خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت

قسمت ۷۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۷۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اگه به هتل میرود تا استاد ناجی را ببیند ولی هرچی در میزنه استاد در را باز نمیکنه، مسئول هتل میاد و میگه باید تو اتاقش باشه چون بهم میگه میخواد بره بیرون و در را برای خاطر جمعی باز میکند که میبینند ناجی وسط اتاق افتاده و پیشانیش زخمی شده. صفیه با هیجان و ذوق جلوی درب آپارتمان ایستاده منتظر ناجی ولی وقتی میبینه دیر کرده نگران میشه و خودشو دلداری میده که نه اتفاقی نیفتاده میاد حتما. هان پیش صفیه میره که همان موقع آمبولانس میاد صفیه ترسیده میگه چیشده؟ گلبن از پنجره میبینه که نیروهای امداد به اتاق ناجی رفتن، گلبن پایین میره و به صفیه میگه که واسه ناجی اومدن. صفیه همش با خودش میگه به خاطر منه من بدشگونم مامان بهم گفته بود اخرین بارتون میشه من گوش نکردم. گلبن و هان سعی تو آروم کردنشو دارن که ناجی را روی برانکارد میبیند و با چشمانی اشکی بهش چشم میدوزد. اینجی یاد شب گذشته میافتد که هان ناجی را تهدید کرده بود که اگه نری خودم زودتر از موعد مرگت میکشمت و ذهنش درگیر میشه.

صفیه با حالی داغون به خانه برمیگرده و اون لباس زرد را با ناراحتی تو پلاستیک میزاره و به گلبن میگه که ببره بزاره تو واحد زباله ها ببره. هان به اینجی میگه تو یه چیزیت شده و بهش میگه حرف بزن ببینم چته. اینجی هم درباره طرز فکرش به هان میگه. هان که ناراحت شده میگه تو منو اینجوری شناختی؟ اینجی میگه من حس میکنم توی کنترل خشمت یخورده مشکل داری. هان میگه این آدم از وقتی اومده تو زندگیمون دروغاش داره رو میشه، اینجی که دستبندی از جیلان تو واحد بالاییشون سپیدا کرده بود بهش کنایه میزنه و میگه تو خیلی صادق بودی؟ هان که متعجب شده میگه منطورت چیه؟ همان موقع ناجی به هوش میاد و هان میگه بریم خودت ازش بپرس تو که قبول نداری مارو. ناجی به اینجی میگه من به خاطر بیماریم هر از گاهی بیهوش میشم این دفعه حتما سرم خورده به میز صدمه دیده. اینجی به خاطر شکی که به هان کرده بود خجالت میکشد.

اینجی به بیرون اتاق میره و با گلبن تماس میگیرد و بهش میگه که ناجی به هوش اومده و حالش خوبه چیزی نیست. صفیه که ارام و قرار نداشته و خودشو مقصر میدونسته وقتی گلبن خبر سلامتیه ناجی را بهش میده، فورا گوشیو از دستش میگیره و به اینجی میگه واقعا حالش خوبه؟ درد نمیکشه؟ اینجی میگه نه حالش خوبه چیزی نشده صفیه میگه میتونم باهاش حرف بزنم؟ اینجی میگه البته ‌و گوشیو میره میده به ناجی میگه صفیه نگرانته و به هان میگه تنهاشون بزاریم. ناجی وقتی صدای نگران صفیه را میشنود لبخند میزند. اینجی و هان به طرف ماشین میرن که اینجی دست هان را پس میزند، هان بهش میگه جریان چیه؟ چرا اینجوری رفتار میکنی باهام؟ اینجی که نمیتونه دیگه ساکت بمونه میگه مدتی که قهر بودیم باهم تو با کسی دیدار داشتی؟ چون وقتی عصبی میشی دیگه نمیفهمی چیکار داری میکنی؟! هان شوکه شده و میگه حال و حوصله خودمم نداشتم چه برسه به اینکه دنبال خیانت کردن به تو باشم. غمزه به نریمان میگه میخوام اگه را دعوت کنم خونمون خواستم ببینم چیا دوست داره درست کنم!

نریمان جا میخورد و میگه خونتون؟ مامان و بابات؟ غمزه میگه میدونن بهشون گفتم نریمان ناراحت میشه و میگه عاشق همبرگر و کیک شکلاتیایی هست که خواهرش درست میکنه. غمزه به نریمان میگه تو هنوز از امره خوشت میاد آره؟ بزار بهت یه کمکی کنم ازش دوری کن بی محلی کن میاد سمتت. صفیه که حسابی از خوب شدن حال ناجی خوشحاله تصمیم میگیره که یه غذای خوب درست کنه واسه شام و به بایرام خریداشو میگه که پلو درست کنه، گلبن میگه آبجی تا کی دونه دونه اونارو بشوریم؟ صفیه میگه اون دیگه با توعه. گلبن از بایرام میشنوه که هان گفته واحد خالیو رنگ کنه که مستاجر جدید میخواد بیاد، گلبن میفهمد که اسرا میخواد بیاد به خاطر همین به بایرام میگه اون واحد ماله منه برو به املاکی بسپار مستاجر پیدا کنه و قیمت اجاره را هم نصف کن که لازم نداریم به پولش، اینجوری از شر اسرا هم راحت میشه.

غمزه بلیط های بازی بشیکتاش را که پدرش اورده میده به اگه و میگه اینم یه هدیه، اگه از دیدن بلیطا شوکه میشه و میگه این خیلی گرونه که غمزه میگه پدرم از اعضای هیئت مدیرست اون اورده اگه تشکر میکنه و از اینکه غمزه او را به خانواده اش گفته شوکه میشه. صفیه وقتی هان را میبینه خودشو سرزنش میکنه هان بهش میگه ابجی تو اصلا نمیتونی به کسی صدمه بزنی و این حرفا همش حرفای بیخود مامانه تو انقد مهربونی که از کسایی که دوستشون داری فقط مواظبت میکنی به کسی صدمه نمیزنی صفیه حالس خوب میشه با شنیدن اینا و میگه هان نمیدونی چجوری تلاش میکنه تا منو ببره بیرون از خونه هان بهش میگه اگه بخوای خودم میام میبرمت بیرون کمکت میکنم که صفیه میگه نه ناجی خودش کمکم میکنه. صفیه از پنجره همش نگاه میکنه و منتظر ناجیه و به محض دیدنش به پایین می رود و صداش میکنه. صفیه به خاطر اتفاقی که واسه ناجی افتاده خودشو سرزنش میکند که ناجی میگه اصلا تو مقصر نیستی خودم خوردم زمین، صفیه بعش میگه دست و پا چلفتی همش میخوری زمین دیگه بزرگ شدی مرد، ناجی میخنده.

صفیه با دیدن سرش میگه باید تمیزش کنم مریض میشی و بهش میگه ناجی نریا زود میام سرتو پانسمان میکنم ناجی میگه من دیگه هیچ وقت نمیرم پیشتم صفیه. صفیه لبخند میزنه و به سمت خانه میره. گلبن وقتی وسایل پانسمان را دست صفیه میبینه هول میکنه و میگه چیشده؟ صفیه میگه چقد حرف میزنی گلبن، گلبن میگه آهاااان ناجی اومده آره؟ داری میری زخمشو پانسمان کنی؟ و لبخند میزنه ولی در آخر میگه تو که نمیتونی دست بزنی، حالت بد میشه از خون ولی صفیه اهمیت نمیده و میره. صفیه هرکاری میکنه نمیتونه پد را از روی سر ناجی برداره، ناجی میگه بزار خودم بردارم. صفیه هرکاری میکنه نمیتونه انجام بده که ناجی خودش میزاره روی زخمش و صفیه کمکش میکنه. ناجی از توجه صفیه به خودش خوشحال میشه و یه شعری میخونه واسش و دست صفیه را تو دستش میگیرد و روی گونه اش میزاره ، صفیه حالش دگرگون میشه و چشمانش اشکی میشه، سپس ناجی باهاش قرار میزاره فردا بریم بیرون صفیه خوشحال میشه و میگه باشه و ناجی خداحافظی میکنه و میره و صفیه رفتنش را نگاه میکند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا