خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۴۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۴۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

هان همانطوری که یقه ی ناجی را گرفته و به دیوار چسباندنش و با عصبانیت عکسی که تو دست دارد را نشانش می دهد و ازش میپرسه: «این چیه؟هان؟ تو چی میدونی؟ تو کی هستی؟ » ناجی لبخند محوی میزند و با کمال خونسردی بهش می گوید: «آهان پس تو به غیر از آشغالا، بین وسایل آدما هم میگردی! » هان کلافه می شود و همانجوری که عصبانیتش بیشتر شده ازش می پرسد: «اینو تو گذاشتی تو ساختمون مگه نه؟ کی هستی؟ » ناجی می گوید: «هنوز که هنوزه متوجه نشدی نه؟ من مثل اون معلم هایی نیستم که تو عادت کردی بهشون! منو نمیتونی بترسونی. » هان از این حرف ناجی جا می خورد و به عقب می رود. هان یاد معلمش به اسم ملک می افتد که انقدر اذیتش کرده بود به خاطر رفتارهای غیر عادی هان برای همیشه از مدرسه رفته بود… اینجی که فهمیده پدربزرگش راننده تاکسی شده باهاش بحث می کند و بهش می گوید که باید از این کار بیای بیرون و نباید به شغل راننده بودن ادامه بدی که تو کوچه با هان و ناجی روبرو می شوند. ناجی رو به اینجی می کند و بهش شب بخیر می گوید و به طرف هتل می رود.

صفیه میره پیش گلبن که میبینه از پنجره داره به اتاق ناجی نگاه میکند واسه همین عصبانی می شود و سرش فریاد میزند، گلبن یکدفعه شوکه می شود و به خودش میاد. گلبن عصبانی می شود و بهش می گوید: «آبجی تو خودت نگاه میکنی من بهت چیزی میگم؟ خودت صد دفعه به بیرون زول زدی! » هان همان موقع به خانه می آید و صفیه واسه این که دیر وقت برگشته به خانه با عصبانیت بهش می گوید: «باز هم با اون دختره بیرون بودی اره؟ » هان با کلافگی بهش می گوید: «آره با اینجی بودم! » صفیه می گوید: «خوبه دیگه حتی بهمون دروغ هم نمیگه! » هان به صورت منظوردار بهش می گوید: «آره چون راستگویی چیز خوبیه مگه نه آبجی؟! آدم نباید به خانواده اش دروغ بگه باید روراست باشه! » صفیه با شنیدن حرف های هان جا می خورد، و یاد اون روزی میافتد که عکس دونفره اش با ناجی تو راهرو از دستش افتاده بود و وقتی همان شب به راهرو رفت تا بردارتش نبود و هرچی اونجارو گشت پیداش نکرد. صفیه استرس وجودش را میگیرد و با خودش می گوید: «خدایا نکنه هان دیده عکسو برش داشته! »

فردای آن روز بایرام به دم در خانه حکمت می آید، گلبن تو به موقعیت از فرصت استفاده می کند و درباره ناجی ازش سوال می کند. از اونجایی که بایرام از گلبن خوشش می آید ازش کمی ناراحت و دلخور می شود. ولی گلبن زیاد به بایرام و احساساتش توجهی نمی کند! گلبن با خودش تصمیم میگیرد برای اینکه ناجی جانش را نجات داده برود و ازش تشکر کند‌.
اگه تو راهرو با هان روبرو می شود و با عصبانیت بهش می گوید که پدربزرگم به خاطر تو مجبور شده شبها برای کار کردن بره، دیروز با چشمی کبود شده اومده خونه، فردا و پس فردا هم معلوم نیست دیگه چی میشه. مقصر همه ی اینا هم تویی. گلبن هرچیزی که به اسد ربط داره و خودش درست کرده را تو یه کیسه میریزد و به واحد بالایی میبرد. طبقه بالا یه کیسه ای را میبیند که پر از نامه ست، همان موقع صفیه به آنجا میره و به گلبن میگه که اونا واسه مامانه بهش دست نزن و به گلبن میگه که تو برو خونه. بعد از رفتن گلبن، صفیه بغض می کند و خاطرات برایش زنده می شود.

اسرا با جنید دعوایش می شود. جنید بهش می گوید: «من که از همون اول بهت گفته بودم من رابطه نمیخوام این حرفا الان دیگه چیه؟! » اسرا بهش می گوید: «منم فکر میکردم اگه صبر کنم بالاخره یه چیزی پیدا میکنی تو من که دوستم داشته باشی. »
اینجی تصمیم میگیرد تا ماشینش را بفروشد که بدهیشان را پرداخت کنند. همان لحظه متوجه می شود که اسرا داره گریه می کند و پیشش می رود. اسرا بالاخره سکوتش را میشکند و می گوید: «اینجی پنج ساله آزگار که منتظرم فقط دستمو بگیره.. مسواک دیگه چیه ها؟ حتی مسواکم تو خونش نمیذاره باشه. هردفعه مسواکمو برمیداره میندازه تو کشوی مسواک ها که همه زنا مسواکشونو میندازن اونجا! یک دفعه تو اومدی گفتی بهم عاشق شدی میخواین ازدواج کنین… ازدواج؟ اون دیگه چیه؟ من انداره سر سوزنی هم تو قلبش جایی ندارم… پنج سالههه، خیلی طولانیه اینجی. » اینجی اسرا را بغل می کند تا آروم شود…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا