خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۲۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگی
قسمت ۲۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگی

قسمت ۲۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگی

فریس با دجله به ست فیلمبرداری میرن، دجله میگه چرا اومدیم اینجا؟ فریس میگه چون برن ازت عذرخواهی کنه، دجله میگه لازم نیست فریس خانم. فریس به کاروان برن میره و ازش توضیح میخواد‌، برن میگه نمیتونم بگم ولی من همه کارایی که میکنم به خاطر اینه که خانوادمو حفظ کنم، فریس میگه قبول ولی این چیزا چه ربطی به دجله داره؟ برن میگه نمیتونم بگم فریس میگه تو مجبوری که به من توضیح بدی که برن چیزی نمیگه. فریس میگه پس بهت یه شانسی میدم میای و از دجله معذرت خواهی میکنی کسی حق نداره با دستیار من این کارو بکنه دجله که از بیرون کاروان صداشونو میشنوه از حمایت فریس خوشحال میشه که برن میگه من همچین کاری نمیکنم فریس هم به ناچار بهش برگه فسخ قرارداد را میده و میگه پس از این به بعد تنهایی کاراتو بکن، برن داد میزنه میگه برو تو هم منو تنها بزار بابام تنهام گذاشت باریش رفت منو تنها گذاشت تو هم منو بزار برو خودم یه فکری میکنم.

فریس از کاروان بیرون میاد و دجله سعی میکنه منصرفش کنه که فریس میگه این تصمیم من نیست فقط حرف کراج هم هست. دجله و مرال تو حیاط اژانس نشستند و درباره اتفاقی که افتاده حرف میزنن و در آخر دجله میگه بهتره با بابام حرف بزنم و میره بهش میگه میتونیم حرف بزنیم؟ پریده به یکی از ست های فیلمبرداری میره و رو نیمکت مینشیند و با حالی گرفته به دریا نگاه میکنه که عایشه یکی از عوامل فیلمبرداری میره پیشش که میفهمد حالش خیلی خوب نیست و به چینار خبر میدهد. چینار و فریس میرن اونجا ولی میبینن پریده رفته که چینار براش پیام میفرسته و میگه هروقت پیاممو گوش کردی زنگ بزن نگرانتیم. عایشه میگه قراره یکسری بازیگر اضافه بشن و اسامیو میگه که سادی هم جزءشونه. فریس جا میخوره و میگه سادی بازیگر منه من چرا خبر ندارم؟ تازه فعلا پروژه داره واسه خودش. عایشه میگه از من نشنیده بگیرین تروخدا نمیخوام همه چیز برگرده به من ولی شنیدم انگاری میخواد از پروژه اش بیاد برون استعفا بده و در اخر به فریس میگه به کسی نگین که از من شنیدین و میره‌. کراج و دجله باهمدیگه به کافه میرن و دجله میگه به برن یه فرصت دیگه بدین نمیخوام به خاطر من اخراج بشه، کراج میپرسه چرا اینکارو میکنی؟ دجله میگه چون نمیخوام ناراحتیتو ببینم نمیخوام به خاطر من زندگیت بهم بریزه و ناراحت بشی و میره، کراج گریه اش میگیره.

جولیده که با چینار قرار داشت به رستوران میره و منتظره چینار میمونه. چینار کلا فراموش میکنه و با فریس به دنبال پریده میگرده که اونو تو یه پارک پیدا میکنن. پریده بهشون میگه امروز خبر فوت یه نفرو بهم دادن چینار میگه کی؟ پریده میگه محسن کسی که خیلی دوستش داشتم و لبخند میزند. فریس میگه همونی که بهم نرسیدین؟ پریده تایید میکنه و ماجرای آشناییشونو تعریف میکنه و میگه یه روز رفته بودیم رستوران و یه دفعه ای بهم گفت باهام ازدواج میکنی؟ و ما هم با یه چای نامزد شدیم ولی هیچکدوم از خانواده اش منو نمیخواستن و در آخر با یه دختر دیگه ازدواج کرد و دو تا بچه هم آورد امروز هم که خبر مرگش اومد. جولیده ساعت ها تو رستوران منتظر چینار میمونه ولی خبری از چینار نمیشه و هرچی بهش زنگ میزنه از اونجایی که چینار گوشیش تو ماشین مونده نمیفهمه که جولیده داره تماس میگیره. پریده به چینار و فریس میگه از صبح تنهایی به همه جاهایی که باهمدیگه رفته بودیم رفتم و یادشو زنده کردم، فریس و چینار سرشونو رو شونه اش میزارن و همدردی میکنن باهاش.

پریده بهشون میگه که تا میتونین از زندگیتون لذت ببرین نزارین دیر بشه. فریس به دم در خانه نجات میره تا باهاش حرف بزنه، چینار یاد جولیده میوفته و به رستوران میره که میبینه جولیده رفته، باریش به عکس های دجله نگاه میکنه و بهش پیام میده که معذرت میخوام یکبار دیگه بهم یه مهلت بده باهم حرف بزنیم حداقل که دجله بهش میگه فردا بیا حرف بزنیم. برن چمدانشو بسته و میخواد بره که مایدا جلوشو میگیره و میگه حق نداری بری و باهاش دعوا میکنه که این دفعه کارت با دجله خیلی زشت بوده برن عصبی و کلافه میشه و میگه برات سوال نشده که چرا با این همه خرابکاری دجله هنوز داره تو آژانس کار میکنه؟ بابا انقد پشتشه؟ به خاطر اون منو ضایع کرد جلو همه؟ بهتره فکر کنی و میره تو اتاقش.

مایدا که نوار ضبط با گل خشک شده و نامه را تو اتاق کراج پیدا کرده برمیداره و وقتی کراج میاد بهش میگه چرا بهم دروغ گفتی؟ چرا از اول نگفتی که لیلا عشق گذشتت بوده نه دوست؟! کراج جا میخوره و میگه کی به تو گفته؟ که مایدا نوار را بهش نشان میده و میگه خودم تو اتاقت پیدا کردم، چرا بهم نگفتی؟ مگه من میخواستم چیکار کنمت؟ کراج میگه ترسیدم مایدا میگه هرچی بوده مال قبل بوده چرا باید ناراحت بشم؟ و به کراج میگه اگه چیز دیگه ای هم هست که باید بدونم بگو بهم همین الان بگو اگه میبینیش، کراج نمیزاره حرفش تموم بشه و میگه نه بابا ۱۰۰۰سال از اون ماجرا میگذره مال قبله اینم تو وسایل قدیمیم بوده بخوای میندازمش دور و همدیگر را در آغوش میگیرن. فردای آن روز دجله در حال رفتن به آژانس بود که تو یه کافه خیابونی به صورت تصادفی سادی را میبیند که به راحتی با همه عکس میگیره و بهداشت و تمیزی هم واسش مهم نیست به خاطر همین ازش عکس میگیره. فریس به آژانس میرسه ولی دجله را نمیبینه که همان موقع دجله براش پیام میفرسته که فریس خانم یه اتفاقی واسه سادی آقا افتاده دیر میرسم ولی وقتی برسم دلیل قانع کننده ای بهتون میدم که فریس میگه امیدوارم .

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا