خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بیوفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر میباشد.
خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)
میران در عمارت خودشان شکران را تحت فشار قرار می دهد و می گوید نباید با هازار شاداغلو دیدار کند و او را به گریه می اندازد و وقتی ریحان به او اعتراض می کند از او می خواهد دخالت نکند. اسما و سلطان هم از میران می خواهند که دیگر شکران را ناراحت نکند. ریحان شکران را به اتاق می برد و به او که گریه می کند و احساس می کند میران به او بی توجه شده می گوید نگران نباشد. او می گوید: «میران و پدرم در حال همکاری هستن تا واقعیت های گذشته رو برملا کنن. میران فیلم بازی می کنه تا عزیزه رو گمراه کنه.» شکران خوشحال می شود و خدا را شکر می کند اما عزیزه به رفتار میران با ریحان و شکران مشکوک می شود ولی فرصت فکر کردن ندارد چون سراغ شهموز چوپان می رود. از آن طرف هازار و جهان هم سراغ او رفته اند اما عزیزه زودتر به خانه شهموز می رسد و از او می خواهد اگر کسی سراغش آمد، طبق شهادتی که سی سال پیش داده بود حرف بزند. ولی، راننده عزیزه، به او خبر می دهد که میران هم جلوی در خانه شهموز است. عزیزه نقشه ای می کشد و به شهموز می گوید طوری صحبت کند که انگار دلشاه زن بی عفتی بوده و با هازار رابطه داشته و خودش با صدای بلند می گوید: «من میران رو خیلی اذیت کردم ولی نمی خوام خاطره مادرش رو در ذهن اون خراب کنم. میران نباید بفهمه که مادرش زن بی عفتی بوده.» او وقتی مطمئن می شود که میران همه چیز را از پشت پنجره شنیده از خانه شهموز خارج می شود و میران هم با ذهنی آشفته به میدیات برمی گردد اما دیگر نمی تواند با ریحان رو به رو شود چون شهموز از قبل به او خبر داده بود که عزیزه او را مجبور کرده در مورد دلشاه بدگویی کند تا به خواسته هایش برسد و خودش را در نظر میران درست جلوه دهد.
او به کلبه چوبی می رود و در تنهایی گریه می کند و از پست فطرتی عزیزه حیرت می کند. هازار و جهان بعد از عزیزه سراغ شهموز می روند و او هم می گوید چیزی ندیده و فقط صدای گلوله شنیده و ماشین سبز نویی را دیده که در اثر تصادف چراغ جلویی اش را از دست داده بوده. هازار و جهان بی نتیجه به میدیات برمی گردند ولی جهان از روی ماشین سبز نو و تصادف کرده، فکری به خاطرش می رسد. ریحان که می ترسد عزیزه دوباره روی میران تاثیر بگذارد و نظر او را عوض کند دنبال میران می گردد و او را در کلبه پیدا می کند. میران می گوید: «من از خجالت نمی تونم بهت نگاه کنم. فکر نمی کردم مادربزرگم تا این حد پست باشه و این کارها رو بکنه.» و همه چیز را برای ریحان تعریف می کند. اینکه او برای بی گناه جلوه دادن خودش از ناموس مادر مرده او استفاده می کند و از چوپان می گوید که همه چیز را در مورد عزیزه لو داده است و از ریحان می خواهد با هیچ کس در این مورد صحبت نکند. در ضمن به او می گوید که به زودی کاری خواهد کرد که همه واقعیت را با چشم خود ببینند. بعد به فیرات زنگ می زند و با او هماهنگ می شود. در خانه شاداغلو اهل خانه منتظر هارون هستند تا تصمیمش را در مورد نامزدی با یارن به اطلاع همه برساند. هارون می آید و می گوید که خیلی فکر کرده و یارن را دوست دارد و می خواهد به هردویشان فرصت دوباره ای بدهد و همدیگر را بیشتر بشناسند. هاندان که خیلی خوشحال شده سر از پا نمی شناسد و یارن که امیدوار بود از شر هارون خلاص شود با ناراحتی از اتاق خارج می شود و هارون ادامه می دهد: «من ناخواسته حرف وکلای شما رو در مورد بیست میلیون دلار بدهیتون به شرکت شنیدم. اگر بخواید این پول رو من میدم و در پنج درصد سهام شرکت شریک میشم.» نصوح و آزاد قبول نمی کنند و هارون می رود و آزاد یاد فیرات می افتد که گفته بود نمی دانند هارون چطور آدمی است و باید او را بشناسند.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان