خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۷۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۷۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۷۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

 فریس که تمام حرفهای سرکان و کراج را شنیده است به شدت به هم می‌ریزد و از آژانس به سرعت بیرون می زند. کراج از سرکان توضیح میخواد تا درباره شرکت خالی و پنهان کاری هایی که کرده برایش بگوید سرکان بهش میگه درسته که با یک شرکت خالی روبرو شدی ولی باید بگم که من شرکتمو جابه جا کردم میدونم باور نمیکنی و باورش برات سخته ولی اگه بخوای آدرس جدید شرکتمو بهت میدم تا بری پرس و جوهایت را آنجا انجام بدی. کراج به سرکان میگه اینو باید بدونی که آژانس بدون مدیر برنامه ها و بازیگر هایشان یعنی ورشکستگی، سرکان بهش میگه مدیر برنامه ها هم بدون اگو هیچی نیستن در ضمن هر وقت که بخوای می تونی استعفا بدی بری کراج و سرکان کمی با هم دیگه درباره این موضوع بحث و جدل می کنند.

برن که با دیدن عکسهای باریش و دجله حسابی به هم ریخته به مادر و پدرش پیام میده و میگه قرار ناهار امروز عقب تر افتاد و کنسله چون واسم یه کار فوری پیش اومده و از آژانس میره. فریس پیش چینار میره و با هم دیگه درد و دل می کنند. چینار به فریز میگه من کار خیلی اشتباهی کردم کاری کردم که دیگه ژولیده حتی بهم نگاه هم نمیکنه حقم داره فقط به خاطر حسادت خودم به ژولیده بوده. ازش میپرسه چی کار کرده مگه؟ چینار بهش میگه با تمام اسپانسرهای که برای فیلم جدید هاکان پیدا شده بود صحبت کردم تا منصرف شوند الان دیگه نه هاکان باهام حرف میزنه نه حتی ژولیده بهم نگاه میکنه. فریس به چینار میگه هیچ چیزی پنهان نمی مونه و یه روزی بالاخره آشکار میشه بعضی چیزا خیلی زود بعضی چیزا خیلی دیر. چینار درباره فریس میپرسه که مشکلش چیه؟ او بهش میگه سرکان متاهل بوده و به من هیچی نگفته بوده.

چینار از شنیدن این حرف حسابی جا میخوره و بهش میگه الان میخوای چیکار کنی؟ باهاش حرف نمیزنی دیگه؟ فریس میگه نمیدونم از صبح هم پیام داده هم زنگ میزنه نمیدونم باید چیکار کنم! چینار بهش میگه اگه قراره تموم کنی بهتره بری رو در رو حرفتو بزنی و تموم کنی. فریس هم قبول میکنه. دجله که از کار امراه حسابی دلخور و ناراحت است با مرال صحبت میکنه و بهش میگه که امراه از اسمم سوء استفاده کرده و داشته از اسم من استفاده می کرده و باید بیاد ازم معذرت خواهی کنه. همان موقع زنگ در خانه شان می خورد و دجله میره تا ببینه کیه که با باریش روبه رو میشه که برایش یه دسته گل گرفته تا بنابه گفته خودش به عشقش خسته نباشید بگه. فریس که به سرکان زنگ زده بود آژانس قرار می زند و وقتی به اونجا میره نمیزاره سرکان صحبت کنه و بهش میگه هیچی نگو خیلی دیره برای حرف زدن خیلی دیره باید خیلی زودتر از این حرفا میومدی بهم‌میگفتی سرکان بهش میگه اونجوری که فکر می کنی نیست ازدواج من و ملیسا فقط روی یک برگ است و هیچ رابطه‌ای با هم دیگه نداریم.

فریس عصبانی می شود و می‌گه باید بهم میگفتی الان با خودم فکر می کنم که پس رابطه من و تو چی بود؟ دیگه هیچ چیزی رو باور نمیکنم به هیچ کدوم از حرفات اعتماد ندارم سرکان بهش میگه بیا بشین صحبت کنیم سپس بعد از شنیدن حرف های من تصمیم بگیر که فریس بلافاصله میگه نه نمیشه نمیخوام دیگه و از آژانس بیرون میزنه. برن شب در یک کافه با دوستش آیدا صحبت می‌کند و عکس های و باریش را بهش نشون میده آیدا بهش میگه تو که منتظر یه فرصت بودی الان باید بری این عکس رو نشون همشون بدی اینجوری دجله از کار بیکار میشه برن بهش میگه نه الان نه، از این عکس باید توی زمان و مکان مناسبی استفاده بشه. فردای آن روز در آژانس کراج به گولین میگه که تمام قرار هایش را کنسل کند به غیر از کارهای تبلیغاتی گولین ازش میپرسه اگه مشکلی هست بهم بگین شاید من بتونم حل کنم؟ کراج چیزی نمیگه و از اتاقش بیرون میره. بعد از رفتن کراج گولین برگه ای را روی میز کراج پیدا میکند و متوجه میشه که فردای آن روز یعنی روز ولنتاین دادگاه طلاق دارد و حسابی به هم میریزد.

برن که نقشه ای برای دجله و باریش کشیده، سر فیلمبرداری به باریش میگه دوست دختر نداری؟ هیچ برنامه‌ای برای ولنتاین نداری؟ او میگه نه برنامه ای ندارم اگه دوست دختر هم داشتم بهت میگفتم دیگه ! واقعا بهم میگفتی؟ باریش میگه آره چرا که نه! سرکان به اتاق کراج میره و بهش میگه فکر نمیکردم انقدر دهن لق باشی و سریع همه چیز رو بری بزاری کف دست فریس کراج که از چیزی خبر نداره بهش میگه من به کسی چیزی نگفتم!! سرکان ازش میپرسه اگه تو نگفتی پس از کجا خبر داره؟ کراج  که از چیزی خبر نداره میگه نمیدونم! سرکان در آخر پرونده ای را روی میزش میزاره و بهش میگه اینم تمام اطلاعات درباره شرکت من در نیویورک اگه برات کافی نبود و میخواستی میتونی بری اونجا. سرکان که حسابی از اتفاقی که افتاده به شدت عصبانیه به اتاقش می رود تا آنجا را یه خورده مرتب کند و پاکت عکسهای دجله و باریش را برمیدارد همان لحظه آیدین وارد اتاقش می شود. سرکان بدون اینکه به عکس ها نگاه کند شروع به حرف زدن با آیدین می کند و از اتاقش بیرون میره و آیدین میگه اینجا را مرتب کن وقتی برگشتم می خوام تمیز باشه آیدین که عکس ها را روی میز سرکان میبینه حسابی جا میخوره و از اونجایی که میدونه این عکس ها به نفع دجله و باریش نیست سریعاً برمی‌دارد و به طرف محل فیلمبرداری باریش میرود.

آیدین ماجرای عکس ها را به باریش میگه باریش حسابی جا میخوره و میگه این کار کیه؟ او میگه الان فقط یه نفر تو ذهنمه همون کسی که الان تو زندانه. باریش به آیدین نمیگه این موضوع باید بین خودمون بمونه و حلش کنیم سپس آیدین آژانس برمیگرده تا در نبود مدیر برنامه ها اتاق هایشان را بگردد ابتدا وارد اتاق کراج میشه ولی میبینه اونجا چیزی نیست سپس تا می خواد وارد اتاق فریس بشه ژولیده از راه میرسه و آیدین به بهانه نبودن فریس از اونجا میره. فریس و کراج با بازیگر هایشان قرار تبلیغاتی برای کار دارند و وقتی به اونجا میرن متوجه میشه که بازیگرهایشان با همدیگه به مشکل خوردند و کدورتی بینشان وجود دارد…

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا