خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۷۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۷۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اینجی دست به سمت ظرف نان می برد که صفیه فریاد میزند و با عصبانیت می گوید: «چیکار کردی ها؟ الان همه نونا کثیف شدن! باید بریزمشون دور! تو چیکار کردی؟ چرا دست زدی؟ » هان از صفیه می خواهد آرام باشد اما صفیه دست خودش نیست و اینجی هم از سر میز بلند می شود و به اتاقشان برمیگردد.
هان بالا می رود تا از دل اینجی در بیاورد. اینجی لبخند میزند و می گوید: «معلوم بود اینجوری میشه. باید عادت کنیم. » هان با لبخند کشوی آذوقه شان را که کلی هله هوله و ساندویچ خریده را نشان اینجی می دهد و می گوید: «من فکر اینجاشو کرده بودم که گشنه نمونیم! » اینجی ذوق می کند و هان می گوید: «حالا اولین شام دو نفره مون تو خونه مون رو با هم میخوریم. »

سر میز شام گلبن ناگهان می گوید که کلید طبقه بالا را روی در جا گذاشته اما طبق نقشه ای که با ناجی کشیده، به طبقه بالا می رود و پنجره را باز می کند و دکمه ی دستگاهی که ناجی به او سپرده را میزند و داخل خانه برمیگردد. بعد هم پرده ها را کنار میزند و می گوید: «آبجی بیاین ببینین چین اینا! » صفیه جلو می رود و با دیدن همان خیابان و کوچه ها و پله هایی که با ناجی در گذشته قدم گذاشته بود، به گذشته برمیگردد و بغض می کند. ناجی هم از پشت پنجره به او خیره می شود و لبخند میزند. بعد از آن، صفیه با عصبانیت گلبن را به اتاقش می برد و می گوید: «به من دروغ گفتی که به اون کمک کنی نه؟ » گلبن می گوید: «آره من کمکش کردم آبجی. نه واسه این که به اون خوبی کنم. خواستم دو دقیقه هم که شده احساس کنی با ارزشی. خواستم به یاد بیاری چقدر دختر شادابی بودی… من ناراحت نیستم که این کارو کردم آبجی به خاطر همین هر چقدر بخوای میتونی تنبیهم کنی. » صفیه با ناراحتی می گوید: «من کاریت ندارم گلبن.

اون میخواد حسابت رو برسه. » ناگهان حسیبه پیدایش می شود و گلبن شروع به ترسیدن می کند. حسیبه می خندد و دم گوش گلبن می گوید: «حالا نوبت توئه! » گلبن او را پس میزند و فریاد میزند: «برو گمشو! من از تو نمیترسم! اون مامانمون نیست. فقط یه ترسه آبجی! » حسیبه ناپدید می شود و صفیه از این همه شجاعت او جا می خورد.
حکمت تمام حرف های گلرو را از پشت در شنیده بوده و به همین خاطر صبح زود به واحد بالایی می رود و دفتر خاطرات ناجی را برداشته و روی میز اتاق صفیه می گذارد. صفیه با دیدن دفتر خاطرات عصبانی شده و اول گلبن و اینجی را به خاطر این که قصد اذیت کردنش را دارند سرزنش می کند. او دفترچه ها را در دست می گیرد و جلوی پنجره می ایستد و به ناجی خیره می شود. بعد روی مبل نشسته و قسمتی از دفتر خاطرات و عشقی که ناجی به او داشته را می خواند و قطره ای اشک می ریزد.

صفیه با شادی و دوان دوان با وجود این که حسیبه با عصبانیت مانع او می شود، از خانه بیرون میزند. ناجی هم به سمت راهرو می آید و با نگرانی می گوید: «صفیه بهم بگو که اونارو نخوندی. » صفیه مقابلش می ایستد و با لبخند می گوید: «ناجی امروز بریم بیرون ؟» ناجی لبخند میزند و سرش را تکان میدهد که همان موقع بیماری اش عود می کند دوباره بی حرکت شده و به زور دستش را به نرده می گیرد که نیفتد. اما این بار تمام سعی اش را می کند و سرپا می ایستد که دوباره دست صفیه را می گیرد و به سمت او می افتد. صفیه دستان او را می گیرد که زمین نخورد. هردو به هم خیره می شوند…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا