خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۶۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۶۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۶۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

دجله پیش امراه میره و بهش میگه اونجوری که تو فکر میکنی نیست من اصلا نمیخواستم همچین مسئولیتیو قبول کنم آقا سرکان تو بد موقعیتی منو قرار داد. امراه میگه یعنی به بابات چیزی نگفتی پا درمیونی کنه؟ دجله میگه معلومه که نه من خودم داشتم بهت کمک میکردم که تو قبول بشی تو مصاحبه خودم پشتت بودم. امراه میگه میتونستی قبول نکنی دجله در جواب میگه بهم گفت اگه قبول نکنی باید از این آژانس بری هیچ راهی نداشتم. امراه قانع میشه و با لبخند میگه اگه کار داشتی بازم بهم بگو روم حساب کن. دجله خوشحال میشه که دوباره تونسته دل امراه را به دست بیاره. فریس پیش پریده تو تراس میره و ازش میپرسه چی بین تو و شریفه؟ چرا ازش فرار میکنی؟ پریده میگه ماجرا ماله قدیمه دوران جوانیمون.

باهم دوستای خوبی بودیم تا این که اون عاشقم شد و میخواست که با من ازدواج کنه ولی خوب نمیشد هیچ حسی از طرف من نبود فقط به عنوان دوست دوستش داشتم نمیتونستم به جایی رسید که مجبور شدم یه نامه بنویسم و برم شریف هم از اونموقع ازم ناراحته و باهام حرف نمیزد حتی نگاهمم نمی کرد حتی از کنار چشمشم نگاه نمیکرد منم تصمیم گرفتم که دیگه باهاش کاری نداشته باشم و خودمو به کارهایی که به اون مربوط میشه ربط ندم. پریده به فریس میگه ازم هرکاری بخوای انجام میدم جزء این کارو و معذرت خواهی میکنه فریس بغلش میکنه و میگه خودم بهش رسیدگی میکنم. سرکان پیش آقا جلال میره و باهاش درباره برگردوندن برن به سریال حرف میزنه اقا جلال قبول نمیکنه و میگه برن بار اولش نبوده و نخواهد بود بارها همچین کاری کرده وسط کار گذاشته رفته، نه سرکان دیگه برگشتی نداره به کار.

سرکان که میبینه جلال نظرش تغییر نمیکنه از راه دیگه ای وارد عمل میشه و به دروغ بهش میگه اتفاقی که واسه باریش افتاد سر فیلمبرداری باخبر شدم جلال میگه اره به خیر گذشت سرکان میگه انگاری باریش نظرش تغییر کرده میخواد بره شکایت کنه ازت. جلال میگه چی میگی؟ باهاش تازه حرف زدم هیچی نگفت از این قضیه، قرار نبود شکایت کنه باهم حرف زده بودیم که! سرکان میگه به خاطر سنشونه دیگه هر لحظه یه تصمیمی میگیرن. من میتونم باهاش حرف بزنم که منصرف بشه از شکایت کردن ولی اگه برن برنگرده به سریال نمیتونم کاری کنم واست. جلال عصبانی میشه و میگه برن برگشتی به این سریال نداره این بحث همینجا تموم شده ست. جلال با عصبانیت به آژانس میره و به فریس میگه اینجا چخبره؟ دیگه کارتون به جایی رسیده که منو تهدید میکنین؟ فریس میگه چه تهدیدی چی شده؟ جلال میگه مگه ما بین خودمون حل نکردیم این موضوعو؟ حالا از این راه میخواین برن برگرده به سریال؟ اگه اینجوریه باریش هم اخراج میشه از سریال.

فریس میگه من اصلا خبر ندارم از این موضوع اگه باریش همچین کاری میخواست بکنه من حتما میفهمیدم به من میگفت. کی اومده تهدیدتون کرده؟ کراج؟ جلال میگه نه رئیستون سرکان و میره. فریس که شوکه شده به یه نقطه خیره میشه و با عصبانیت به طرف اتاق سرکان میره و بهش میگه تو داری چیکار میکنی؟ به چه حقی همچین دروغی گفتی؟ تو بازیگر منو خراب کردی که بازیگر خودتو برگردونی؟ اگه باریشو اخراج میکرد اون موقع چی؟ سرکان میگه فریس آروم باش فقط خواستم امتحان کنم حالا هم که چیزی نشده باریشم اخراج نشده. فریس با عصبانیت میگه همین حالا زنگ میزنی به جلال و ماجرارو میگی و عذرخواهی میکنی و میگی که فریس بی خبر بود از همه چیز و دفعه اخرت باشه همچین کاری با من میکنی وگرنه من دیگه نیستم از اگو میرم و اتاقو ترک میکنه.

فریس و پریده تو آژانس باهم هستن که جولیده خبر میده به فریس آقا شریف اومده آژانس، پریده نمیخواد باهاش روبرو بشه و میخواد به اتاقش بره که فریس بهش میگه فقط یه سلام کن هیچ کار دیگه ای نکن امتحان کن. شریف وقتی چشمش به پریده می افتد نمیتونه چشم ازش برداره و بهم سلام میکنن. برن با دوستش سدا به کافه میرن که یه پسر به برن نزدیک میشه و میگه من از طرفداراتون هستم خیلی خوشحال شدم که از نزدیک دیدمتون مطمئن باشین اونا از اینکه شمارو از سریال کنار گذاشتن پشیمان میشن. برن تشکر میکنه و از این حرفش تعجب هم میکنه. چینار و کراج و فریس به دستیارهاشون میگن تمام بازیگرهایی که میخواستن برای مصاحبه بیان را بهشون زنگ بزنن که امروز بیان. تمام بازیگرها تو سالن انتطار نشستن.

دجله و امراه و گولین میرن به بازیگر هاشون میگن که امروز مدیر برنامه هامون سرشون شلوغه جایی کار داشتن امروز شما با پریده خانم مصاحبه میکنین و ایشون به کارهاتون رسیدگی میکنه. سرکان وقتی به آژانس میاد و جمعیتو میبینه از جولیده میپرسه که اینجا چخبره؟ اینا کین؟ جولیده که از قبل باهاشون هماهنگ شده میگه همشون بازیگرهایی هستن که مدیر برنامه ندارن اومدن تا با پریده خانم مصاحبه کنن‌. سرکان میگه پریده خانم که با بازیگرهای جوان کار نمیکرد جولیده میگه مثل اینکه  نظرشون تغییر کرده ما هم شوکه شدیم. چینار وقتی شب به خانه میره میبینه مادرش داره اندازه های پدرشو میگیره تا واسش لباس بدوزه ازشون میپرسه شما کی میخواین برگردین؟ مادرش میگه چرا همش اینو میپرسی؟ پدرش میگه تا زمانیکه تکلیف تو و جولیده را معلوم نکنه از اینجا نمیره تو هم یه کاری کن دیگه خسته شدم میهوام برم خونه خودمون.

مادرش به چینار میگه میخوام با مادرش اشنا بشم بگو باهم قرار بزاریم بیرون. چینار وقتی موضوعو به جولیده میگه، جولیده مخالفت میکنه و میگه مادرمو نمیشناسی کلا همه چیو خراب میکنه چینار میگه پس حداقل منو باهاشون آشنا کن خودم تصمیم بگیرم چیکار کنیم‌. سرکان به برن زنگ میزنه و میگه از گلها خوشت اومد؟ برن میگه بله ولی شمارو نشناختم؟ سرکان میگه نمیزارم دیگه کسی اشکتو دربیاره و ناراحتت کنه. برن استرس میگیره‌. پریده به کمک شریف میره تا از دست اسپانسر نجاتش بده سپس باهم دیگه آشتی میکنن و همدیگر را به آغوش میگیرن. دجله از لوستر فیلمبرداری خوشش میاد و عکس میگیره که همان پسر، سرکان طنابشو شل میکنه و ناخواسته تو عکس دجله می افتد‌ سرکان عکس هایی که از دجله و باریش گرفته را تو پاکت میزاره و روش مینویسه آژانس اگو فریس….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا