خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت

قسمت ۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اگه تمام مدت آهنگ به نریمان خیره می شود و بعد از این اهنگ، ناجی می پرسد: «شنیدین؟ » نریمان منظور او را متوجه نشده و می گوید: «دستتون درد نکنه استاد. خیلی قشنگ بود. » ناجی دوباره سوالش را می پرسد که اگه با لبخند می گوید: «من شنیدم استاد… » ناجی می گوید: «پس به نریمان هم بگو… » بعد از این که از اتاق ناجی بیرون می روند نریمان که چیزی نفهمیده می گوید: «پس در مورد عشق بین خودش و آبجیم بود؟ » اگه از این که نریمان عشق را در چشمانش نمی بیند با غصه شب بخیر گفته و داخل خانه برمیگردد. هان، اسرا و اسد را به خانه دعوت کرده تا اینجی را خوشحال کند. از طرفی هم با اسرا صحبت کرده تا به آنجا اسباب کشی کند. اسرا به اسد می گوید: «فقط یه چیزی نگرانم میکنه. اونم گلبنه. شاید این که منو تورو کنار هم ببینه اونو ناراحت کنه. » جمع چهار نفره شان در اتاقک پشت بام جمع می شوند و دور هم به یاد گذشته ها صحبت می کنند و می خندند.

گلبن با غصه از دور انها را تماشا می کند که اسد متوجهش شده و دنبالش می شود و می گوید: «گلبن تو هم بیا. » گلبن با خجالت می گوید: «اگه بیام راحت نمیشین. شاید از من خوشتون نیاد و حوصله تون سر بره. » اسد می گوید: «نه اتفاقا تو خیلی دختر خنده داری هستی. » گلبن با بغض می گوید: «من واستون خنده دارم؟ » اسد که فهمیده حرف خوبی نزده می گوید: «منظورم اینه با تو هیچ وقت حوصله آدم سر نمیره گلبن. » گلبن که دلش شکسته می گوید: «خوبه. این که بهم بخندین بهتر از اینه که ازم بترسین. » و با گریه به خانه برمیگردد.

هان در مورد شنونده ای که امروز به رادیو زنگ زده و ماجرای زندگی اش اینجی را ناراحت کرده به اسرا می گوید. اسرا از چیزی خبر ندارد اما با اشاره ی اینجی سعی می کند دروغ اینجی را جمع می کند اما هان تیزتر از این حرف هاست. شب اینجی خوابش نمی برد و هان متوجه این موضوع شده و می پرسد: «مگه قرار نبود هرچی که اذیتمون میکنه رو بهم بگیم اینجی؟ » اینجی بالاخره غصه ای که برای صفیه و ناجی می خورد را برایش تعریف می کند.
هان با شنیدن این قضیه با عصبانیت و خشم به در اتاق ناجی می رود و فریاد میزند: «تو چجور آدمی هستی؟ ها؟ نمیدونی این کارت چطور خواهرمو نابود میکنه؟ چطور دلت میاد؟ اگه قراره بمیری چرا برگشتی؟ » اینجی از هان می خواهد آرام باشد و به زور او را از اتاق ناجی بیرون می برد. ناجی بدون حرفی همانجا می نشیند.
صبح زود، صفیه لباس زرد جدیدش را پوشیده و موهایش را باز کرده و با لبخند به خودش در آیینه خیره می شود. هان با خشم از پنجره به بیرون چشم دوخته…
اینجی متوجه می شود گوشی اش همراهش نیست و به اتاقک بالای پشت بام می رود تا آن را پیدا کند که لای مبل آنجا، دستبندی را پیدا می کند که رویش نوشته جیلان و عین دستبند خودش است که هان به او داده بود و با بغض و ناباوری زیرلب زمزمه می کند: «اونو هم با خودش اینجا اورده! »
صفیه جلوی در آپارتمان با لبخند منتظر ناجی ایستاده… در حالی که ناجی بیهوش و زخمی در اتاقش در هتل افتاده و حرکت نمی کند….

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا