خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۱۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۱۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

فریس بالاخره موفق میشه بازیگر نقش علیچو را به حالت عادی برگردونه. همان موقع اسرا هم میاد و با فریس و علیچو تو جلسه درباره پروژه صحبت می کنند که یکدفعه سگ پریده میاد و ژاکت نقش علیچو را از تو کیفش گاز میگیره، او هم چون خیلی اون ژاکتو دوست داشت سگو میگیره و گازش میگیره که همان موقع پریده میاد و وقتی اون صحنه را میبینه جا میخورد و سگشو میبره. ژولیده پنهانی پیش کارگردان میره و تست میده. کراج با یه معمار داخلی میاد تو آژانس و شروع میکنه به کارگردان به چینار زنگ میزنه و میگه که ژولیده قبول شده، چینار که از چیزی خبر نداشته ناراحت میشه و به امراه میگه به ژولیده بگه بره اتاقش. چینار به ژولیده میگه قبول شدی واسه نقش، ژولیده ذوق میکنه و بالا پایین میپره ولی چینار بهش میگه از این به بعد دیگه من مدیر برنامه ات نیستم. ژولیده ناراحت میشه و گریه میکنه. برادر باریش به آژانس میاد و دنبال فریس میگرده، دجله پیشش میره ولی او اصلا جوابشو نمیده و وقتی بهش میگه فریس خانم نیست اگه کاری دارین بگین بگم بهش باهاش دعوا میکنه که تو اصلا چیکاره ای که به داداشم گفتی تو فیلم بازی نکنه؟ و سر دجله داد میکشه، چینار از سر و صدا میاد بیرون و میپرسه چیشده؟

که دجله گریه اش میگیره و میره، فریس از راه میرسه و دجله را میبینه ازشون میپرسه که اینجا چه خبره چیشده؟ و وقتی میفهمه که ماجرا چی بوده با برادر باریش دعوا میکنه که حق نداری با دستیار من اینجوری حرف بزنی با کوبیدن روی میز که ابدا، برادر باریش معذرت خواهی میکنه و فریس ازش میپرسه باریش میدونه اینجایی؟ قطعا نمیدونه. کراج بیرون میاد و میپرسه چه خبر شده؟ فریس میگه برادر باریش بود با دجله دعوا کرد که گوش مالی دادم بهش. کراج از اینکه یه نفر سر دجله داد زده حس بدی میگیره ولی خودشو کنترل میکنه. دجله تو سرویس بهداشتی گریه میکنه و صورتشو میشوره وقتی میاد بیرون فریس بهش میگه الان حالت خوب نیست خیلی سخت نمیگیرم ولی عصبیم از دستت، نظرتو مهم نیست پس به بازیگرا چیزی دیگه نمیگی نظری هم نمیدی. نجات در حال رفتن است که فریس بهش میگه چینار از بهترین دوستامه و اجازه نمیدم درباره اش بد فکر کنی و در آخر بهش میگه دبیرستان نشد الانم نمیشه فکر کنم قسمت نیست و به تراس میره. نجات با خودش فکر میکنه و پیش فریس میره و ازش میخواد که یه فرصت دیگه بهش بده، فریس هم لبخند میزنه.

برن به خانه میره و با ماریا مادرش غذا میخوره. برن به مادرش میگه که هرچی با باریش حرف زدم راضی نشد که نقشو قبول کنه با یه کاغذ که دجله واسش نوشته بود قید بازی کردن اون نقشو زده انگار نه انگار که من چی دارم میگم. مادیا با شنیدن این عصبی میشه و به کراج زنگ میزنه و بهش میگه فورا بیا خونه باید باهم حرف بزنیم کراج میگه بابات نتونسته پولو جور کنه؟ ماریا میگه نه مشکل یه چیز دیگه ست‌. فریس د چینار تو تراس آژانس نشستن و باهم غذا میخورن و از روزشون برای همدیگه تعریف میکنن‌، دجله به مرال میگه فکر میکنی داداش باریش بهش گفته که امروز اومد آژانس؟ ضایع نیست زنگ بزنم بپرسم؟ مرال باهاش حرف میزنه و راضیش میکنه که به خانه باریش بره و باهاش حرف بزنه. ماریا با کراج به خاطر دجله دعوا میکنه و ازش میخواد که اونو اخراج کنه، کراج میگه چرا دستوری باهام حرف میزنی من اخراج نمیکنم، ماریا میگه که من فکر نمیکنم یه رابطه کاری ساده باشه بینتون کراج جا میخوره و میگه چی میگی تو؟ ماریا میگه دیدم اون شب واسش تاکسی گرفتی باهم دعوا میکردین، کراج دیوونه میشه و میگه چجوری همچین فکر کثیفی کردی درباره ام؟ میفهمی اصلا چی داری میگی؟ ماریا میگه پس اخراجش کن ثابت کن بهم که کراج میگه اخراج نمیکنم خجالت بکش اون دخترمه، بلافاصله حرفشو تصحیح میکنه و میگه جای دخترمه و میخواد از خانه بیرون بره که ماریا میگه اول ازدواج قول دادیم که بحثمون میشه از خونه بیرون نریم کراج میگه آره ولی اعتماد کردن حرف اولو میرنه ماریا میگه بری دیگه این ازدواج تموم شده ست که کراج میره و ماریا گریه میکنه. دجله با خودش کلنجار میره و در آخر زنگ در خانه باریش را میزنه، باریش با دیدنش خوشحال میشه و میگه اینجا چیکار میکنی؟ بعد یهو میگه فریس کار داره؟

دجله میگه نه اومدم درباره اون شب، همان موقع برن میاد و میگه باریش کیه و میبینه دجله ست، دجله جا می خوره و حرفشو عوض میکنه. دجله که حالش بد شده با استرس میگه هیچی اون شب که اومدم اینجا دفترچه ام گم کردم گفتم ببینم اینجا تو حیاط پیدا کردی یا نه که باریش میگه نه چیزی پیدا نکردم تو حالت خوبه؟ دجله میگه اره و میخواد بره که برن میگه وایسا دجله منم داستم میرفتم و همان موقع باریش را میبوسد و دجله از دیدن اون صحنه از تو فرو میریزد. برن به دجله میگه ازت ممنونم دجله میگه بابت؟ برن میگه اون شب عاشقانه ای که واسمون ساختی باعث شد ادامه پیدا کنه و من و باریش کنار هم باشیم دجله خنده زورکی میکنه و میگه پس آفرین به من و میرن. دجله کل راه را مثل ابر بهار گریه میکنه‌. باریش برادرش ازش میپریه کی بود؟ که باریش میگه دجله به خاطر همین بهش میگه نتونست دوام بیاره اومد اینجا بهت خبر بده آره؟ خوبه معذرت خواهی کردم! باریش میگه چی میگی؟ برادرش باریش خودش لو میده و ماجرارو میگه، باریش بهش میگه تو سر دجله داد زدی؟ باری شعصبی میشه و میگه تو این راه نمیتونیم باهم باشیم برگرد به محله. کراج به آژانس میره و شب را اونجا میگذرونه. فردای آن روز دجله به آژانس میره و میبینه که کراج اونجاست به اتاق میره و میگه اینجا شب موندین؟ کراج میگه با ماریا بهم زدیم، دجله شوکه میشه و میگه شما که خوب بودین!؟ کراج میگه آره تا وقتی که تو اومدی، دجله گریه میکنه و میگه متاسفم من نمیخواستم این اتفاق بیوفته، کراج میگه تقصیر تو نیست خودم انقد این پنهان کاریو عقب انداختم که شد یه راز بزرگ که دیگه نتونستم بهش بگم و ازش میخواد که تنهاش بزاره. دجله با حالی داغون به تراس میره و از ته دل داد میکشه. وقتی فریس خانم میاد بهش میگه که میخوام از آژانس برم و فریس شوکه شده بهش نگاه میکنه‌…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا