خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

همگی تو اتاق جلسه می روند و ماریا میگه جیلان بهم گفت هرجور که شده میخواد بفروشه آژانسو منم دیدم دست غریبه نیوفته آژانس بهتره واسه همین خریدمش، فقط ازتون میخوام به چشم یه دوست بهم نگاه کنین منو از خودتون بدونین نه صاحب شرکت. بعد از اتمام جلسه دجله تو اتاق میمونه و به ماریا میگه من باید یه چیزیو بهتون بگم ماریا خانم. مثل اینکه یه اشتباهی شده بهم گفتن که فکر میکنین من با آقا کراج رابطه ای دارم ولی چیزی بینمون نیست. من وقتی خواستم بیام استانبول واسه کار جاییو پیدا نکردم مادرم گفت بیام اینجا تا از آقا کراج کمک بخوام چون مادرم و آقا کراج همدیگرو میشناختن تو آنتالیا دوست های نزدیکی بودن. منم وقتی که اومدم تو آژانس از آقا کراج کمک خواستم که ایشون اصلا واسم پارتی بازی نکردن و به صورت خیلی اتفاقی من دستیار فریس خانم شدم باور کنین راست میگم کاملا اتفاقی بود. ماریا با خودش میگه چرا نمیاد همینارو خودش بهم بگه چرا نمیاد توضیح بده، و به دجله میگه مرسی که گفتی بهم از این ماجرا به هیچکی هیچی نمیگی نباید کسی بفهمه. ماریا کراج را صدا میزنه و بغلش میکنه . ماریا بهش میگه تو چرا بهم نگفتی ماجرارو، دجله اومد همه چیزو واسم تعریف کرد، کراج جا میخورد و فکر میکنه که دجله گفته که دخترشه.

به ماریا میگه نمیدونستم باهاش کنار میای ترسیدم که بگم بهت دجله، هنوز حرفش تموم نشده که ماریا میگه چرا باید کنار نیام باهاش؟ چرا باید مشکل داشته باشم، دجله گفت که از آشناهاته گفت که با مادرش دوست بودی تو آنتالیا ای کاش خودت از اول اومده بودی گفته بودی بهم. کراج که میفهمه ماجرا از چه قراره میگه گفتم شاید خوشت نیاد. فریس روز شلوغی داره و از طرفی همه بهش زنگ میزنن. فریس کلافه میشه و گوشیشو به دجله میده و میگه بیا به جای من به نجات پیام بده من به کارام برسم. فریس به تراس میره تا وقتی که باریش بیاد، به کارهاش برسه. باریش و برن به کافه رفتن تا صبحانه بخورند. اونجا برن برنامه شو میپرسه که باریش میگه باید برم یکسر آژانس فریس باهام کار داره، برن میگه خب منم باهات میام که باریش میگه نمیخواد وقتس برن دلیلشو میپرسه بهش میگه حالا که باهمیم دلیلی نداره هرجا میخوام برم باهم بریم، درست نمیگم؟ برن که ناراحت شده میگه آره راست میگی اگه به مشکلم بخوری دجله هست. دجله از طرف فریس به نجا پیام میده و او را عشقم، یکی یدونم، عزیزم خطاب میکنه و باهاش شب قرار میزاره شام برن رستوران ایتالیایی، کراج به اتاق فریس میاد و از دجله تشکر میکنه بابت توضیحی که به ماریا داده. دجله میگه من دوست ندارم تو زندگی گسی دخالت کنم اگه قرار بگی باید از خودت بشنوه اولین بار.

باریش‌ پیش فریس میره. فریس درباره مصاحبه اش و زمان و مکان عکاسیش بهش میگه. باریش حسابی خوشحاله و ذوق داره. چینار به فریس زنگ میزنه و دجله گوشیشو میرسونه بهش و میگه که به آقا چینار زنگ بزنیم گفتن کار خیلی مهمی دارن و قرار شبش را بهش میگه که فریس با دیدن پیام ها عصبی میشه و میگه من کی اینجوری با کسی حرف زدم که اینجوری پیام دادی بهش؟ سپس به چینار زنگ میزنه و چینار بهش میگه بورچین لباس های افتضاحی که خودش طراحی کرده میخواد تو مراسم بپوشه مطمئن باش تیتر اول مجله ها میشه بدتیپ ترین بازیگر مراسم و عکس لباسش را میفرسته که فریس میگه هرکاری میتونی بکنی بکن که اون لباسو نپوشه. فریس دجله را میفرسته به اونجا و میگه یکسری قرارداد باید ببری بورچین امضاء کنه یه سری هم بزن بهشون از طرفی به باریش هم کمک کن من وقت کنم میام پیشتون. برن با دوستش به خرید رفتن و درباره رفتار پسرها حرف میزنن. برن میگه اصلا نمیفهمم چجوریه یکبار خیلی خوب رفتار میکنه باهام بعد یکدفعه تغییر میکنه اصلا نمیدونم چجوریه. دوستش بهش میگه این عادیه همشون همینن، یه کاری کن که خیلی دوست داره. یه کاری که جفتتون دوست دارین. برن فکر میکنه و میگه واسش غذا درست کنم؟ بلد نیستم ولی همه تلاشمو میکنم. دوستش میگه عالیه خیلی خوبه.

برن میره خرید مواد غذایی و به خانه باریش میره ولی ذهنش درگیره که چرا باریش نخواست بره باهاش. به گولین زنگ میزنه و خبر میگیره از دجله، گولین میگه رفته پیش آقا چینار و بورچین خانم، برن میپرسه که باریش هم همونجا عکاسی و مرو لباس داره؟ گولین میگه آره‌. برن کلافه میشه و از خانه بیرون میزنه. بورچین لباس هایی که اسپانسر در نظر گرفته را میگه من اینارو نمیپوشم از هیچ کدومشون خوشم نمیاد یکسریشونم اصلا از خط قرمزهای من میگذره و اینارو نمیپوشم. بورچین میره لباس هایی که خودش طراحی کرده را میپوشه و به چینار نشون میده. چینار نمیدونه چجوری بهش بگه که این لباسها قشنگ نیست و نپوشه دوست نداره که دلش بشکنه. باریش از راه میرسه و اول میره پیش چینار و بورچین. باریش میگه چه خبر که چینار میگه این لباسا که خودش طراحی کرده را گیر داده میخواد بپوشه نمیدونم چیکار کنم.

باریش خنده اش میگیره و میگه به نظر من که نگو ناراحت میشه، چینار هم میگه مشکل منم همینه که نمیخوام ناراحت بشه. اسپانسر جواهر میاد و به چینار یواشکی میگه جلوی بورچین خانم نگفتم که ناراحت نشن ولی اگه قرار نیست لباس هایی که در نظر گرفتیم را بپوشن از جواهرات ما نمیتونن استفاده کنن. باریش به اتاقش میرود تا لباس هایش را پرو کند. چینار داشت کم کم ماجرارو به بورچین میگفت که لباسشو عوض کنه که دجله از راه میرسد و برگه ها میده بهش و میگه فریس خانم دادن که بدم شما امضاء کنین. بورچین به چینار میگه من اون لباسارو نمیپوشم خوشم نمیاد از اونا، دجله که فکر میکنه لباسی که تنشه هم از همون لباساست بهش میگه حق دارین بورچین خانم واقعا خیلی ضایعست، بورچین میگه مگه شما دیدین لباسارو که دجله به لباس تنش اشاره میکنه، بورچین ناراحت میشه و میره که چینار میگه دجله چیکار کردی؟! اون لباس طراحی خودش بود. دجله عذر خواهی میکنه و میگه وای من نمیدونستم وای خیلی بد شد…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا