خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۵۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۵۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۵۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

فریس میگه چی میگی کراج؟ تو چرا به ما هیچی نگفتی؟ کراج میگه همچین موضوع راحتی نبود که بخوام راحت بهتون بگم، دجله تقصیری نداره مقصر منم و اگه قرار کسی تنبیه یا اخراج بشه اونم منم فقط میخوام بگم ۲نفر دیگه هم هستن که این موضوعو نمیدونن برن و مایدا میخوام تا قبل از اینکه خودم بهشون چیزی نگفتم چیزی نگین و همگی میرن. فریس به دجله میگه با میای باهات کار دارم؟ سرکان هم به کراج میگه تو بمون. فریس به دجله میگه تو چطور تونستی این کارو بکنی؟ منو احمق فرض کردی این همه وقت هیچی بهم نگفتی! دجله میگه آخه فریس خانم واسم راحت نبود که بگم، نمی تونستم. فریس میگه مشکل اینجاست تو همیشه هرکاری میخوای بکنی میکنی بعد دلیلو برهان میاری واسه کارت. بهتره واسه یه مدت باهم کار نکنیم و حرف نزنیم کاری هم داشتی به سرکان بگو. سرکان به کراج میگه تو چجور آدمی هستی؟

چرا ناراحت کردن بقیه واست مهم نیست؟ کراج میگه چی میخوای بگی سرکان؟ سرکان بهش میگه همون موضوع خودمونو میگفتی کافی بود چرا موضوع دجله‌رو گفتی؟ اصلا بهش فکر کردی؟ الان اون میخواد با این همه آدم چیکار کنه؟ کراج میخواد بره که سرکان بهش میگه ۱ روز فقط وقت داری پریهان و محمت را برگردونی وگرنه اخراجی، کراج میگه هرکاری دلت میخواد بکنی بکن الان مشکل بزرگتری دارم میخوام به اون برسم و میره‌. باریش و آیدین نشستن در حال ساندویچ خوردن هستن که آیدین میگه شنیدم که با دجله رفتی محله قدیمی باریش میگه نتونستیم خوب حرف بزنیم سرکان بهش پیام صوتی داد رفت آژانس. آیدین میگه سرکان بهم چیزی نگفت یعنی چه اتفاقی افتاده؟ باریش میگه تلفنشو جواب نداد نمیدونم، آیدین میگه براش پیام بفرست تا خودش زنگ بزنه. کراج به خونه میره و از مایدا میپرسه چیکار میکنی؟ مایدا میگه هیچی دارم تلویزیون میبینم دیشب نیومدی خونه!

کراج میگه تو هتل طرف قرارداد آژانس بودم. کراج بهش میگه باید درباره یه موضوع مهمی حرف بزنیم. مایدا میگه تو آژانس اتفاقی افتاده؟ کراج میگه نه درباره خودمه من یه راز دارم که هیچکی نمیدونه و نتونستم بگم بهت ولی الان دیگه خسته شدم از رازداری، مایدا میگه داری منو مترسونی چیشده؟ کراج میگه اول باید بگم که نگفتم چون نمیخواستم زندگیمون از هم بپاشه من تو و برن خیلی دوست دارم. او با کلی کلنجار رفتن بهش میگه من یه دختر دارم مایدا. مایدا شوکه میشه و با چشمانی اشکی میپرسه تو به من خیانت کردی؟ کراج میگه نه من همچین کاری نکردم این ماجرا مال قبل از آشناییم با توعه مال قبله. مایدا عصبی میشه و میگه تو به من دروغ گفتی تو چشام نگاه کردی دروغ گفتی من حتی ازت پرسیدم که چیزی هست که نمیدونم و باید بگی؟ گفتی نه!!

کراج بهش میگه که دجله دخترمه مایدا شوکه میشه و باهم دعوا میکنن برن از سر و صداشون میاد تا ببینه چیشده مایدا بهش میگه بره تو اتاقش که کراج میگه لازم نیست برن خودش از همه چیز خبر داره البته من خودمم امشب فهمیدم که میدونه. مایدا با تعجب میگه باورم نمیشه و ازش میپرسه که چرا بهش نگفته که برن میگه ترسیدم نمیخواستم خانوادمون از هم بپاشه نمیخواستم بایا بره. کراج میخواد بره سمت مایدا تا آرومش کنه که میدا داد میزنه دست به من نزن و میگه همه چیز تموم شد. کراج از خونه میزنه بیرون و برن هم میگه میرم خونه دوستم‌ دجله میره پیش کراج تا آرومش کنه که کراج میگه الان به فکر کردن و آرامش احتیاج دارم دجله میگه باشه کاری ندارم ولی یه چیز میگم نباید نه بگی و او را به خانه خودش میبرد‌. اونجا مرال میپرسه که قضیه از چه قراره؟ دجله واسش تعریف میکنه و مرال شوکه میشه که چرا همچین کاری کرد؟

دجله همه چیز را مهیا میکنه تا پدرش راحت باشه‌ . در خانه شان زده میشه که دجله با باز کردن در با باریش روبرو میشه. ازش‌ میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ باریش میگه هرچی زنگ زدم جواب ندادی نگران شدم، دجله میگه بابام اینجاست برو بعدا حرف میزنیم. باریش میپرسه چرا اینجاست؟ دجله میگه همه ماجرای من و بابامو فهمیدن باریش میپرسه چجوری؟ دجله میگه که خودش گفت به همه الانم برو تا ندیدتت بعدا حرف میزنیم. پریده و چینار و فریس تو تراس نشستن و حرف میزنن درباره اتفاقی که افتاد. پریده میگه من حس میکنم سرکان مجبورش ‌کرده که بگه، چینار میگه یعنی ماجرای دجله را میدونسته؟ پریده میگه مطمئن نیستم. پریده قبل از رفتنش پیش سرکان میره و بهش میگه تو از ماجرای دجله خبر داشتی؟ سرکان میگه این چه حرفیه معلومه که نه منم به اندازه شما شوکه شدم انتظارو نداشتم میدونستم یه بچه داشت که گاله خیلی قدیمه ولی نمیدونستم دجله ست.

پریده میگه یه چیزی میپرسم صادقانه جواب بده بین تو کراج چیه؟ مشکلتون چیه؟ سرکان میگه ماله قبله من خودم از آژانس نرفتم کراج یه کاری کرد که افتاد تقصیر من نادر هم منو اخراج کرد، پریده میپرسه چیکار کرد کراج؟ سرکان چیزی نمیگه و میگه بزار بین خود منو کراج باشه. سرکان موقع رفتن به خانه میبینه فریس تو کافه نشسنه، میره پیشش ولی فریس فرار میکنه سرکان جلوشو میگیره و میگه چرا از من فرار میکنی؟ فریس با کلافگی میگه فرار نمیکنم تو چی میخوای از من؟ سرکان میگه تورو و بغلش میکنه که فریس خودشو بیرون میکشه و میره. فردای ان روز تو آژانس کسی دجله را تحویل نمیگیره و امراه و گولین سرد رفتار میکنن باهاش و وقتی با قهوه منتطر فریس خانم بود، فریس میاد و میگه خودم گرفتم مرسی و میره. دجله خیلی ناراحت میشه و جولیده با دیدن چهره ناراحته دجله پکر میشه. جلسه برنامه روزانه تشکیل میشه و هرچی منتظر کراج میشن میبینن نمیاد.

گولین میگه شاید دخترش بدونه دجله میگه شاید امروز اصلا نیاد سرکان میگه اینده شعلیش به خطر میوفته چینار میخواد که مسائل کاری و خصوصیو قاطی نکنه ولی سرکان میگه امروز فقط وقت داره محمت و پریهانو برگردونه وگرنه اخراج میشه. بعد از گزارش روزانه فریس میگه من یه مدت با دجله کار نمیکنم و به سرکان میگه هر تصمیمی میخوای بگیری پای خودته. لعد از تموم شدن جلسه سرکان به دجله میگه با من بیا. سرکان میگه فریس نمیخوادت خب چیکار کنیم؟ هنوز نمیخوای مدیر برنامه بشی؟ دجله میگه نه و ازش میخواد مسیله برگردوندن محمت و پریهانو به اون بسپاره سرکان میگه باشه ۲روز وقت داری اگه موفق نشی هم تو هم بابات اخراج میشین دجله قبول میکنه…

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا