خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۷۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۷۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۷۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

فریس گریه میکنه و به چینار میگه اگه این اتفاق تو هر زمان دیگه ای می افتاد شاید خیلی خوشحال می شدم و از شدت خوشحالی بال در می آوردم ولی الان تو بدترین شرایط ممکن این اتفاق افتاده نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت. چینار بهش میگه فریس جان تو نمیدونی که بهترین زمان کی هستش! شاید همین الان بهترین زمان بوده که اتفاق افتاده من یه رویه را دارم ادامه میدم اینم اینکه شاید همین امروز روز آخر زندگیم باشه پس هر کاری که دوست دارم انجام میدم و از اتفاقهای افتاده خوشحال میشم تو هم همین کارو بکن چینار شروع میکنه به دلداری دادن فریس تا از این حال و هوای نگران در بیاد. فریس و دجله به محل تمرین اولیه فیلم عثمان میرن و وقتی اونجا آسلی را در لباسی مسخره به شکل فضایی ها با سه دست میبینه میگه که دیگه وقتشه با عثمان حرف بزنی چون هر کاری که من از دستم برمیومد انجام دادم و به خاطر اینکه تو توی این فیلم بازی می کنی خیلی خوشحالن یه جورایی سریال دست توعه و هرچی بخوای اونو برات فراهم می کنند و باهاش موافقن.

تنها کاری که میمونه اینه که خودت بری با عثمان حرف بزنی، آسلی قبول میکنه و میگه باشه و سه تایی پیش عثمان میرن آسلی خیلی آروم به عثمان میگه من نمیتونم تو فیلم بازی کنم ولی عثمان نمیشنوه و بهش میگه نشنیدم چی گفتی یه بار دیگه بگو بلندتر ولی آسلی نمیتونه بگه و به جای اینکه بگه نمیتونم تو فیلم بازی کنم، میگه خیلی برای این فیلم هیجان زدم و تا آخرش باهاتم می خواستم اینو بدونی و اتاقو ترک میکنه. فریس وقتی ازش میپرسه چرا همچین حرفی زدی و حرف دلت را نزدی؟  آسلی با کلافگی بهش میگه من نمیتونم مگه ندیدی داشت چه جوری درد می کشید من نمی تونم یه درد دیگه ای را هم بهش اضافه کنم باید بشینیم ببینیم فکر دیگه ای میتونیم بکنیم یا نه. باشاک به محل فیلمبرداری می‌رود تا اولین تجربه بازیگری‌اش را انجام دهد باشاک توی این فیلم نقش یک گروگان را باید ایفا کند و به خاطر بارندگی و موقعیت سخت فیلمبرداری همه جایش گلی شده به خاطر همین به چینار زنگ میزنه و بهش میگه هز بازیگری منصرف شدم.

دوست کیراج همونی که بهش سپرده بود تا درباره سرکان و شرکت انیمیشنش در آمریکا پرس و جو و تحقیق کند به کیراج زنگ میزنه. کیراج ازش می پرسه چه خبر چه چیزهایی دستگیر شد؟ دوستش بهش میگه من هر چیزی که فهمیدم برات توی یه فایل ایمیل کردم کراج  خوشحال شده و ازش تشکر می‌کنند. گولین درباره پست مربوط به عمر که برای حمایت ازش در فضای مجازی انتشار کرده با امراه حرف می زند کمی بعد یک دفعه عمر با عصبانیت وارد آژانس میشه و به اتاق دستیار مدیر برنامه ها میره. اونجا رو به آنها میگه شما به چه حقی همچین کاری کردین؟ من مطمئنم که این کار زیر سر یکی از شماهاست. شما ها حق ندارین عمر را با همچین عکس مسخره ای سوژه خاص و عام کنید. دجله سعی میکنه آرومش کنه و بهش میگه آقا عمر آروم باشین اتفاقی نیفتاده این پست درباره شخصیت تولگار هستش نه عمر. عمر به دجله میگه تو اصلا کی هستی که درباره عمر نظر میدی؟ اصلا تو جایگاهی نیستی! و صدای بلند آنها را سرزنش می کند‌.

کیراج با عجله به اتاق آنها می‌آید و از عمر می پرسید اینجا چه خبره چی شده و وقتی کراج متوجه میشه و می بینه که با دخترش دجله بد حرف میزنه عصبانی میشه و بهش میگه همین الان ازش عذرخواهی می کنی و از اینجا میری بیرون. عمر بهش میگه تو حق نداری با من اینجوری صحبت کنی کیراج از اتاق بیرونش میندازه و میگه میبینی که میتونم. عمر تهدیدش میکنه که از شکایت می کند ولی کیراج با عصبانیت بهش میگه برو هر غلطی که میخوای بکنی بکن. سرکان از راه میرسه و میگه اینجا چه خبره؟ و وقتی میبینه که عمر با عصبانیت آژانس را ترک میکنه سراغ کیراج میره و ازش میخواد تا ماجرا را برایش توضیح بدهد. کراج بهش میگه آره سرکان بیا تا باهم دیگه حرف بزنیم. سرکان از کیراج توضیح می خواد و بهش میگه قرار بود هیچ بازیگری را از دست ندهیم بعد خودت بازیگر اخراج می کنی؟ و از آژانس بیرون می کنی.

کیراج موضوع را به سمت ماجرای خود سرکان و شرکتش تو نیویورک می کشاند که باعث میشه سرکان با کلافگی اتاق را ترک کند. فردای آن روز آسلی سر تمرین فیلم عثمان حاضر میشه و فریس با دیدنش ازش میپرسه که چیکار می کنی؟ با عثمان حرف زدی؟ آسلی بهش میگه من تمام شب را درباره‌اش فکر کردم ولی به این نتیجه رسیدم که این فیلم را بازی کنم بالاخره هر کسی تو کارنامه کارش یه فیلم به درد نخور داره. وقتی فریس میبینه که چاره ای نمونده پیش عثمان میره و بهش میگه متاسفانه آسلی نمیتونه توی این فیلم بازی کنه. عثمان ازش دلیلشو میپرسه که فریس یاد حرف دجله میوفته که گفته بود به بهونه مریضی میتونه از این فیلم بیاد بیرون و به عثمان میگه که پایش شکسته همین چند دقیقه پیش .عثمان به فریس میگه که می خوام بیام بیمارستان ببینمش اما فریس میگه فعلا نمی خواد من پیشش هستم.

عثمان به خانه آسلی میره و میگه من یه فکر دیگه کردم. او میگه نیروی ماورایی بدهیم مثلاً روی ویلچر و قدرتی مثل تسخیر را دارد. آسلی کلافه میشه و گچ پایش را کنار میگذارد و عثمان میفهمه که همه اش دروغ بوده و با ناراحتی خانه آسلی را ترک می‌کند و آسلی برای توضیح دادن بهش به دنبالش می رود که این دفعه واقعاً از پله ها به پایین می‌افتد و پایش می شکند. ‏برن به اتاق پدرش تو آژانس میره که خیلی اتفاقی عکس دجله و باریش را می بیند و از حسادت گریه اش میگیره کیرلج به اتاق سرکان میره و بهش میگه چطور درباره شرکت خالیت حرف بزنیم؟ یا درباره نیویورک یا حتی ملیسا همسرت. البته موفقیتتون موفقیت زنت بوده نه تو. فریس که پشت در ایستاده و قصد داشت که ماجرای بارداریش را بگه، ولی منصرف میشه و چیزی نمیگه….

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا