خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۲۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۲۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۲۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

بورچین لباساشو میپوشه میخواد بره که چینار و دجله میرن جلوشو میگیرن. دجله معدرت خواهی میکنه و میگه ببخشید و به لباس های خودش اشاره میکنه میگه من اصلا از مد و این چیزا سر در نمیارم ببخشید. چینار میگه داره عذرخواهی میکنه دیگه ببخشش حالا خیلیم طراحیات قشنگه اگه مردانه هم طرح داشتی من میپوشیدمش، بورچین نرم میشه و میگه فعلا ذهنم بهم ریخت چینار آرومش میکنه که بورچین لبخند میزنه و میگه باشه و میره. دجله به اتاق باریش میره و از اونجایی که باریش هدست گذاشته هرچی در میزنه و صداش میزنه نمیشنوه. دجله درو باز میکنه که میبینه باریش لباس تنش نیست و میگه من نگاهت نمیکنم لباس بپوش، باریش میگه مشکلی نیست یاد اون روز افتادم میخنده. برن به خانه مد میاد و میگه من دوست داشتم لباسی که هاندان خانم واسه امشب برام طراحی کردنو بپوشم ولی فریس خانم خودشون رد کردن گفتم بیام یکسر ببینم لباسو و آدرس اتاق باریش را میگیرد. دجله به باریش میگه من میرم بیرون لباساتو پوشیدی بگو بیام ببینم. بعد از چند دقیقه صداش میکنه و دجله میره تو تا لباسشو تو تنش ببینه. نجات برای فریس کلی دسته گل فرستاده و فریس حرص میخوره و میگه دجله همه اینا به خاطر توعه که گفتی بهش عشقمو یکی یدونم. چینار وارد اتاق فریس میشه و میگه بدبخت شدیم بورچین گیر داده میخواد لباس خودشو بپوشه اسپانسرم میگه اگه لباس خودشو یپوشه ما جواهرامونو نمیدیم بندازه، نمیدونم چیکار کنم.

فریس هم بهش میگه وای چینار از صبح دارم سناریو میخونم و ماجرای سناریو واسش تعریف میکنه فریس حرف خودشو میزنه درباره سناریو چینار حرفه خودشو میزنه. در اخر چینار میگه سناریو ول کن الان لباس بورچین مهمتره‌. هازال میاد آژانس و به اتاق کراج میره، کراج درباره پروژه باهاش حرف میزنه. دجله میره داخل و از باریش عکس میگیره تا به فریس بده. باریش به دجله میگه تو خودتی چیزی شده؟ دجله میگه نه واسه لباس بورچین خانم مشکلی پیش اومده ذهنم مشغوله باریش میگه وای خیلی ضایعست، دجله میگه بهش گفتی؟ باریش میگه نه انتقاد پذیر نیست دجله میگه ولی من بهش گفتم، باریش میخنده و میگه واقعا گفتی؟ دجله میگه نمیدونستم خودش طراحی کرده که و میخندن. بعد از پوشیدن لباس به بهانه رفتن به دستشویی به پشت در اتاق دجله و باریش میره تا ببینه اون تو چه خبره! باریش میگه تو فقط به حرفم گوش میدادی و ارومم میکردی که از وقتی ازم دوری میکنی تو رو هم دیگه ندارم و دلیلشو میپرسه که دجله میگه نه چیزی نیست همه چیز مثل همیشه است من میرم بیرون تا ست بعدیو بپوشی که باربش میگه ولی درباره اش باید حرف بزنیم که دجله میگه باشه.

دجله با باز کردن در با برن روبرو میشه که برن میکشتش کنار و بهش میگه واسه لباسم اومده بودم که درستش کنن به باریش نگو دجله میگه باشه واسه چی ولی؟ برن میگه نمیخوام واسم ناراحت بشه امشب نریزه بهم دجله میگه باشه و میره داخل و ست های بعدیو کمک باریش میکنه و ازش عکس میگیره. فریس و چینار باهم درحال فکر کردن هستن که چیکار کنن تا بورچین لباسشو نپوشه، دجله وارد اتاق میشه و ازشون معذرت خواهی میکنه و میگه میدونم نباید اون حرفو میزدم ببخشید، و به یاد حرف باریش میگه یه فکری به سرم زد. تو فضای مجازی یه نفر که سرسناس نباشه از لباس های بورچین خانم عکس میزاره و اسمی از بورچین نمیبریم اینجوری مردم میان نظراتشونو میگن و بورچین متوجه میشه که نظرات منفی زیاده صرف نظر میکنه، فریس و چینار خوشحال میشن و فریس میگه آفرین دختر و چینار به بورچین زنگ میزنه تا کارهای فضای مجازیو شروع کنه فریس هم میره به سمت رستوران ایتالیایی که نجات رزرو کرده. فریس و نجات سر میز چند نفره نشستن که فریس بهش میگه بریم سر یه میز دونفره بشینیم؟ نجات میگه نمیشه فریس میپرسه چرا؟ نکنه کسی میخواد بیاد؟ کسایی میخوان بیان؟ نجات میگه میخوام با چند نفر آشنات کنم. فریس قاطی میکنه و میگه خوشم نمیاد بدون اطلاع همچین کارایی کنی نجات میگه تو زندگی امکان داره اتفاق های یهویی اینجوری بیوفته فریس میگه تو زندگی من نه نباید بیوفته و چینار زنگ میزنه، همان موقع مهمان های نجات هم از راه میرسن‌.

چینار به فریس میگه هنوز کسی کامنت نگذاشته اگه نزارن چی؟ فریس میگه صبر کن میزارن. مرال به دجله میگه میخوای با پیج فیکم برم بزارم؟ دجله میگه پیج فیک داری واقعا؟ مرال میگه آره مگه تو نداری؟ دجله میگه نه من ندارم. باریش به خانه اش میره که میبینه برن میز شام چیده و شمع روشن کرده که برن میگه سورپرایز. باریش میگه تو چجوری اومدی؟ برن میگه با کلید یدک از داداشت گرفتم گفتم بیام غذا درست کنم ناراحت که نشدی؟ باریش میگه نه برم دستامو بشورم بیام. همان موقع دجله واسه باریش پیام میفرسته که میخواستی حرف بزنیم اگه وقت داری زنگ بزن. برن میبینه و پیامو پاک میکنه. باریش میاد و با خوردن غذا میبینن که خوب نیست برن ناراحت میشه و باریش میگه اخماتو وا کن همین که به فکر بودی ارزشمنده بریم بیرون غذا بخوریم، برن میگه موافقم بعدش بیایم خونه خوش بگذرونیم باریش میگه نه بعدش میرسونمت خونتون، برن اصرار میکنه که باریش میگه که برن میپرسه چرا نمیخوای باهام وقت بگذرونی؟ باریش میگه چه ربطی داره امشب نمیشه.

فریس گوشیش زنگ میخوره که نجات میگه بعدا زنگ بزن اینا اومدن با تو آشنا بشن زشته، فریس میگه زشت اینه که با من هماهنگ نکردی از قبل و میره. نجات میره دنبالش تا آرومش کنه که فریس میگه امشب نه حرفی ندارم. میره پیش چینار و درد و دل میکنه. بورچین میبینه که نظرات منفی به لباسش هجوم آوردن و به خودش میگه چرا روم اثر گذاشته؟ فضای مجازیه دیگه و گوشیو میزاره کنار. باریش بعد از رفتن برن تنهایی میشینه و آب پرتغال میخوره و به خاطرات خوبش با دجله فکر میکنه، دجله هم به باریش و خاطراتشون فکر میکنه. کراج یه نوار صوت قدیمی ، یک تکه دست نوشته و یه گل خشک شده را تو دستش میگیره و لبخند میزنه و لیلا هم به نامه های کراج نگاه میکند و لبخند میزند….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا