خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۵۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

میران که دو دل است به عزیزه می گوید:« اگر به آزاد شلیک کنم شاداوغلو ها بر سرم خواهند ریخت و اگر این کار را نکنم تو مرا هدف قرار خواهی داد. و من را هم مثل الیف فدای انتقامت خواهی کرد. » میران به خود می گوید: «یک راه هست که نجات پیدا کنیم. اگر آزاد را نزنم خودم را خواهند زد. اما آزاد را جوری میزنم که خطر مرگ نداشته باشد. » او رو به آزاد می گوید: «اسلحه ات را به سمتم بگیر! » اما آزاد می گوید: «ولی این کار خیانت به الیف است. میخواستیم انتقام تمام شود من این کار را نمیکنم. » و به میران پشت می کند و ادامه می دهد: «من را از پشت بزن چون از یک اصلان بی همین برمی آید. » میران شلیک می کند و آزاد بر زمین می افتد و ریان با وحشت در اتومبیل فریاد می زند اما کسی صدایش را نمی شنود. عزیزه به میران می گوید: «تو انتقامت را گرفتی. و حالا نوبت شاداغلو هاست که تلافی کنند. » میران می گوید:« من ریان را گول زده بودم و همین روزها میخواستم به خانه ی شاداغلو حمله کنم ولی تو با این کارت مانع شدی. » سپس دور از چشم عزیزه با فیرات تماس می گیرد و گوشی اش را در جیبش می گذارد تا فیرات در جریان همه چیز باشد. و به عزیزه می گوید: «من آزاد را در منطقه ی آب سفید به خواست تو کشتم. » عزیزه می گوید: «ّرای ثابت کردن خودت این دفعه باید هازار را بکشی. » میران جواب می دهد: «آزاد باعث مرگ الیف بود و کشته شد. نوبت هازار هم به زودی خواهد رسید. »

از آن طرف بعد از رفتن میران، عزیزه به راننده اش دستور می دهد که ریان را پیش او ببرد. ریان با دیدنش به سمت او حمله کرده و با گریه داد می زند: «اگر آزاد بمیرد به دست من کشته خواهی شد. » عزیزه با تمسخر می گوید: « حالا دیگر تبدیل به من شده ای! » و او را همانجا رها می کنی. ریان به هر زحمتی شده پای پیاده خودش را به عمارت شاداغلو می رساند. فیرات به همراه میران و افرادش برای نجات جان آزاد می روند ولی از آزاد خبری نیست. قبل از آنها اصلان اصلان بی نوه ی عزیزه، به همراه همکاری محفوظ، آزاد را به خانه شان می برند و گلوله را از بدنش خارج می کنند. اما در این بین معلوم می شود که در گوشه ای از اتاق اصلان ، عکس های ریان در حالت های مختلف چیده شده است. میران که فهمیده بدن زخمی آزاد غیب شده است، داد می زند: «این هم کار عزیزه است. باید پیدایش کنیم. وگرنه کشته خواهد شد. من مجبور شدم شلیک کنم وگرنه خودم قربانی میشدم. » و با درماندگی می گوید: «حالا دوباره باید از اول همه چیز را دست کنم. » فیرات سعی می کند او را دلداری دهد و هردو شروع به گشتن می کنند تا خبری از آزاد به دست آورند. از آن طرف، عزیزه به خانه اش می رود و لباس سفیدی به تن می کند و وضو می گیرد و در وصیت نامه اش می نویسد: او را در کنار پسرش به خاک بسپارند. او به خودش قول داده امروز همه به هویت واقعی او پی خواهند برد. سپس وصیت نامه را دست خدمتکارش محمود می دهد تا آن را به نوه هایش اصلان و گونول برساند.

در عمارت شاداغلو همه نگران آزاد هستند ولی او به تماس های جهان پاسخ نمی دهد. مردی دم در می آید و خبر می دهد که یک نفر دیده که میران آزاد را کشته است. هاندان از حال می رود و مرد های شاداغلو خشمگین و اسلحه به دست به سمت عمارت اصلان بی یورش می برند. ریان به همراه هارون خودش را به انجا می رساند. میران و فیرات زودتر از همه وارد عمارت می شوند و عزیزه را منتظر می بینند. گونول و سلطان و اسما هم که با کمک اصلان به میدیات برگردانده شده اند، وارد عمارت می شوند. جهان با دیدن میران می پرسد: «چه بلایی سر آزاد آورده ای؟ » . هازار فریاد می کشد: «بگو که او را با تیر نزدی. » ولی سکوت میران همه را به شک می اندازد. در این بین اصلان وارد عمارت می شود و می گوید: «من بودم که به آزاد شلیک کردم. » میران با تعجب به سمت او می رود و می پرسد که کیست؟ همه مات و مبهوت به اصلان چشم می دوزند و عزیزه زمزمه می کند نوه ی من

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا