»
و دو روز بعد نخل خرما را به او نشان داد.
همچنین روزی دیگر امام علی(علیه السلام) به میثم گفت: «چه می کنی وقتی زنازاده بنی امیه تو را دعوت کند که از من بیزاری بجویی؟ میثم گفت: ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند از تو بیزاری نمی جویم. امام فرمود: تو را خواهند کشت و بر دار خواهی رفت. میثم در جواب گفت: صبر می کنم و این گرفتاری در راه خدا، اندک است. امام فرمود: در این صورت تو در درجه من هستی.»
میثم پس از شهادت امام علی(علیه السلام) هر روز نزد درخت خرمایی که قرار بود بر آن دار زده شود، می رفت و خطاب به نخل خرما می گفت: مبارک درختی هستی که برای من آفریده شدی، او زیر آن را جارو می کرد و در آنجا نماز می خواند.
او همچنین نزد عمرو بن حریث می رفت و می گفت: من همسایه تو خواهم شد، برایم همسایه خوبی باش. عمرو بن حریث منظورش را نمی دانست و می گفت: «می خواهی منزل ابن مسعود را بخری؟!».
بیشتر بخوانید:
علم جفر یا علم الحروف به چه علمی می گویند؟ | معنی علم جفر