خلاصه داستان قسمت ۱۷۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷۴ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۷۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۷۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

هاندان که دلش برای ریان می سوزد در را باز کرده وارد اتاق او می شود. ریان فرصت پیدا کرده به سرعت از عمارت خارج می شود. از آن طرف عزیزه به  هازار زنگ می زند و به او می گوید:« به روستا بیا چون می خواهم چیز مهمی به تو بگویم.» او قصد دارد جسد میران را به هازار نشان دهد و بگوید که میران پسر اوست که به دست جهان کشته شده است. اما وقتی به روستا می رسد و می بیند که جسدی در چاه نیست، با دیدن هازار نقشه اش را عوض می کند و می گوید:« برادرت به من گفت که گونول میران را کشته و در چاه انداخته ولی حالا خودت می بینی که جسدی در چاه نیست. بگو با نوه ی من چه کرده اید؟ زود نوه ام را پیدا کنید و به من تحویل دهید وگرنه بد می بینید.»هازار همانجا به جهان زنگ زده و از او می پرسد که با میران و ریان چه کرده است؟ و وقتی می فهمد که ریان فرار کرده با عجله به عمارت برمی گردد تا دنبال ریان بگردد. از آنطرف فیرات به عمارت اصلان بی می رود و با دیدن گونول از او می پرسد:« چه بلایی بر سر میران آورده ای؟ چند ساعت پیش به من گفته بودی که برای نجات میران به روستا می روی حالا میران کجاست؟»

و و قتی می فهمد که گونول میران را مشته با خشم به سمت گونول حمله کرده و گریه می کند. نگهبانها آنها را از هم جدا می کنند و گونول که حواس درستی ندارد از خانه خارج می شود و سلطان که می ترسد گونول بلایی سر خودش بیاورد با اصلان تماس گرفته و به او خبر می دهد که گونول میران را کشته است و اگر شاداغلوها پی ببرند که میران پسر هازار بوده جان گونول به خطر می افتد. اما گونول به هتل میی رود تا در تنهایی برای میران عزاداری کند. اصلان بعد از خواندن نامه ی حنیفه متوجه می شود که عزیزه آنقدر جفا و بدی دیده که تبدیل به آدم فعلی شده است و از طرف دیگر او را عامل بدبختی خود و خانواده اش می بیند. بنابر این به حنیفه خبر می دهد که حالا که متوجه شده عزیزه همان عایشه است که سعی دارد انتقام فرزند مرده اش را از شاداغلوها بگیرد دیگر اجازه نخواهد داد که او آسیبی به حنیفه برساند. از آنطرف آزاد بعد از تماس گونول با او خودش را به روستا می رساند و آنجا به جای ریان با میران نیمه جان که در چاه افتاده رو به رو می شود. او میران را پیش زن حکیمی می برد و به فیرات خبر می دهد که میران زنده و تحت مداوا است.

فیرات سریع خودش را به خانه ی زن حکیم می رساند و بعد از اینکه مطمئن می شود میران بهتر است به آزاد می گوید:« تو جان میران را نجات دادی ولی به من بگو که چرا پدرت قصد کشتن میران را داشت؟ دیروز با چشمهای خودم دیدم که جهان، گونول و ریان را دست بسته با ماشینش از روستا بیرون می برد.» آزاد از این حرف جا می خورد و وقتی بعد از تماس با پدرش متوجه می شود که ریان فرار کرده و خبری از او نیست با عجله به عمارت برمی گردد. در همین حال میران اندکی به هوش می آید و صدای فیرات را می شنود:« اگر ریان فکر کرده باشد که میران کشته شده حتما بلایی سر خودش می آورد.» میران با شنیدن این حرف به هر زحمتی شده از بستر بلند می شود و سوار ماشین فیرات شده و همانطور که ریان را در خواب دیده بود به بالای صخره ای که برای ریان تاب نصب کرده بود می رود. از آن طرف ریان که مطمئن شده میران مرده است به بالای صخره می رود تا از آنجا خودش را به پایین پرت کند.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا