خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی تردید (هرجایی)

شخصی در اداره پلیس مدعی می شود که از حنیفه پول گرفته تا مزرعه نصوخ را به آتش بکشد. دادستان حکم دستگیری حنیفه را صادر می کند و عزیزه هم به حنیفه شک کرده که همه کارشکنی ها و یادداشت فرستادن ها کار حنیفه باشد که می خواهد تلافی همه سالهایی که عمرش را به پای عزیزه گذاشته دربیاید. میران و ریان برای بدرقه زهرا رفته اند و بعد از خداحافظی متوجه ماشین های پلیس می شوند که جلوی عمارت متوقف می شود. پلیس حنیفه را صدا می زند و می گوید: «تو متهم به آتش زدن مزرعه هستی و باید به اداره پلیس بیایی. »حنیفه که از اتش سوزی خبر ندارد از همه برای کمکش نجات می خواهد اما پلیس او را با خود می برد. مردهای شاداغلو به همراه میران و ریان به اداره پلیس می روند. حنیفه باید یک روز را در بازداشت به سر ببرد و دفاع هازار و جهان هم به گوش پلیس کارساز نیست. عزیزه که از طریق محمود از دستگیری خواهرش مطلع شده شوکه می شود و می فهمد که باز یکی دارد زیرآب او را می زند. و زود جلوی اداره پلیس می رود و با حنیفه تماس می گیرد و می گوید: «فعلا نمی توانم برایت کاری انجام بدهم چون در آن صورت همه متوجه رابطه ما خواهند شد. » و به التماس ها و گریه های حنیفه اهمیت نمی دهد. حنیفه که احساس بی کسی کرده شروع به گریه می کند و می فهمد که عزیزه پشت او را خالی کرده. هارون به دیدن حنیفه می رود و به او می گوید: «حالا که خواهرت پشتت را خالی کرده من تو را آزاد می کنم ولی باید شرطم را قبول کنی. »

حنیفه اول انکار می کند که خواهر عزیزه است ولی هارون وقتی رازی را با او درمیان می گذارد او کوتاه امده و با خوشحالی پیشنهاد هارون را می پذیرد و آزاد شده و به عمارت شاداغلو برمی گردد. وکیل شاداغلوها به نصوخ می گوید: «کسی که بر علیه حنیفه شهادت داده مشکل روانی داشته و برای جلب توجه اسم او را داده ولی چون مدرکی در دست نبوده حنیفه آزاد شده است. » هاندان می گوید: «نمیدانم چرا از بین این همه آدم اسم حنیفه را بیاورد! » و همه با تردید به حنیفه نگاه می کنند. میران به اتاق عزیزه می رود و می گوید: «حنیفه به عنوان کسی که مزرعه را آتش زده بازداشت شد. من قبلا شما را با هم دیده بودم. پس به دستور تو اینکار را کرده. » عزیزه داد می زند: «تو و الیف داخل ساختمان بودید. من چطور میتوانم این کار را بکنم! » میران حرف او را باور نمی کند و می گوید:« شاید حنیفه به تو خیانت کرده باشد… » عزیزه محکم جواب می دهد: «در آن صورت به من جواب پس خواهد داد. » هازار به ریان زنگ می زند و خبر بی گناهی حنیفه را می دهد. ولی میران نگران است و احساس می کند به زودی اتفاقات تازه ای پیش رو خواهند داشت. در همین حال از حیاط صدای بگومگو می شنوند. وقتی به انجا می روند با فیلیپوس پسر استاد گابریل جواهرساز روبرو می شوند. فیلیپوس می گوید که برایشان خبری دارد و ادامه می دهد: «وقتی شما به خانه ما امدید صبح یکی از افراد عزیزه که اسلحه داشت پدرم را تهدید کرد که اگر راستش را به شما بگوید من کشته خواهم شد. پدرم هم دروغ گفت چون ترسیده بود. » و سپس انگشتر ریان را نشان می دهد و می گوید: «این انگشتر به سفارش هازار شاداغلو ساخته شده… » همه با حیرت به هم نگاه می کنند و میران نمی تواند انچه که شنیده را باور کند.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا