خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بیوفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر میباشد.

خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)
میران در هتل به ریحان می گوید باید هرچه زودتر به میدیات برگردند چون ممکن است عزیزه زودتر از آنها دوست صمیمی مادرش را ملاقات کند و دهان او را ببندد اما هواپیما به خاطر شرایط جوی پرواز ندارد و آنها مجبور می شوند شب را بمانند. ولی میران به هازار زنگ می زند و از او می خواهد اگر دوست صمیمی مادرش را می شناسد او را پیدا کند، قبل از اینکه عزیزه دستش به او برسد. هازار قول می دهد که فردا به دیدن شکران برود و از او در مورد زنی به نام آیلا که همراز دلشاه بوده خبر بگیرد. ریحان از اینکه پدرش و میران با هم همکاری می کنند خیلی خوشحال می شود. هاندان و جهان هر دو وارد عمارت می شوند و هاندان به هازار می گوید: «از این انتقام شما زندگی من و جهان به گند کشیده شده.» هازار به جهان می گوید: «هاندان حق داره نگران آزاد باشه. اون مادره. زیاد سرزنشش نکن. این انتقام زندگی همه ما رو سیاه کرده. من از تو می خوام کمکم کنی تا به خاطر بچه هامون از این وضعیت خلاص بشیم.» جهان قول می دهد او را همراهی کند و هر دو تصمیم می گیرند فردا برای پیدا کردن دوست دلشاه به ملاقات شکران بروند. نصوح از بالای پله ها حرف های آنها را می شنود و تصمیم می گیرد زودتر از آنها سراغ آیلا برود. در عمارت اصلات بی، سلطان به اسما می گوید: «میران دیگه همه ما رو رها کرده و دنبال ریحان افتاده. باز پسر تو به کارا میرسه.» اسما می گوید: «همه کارهای این خونه به عهده فیرات افتاده. منم اگه مقابل رفتارهای عزیزه سکوت می کنم به خاطر فیراته. سکوت کنم بهتر از اینه که مثل تو شهادت دروغ بدم.»
سلطان جواب می دهد: «ما صاحب این زندگی هستیم ولی شما خدمتکارین و هر وقت دلتون خواست می تونید برید.» فیرات و گونول از راه می رسند و گونول به مادرش اعتراض می کند و می گوید اگر دوباره به فیرات توهین کند با او طرف خواهد بود. سلطان می رود و گونول به فیرات می گوید: «از خونه مون خسته شدم. باید تو هتل مشغول به کار بشم.» فیرات می گوید: «اگه هدفت اینه که رابطه میران و ریحان رو به هم بزنی در اشتباهی.» و گونول جواب می دهد: «اجازه نمیدم هیچکس به زندگی من حاکم باشه.» سپس به هتل می رود و به آزاد می گوید که آن میز ریاست را به او مدیون است و باید استخدامش کند. آزاد سکوت می کند. از آن طرف میران به فیرات زنگ می زند و می گوید هارون آدم مشکوکی است و در مورد او تحقیق کند و فیرات هم که از هارون متنفر است از خداخواسته قبول می کند و به افرادش دستور می دهد که در مورد هارون پرس و جو کنند. آزاد حرف آنها را می شوند و با خشم به فیرات می گوید که حق ندارد با داماد آنها آنطور رفتار کند ولی فیرات می گوید: «ما مجبوریم در مورد هارون بیشتر بدونیم.
چون اون رو نمی شناسیم. ممکنه آدم خطرناکی باشه و به ما و شاداغلوها آسیب بزنه.» آزاد جوابی برای دادن ندارد چون در مورد هارون چیزی نمی داند. میران و ریحان هم که مجبور شده اند در استانبول بمانند برای قایق سواری به دریا می روند. پیرمردی به آنها توصیه می کند که مراقب عشقشان باشند و اجازه دخالت دیگران را ندهند. هازار و جهان هم به دیدن شکران می روند و در مورد آیلا، دوست صمیمی دلشاه می پرسند. شکران به کدخدا زنگ می زند و از او می خواهد آیلا را پیدا کند و به هازار بدهد. سپس آنها شکران را به عمارت اصلان بی می رسانند ولی عزیزه که منتظر آنهاست به شکران می گوید: «به چه جراتی دشمن من رو به خونه م راه دادی؟» جهان می گوید: «تو دشمن خانواده خودتی. الیف از دست تو به ما پناه آورد.» و رو به بقیه می گوید: «اگه این زن باعث اذیت شما شد، در خونه ما به روی شما بازه.» عزیزه آنها را تهدید می کند و می گوید به زودی جواب گستاخیشان را خواهد داد.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان