خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن چهارشنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۷ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی تو در بزن

سرکان و ادا سوار ماشین میشوند و ادارو به خانه اش میرساند. جلوی در سرکان بهش میگه قبلا از این نامزدی سوری پشیمان بودی هنوزم هستی؟ که ادا میگه الان اوضاع فرق کرده دیگه فکر کنم دوستای خوبی شدیم واسه هم از پسش برمیایم ۴۶ روز مونده تا اتمام قرارداد که سرکان میگه آره خیلی عجیبه با یه زن که اصلا نمیشناسمش این همه راز دارم بعد از تموم شدن این قرارداد خاطره های خوبی داریم باهم که شب بخیر میگن و خداحافظی میکنن. ادا وارد خونه میشه و تیکه کاغذی که تو اون خونه از سرکان گرفته بود کنار دارت میزاره و عمه اش همان موقع میرسه و میگه نمیخوای از نامزدت عکس بهتری بزنی به دیوار که ادا میگه نه همین خوبه و عمه اش موقع رفتن بهش میگه ادا جان تو عاشق شدی و با خوشحالی میرود. سرکان به خانه میرود و سیفی زودتر میاد پیشش و میگه قراره سوپرایزت کنن اومدم زودتر بگم که سرکان میخنده میگه خوب کاری کردی و به محض وارد شدن آیدان خانم سوپرایزش میکند و تولدشو تبریک میگه و بهش میگه فردا چون احتمال داره خیلیا باشن گفتم امشب سورپرایزت کنم که سرکان میگه احتیاجی به اینا نبود مادر و تشکر میکنه و به خانه اش میرود. فردای آن روز سرکان دنبال ادا میره و متوجه میشه که ادا یجوریه و انگار استرس داره ازش میپرسه خوبی که ادا میگه آره خوبم، ادا میپرسه امشب برنامه ای داری که سرکان میگه نه تو چی که ادا میگه نه ندارم و باهم به سمت خانه یرکان میرن.

سرکان اکیپ شرکت را به خانه اش دعوت میکند که اونجا کار کنند، وقتی میریند ادا فکر میکنه به خاطر تولدشه و از لیلا و اردم میپرسه که موضوع چیه فکر میکردم واسه تولدشه این دورهمی که لیلا میگه آقا سرکان اصلا تولد نمیگیره خوشش نمیاد و گفته بهم تبریکم نگین ولی قبلا که با سلین بود تولد میگرفتن که سرکان خوشش نمیومد زیاد. ادا در حال رفتن پیش سروان بود که میشنوه سرکان داره به انگین میگه موضوع سلینه میدونه چه حسی دارمو اینکاراو میکنه هرچند میدونه آخر هفته باید یا منو انتخاب کنه یا فرید که انگین میگه معلومه تورو انتخاب میکنه، آنها درباره کار سلین تو شرکت حرف میزدن ولی ادا فکر میکنه درباره عشق و عاشقی دارن حرف میزنه واسه همین ازونجا دور میشه. آیدان خانم میاد میگه به خاطر این موفقیتت از سلین تشکر کن، ادا پیشش میره و سرکان بهش میگه یه سبد گل میفرستی برای سلین که ادا میگه خودم میرم درست میکنم متنی هم میخوای بنویسی که سرکان میگه یه چیزی برای قدردانی بنویس خودت ادا میگه باشه و سرکان طراحی اختصاصی خودشان را به ادا میده تا کارش را انجام دهد و تاکید میکنه که مراقب باشه دست کسی نیافته. ادا به فیفی زنگ میزنه با اون میره کارای طراحی را انجام میده بعد به گلخانه میره و گل سلین را تزیین میکنه و براش مینویسه با بودنت زنگیمو زیباتر میکنی همان لحظه جرن از راه میرسه و متنو میخونه و میگه ماجرا چیه و ادا همه ی ماجرای نامزدی ساختگی را براش توضیح میده و میگه کسی نفهمه و بهم یادآوری کن که نباید عاشقش بشم.

ادا گل برای سلین میفرسته و خودش به سمت خانه میرود. ملو که دوستیش را با کان از همه مخفی کرده بود به خانه برده بودش وقتی آنجا بودن ادا از راه میرسه و ملو کان را قایم میکند. ادا وقتی به حمام میرود کان تو یک موقعیت از طراحی ها عکس میگیرد و از خانه بیرون میزند. سرکان کادوهایی که براش فرستادن را مثل هرسال بین بچه ها تقسیم میکنه و یکیشو میزاره کنار برای ادا. ادا پیش بچه ها و سرکان میره و طراحیو میده، از طرفی سلین گل و متن که از طرف سرکان بود و میبینه و از متن خوشحال میشه و پیش عمو آلپتکین میره، ملو متن و گل میبینه و ازش عکس میگیره. سلین و ملو پیش سرکان میروند و قبلش متن گل را تو کشو میزش قایم میکنه. سلین بابت گل سرکانو بغل و ازش تشکر میکنه ادا حرص میخوره و ازشون فاصله میگیره. سلین میخواد ماجرای پخش شدن قرارداد نامزدی سرکان و ادارو پیگیری کنه که سرکان میگه جرن پیگیری کنه بهتره و کسی حق نداده تو رابطه من و ادا دخالت کنه و به انگین میگه زنگ بزنه بهش، پریل از رابطه جرن با انگین حسودی میکنه و حرص میخوره. سلین پیش ادا میره و میگه یه وقت ملاقات با سرکان براش بزاره که ادا میگه همین امشب براتون میزارم که سلین میگه ناراحت نمیشی؟ ادا میگه نه دلیلی نداره ناراحت بشم؟

ادا به سرکان میگه که امشب برات با سلین وقت ملاقات گذاشتم فقط کافیه اعتمادشو جلب کنی و همه کارای ساختگی که واسه من انجام دادی و برای اون انجام بدی. سرکان با انگین حرف میزنه و میگه ادارو نمیفهمم امروز تولدمه بعد قرار ملاقات با سلین گذاشته و انگین میگه دخترا موجوداته پیچیده ای هستن جوری رفتار میکنن که اصلا هیچ مشکلی نیست درصورتی که دارن حسودی میکنن. شب سرکان با سلین به رستوران میرن و درباره هولدینگ حرف میرنن، ملو بعد از مدتی به سرکان زنگ میزنه تا تولدشو تبریک بگه و بهش میگه که ادا رفته به یک رستوران محلی سوپ بخوره. سرکان زودتر از سلین خداحافظی میکنه و پیش ادا میره و باهم سوپ میخورن، بعد از آنجا پیاده روی میکنن و ادا تولدشو بهش تبریک میگه و بهش میگه هدیه گرفته بودم ولی پیش هدیه هایی که واست آوردن چیزی نیست سرکان میگه من هدیه مو میخوام و ادا از صندوق ماشینش هدیه شو با یک کاپ کیک میاره و ازش میخواد اول آرزو کنه و شمعو فوت کنه، سرکان کادوسو باز میکنه و میبینه یه آباژور طرح کره زمینه ادا بهش میگه هرچی فکر کردم واسه کسی که همه چیز داره چی بگیرم که سرکان میگه وایه همین دنیارو برام گرفتی و لبخند میزنه ادا میگه خوشت اومد؟ که سرکان گونه ادارو بوس میکنه و تشکر میکنه ازش.

فردای آن روز سرکان با ادا قرار میگذارد تا سر زمینی بروند که قرار است ادا پروژه اش را انجام دهد، ادا تو مسیر ماشینش خراب میشه و سرکان زنگ میزنه که کجایی ادا میگه ماشینم خراب شده خودمو میرسونم، سرکان خودشو به ادا میرسونه و باهم سرزمین میروند. آنجا ادارو با ایدیل خانم آشنا میکنه و میگه ایدیل خانم قرار است بهت کمک کنه. سلین که به خاطر پخش قرارداد نامزدی ادا و سرکان ناراحته با فرید تند برخورد میکنه و میگه دارم به همه دروغ میگم و فرید ازش عذرخواهی میکنه‌. همه خانه سرکان جمع می شوند و درباره پروژه صحبت میکنند که کان کاراداغ به انگین زنگ میزنه و میگه که طرحتونو یه جای دیگه دیدم و میفهمند که طرحشونو دزدیدن. سرکان عصبی شده و به ادا میگه پرونده دست تو بوده به کی دادی که ادا میگه من به کسی ندادم ولی سرکان باور نمیکنه و سرش داد میزنه و فکر میکنه که ادا به کان طرحو داده، ادا میگه الان تو جدی هستی؟ اگه جدی هستی همین الان میرم که دیگه منو نبینی، سرکان بهش میگه برو و ادا با ناراحتی میرود….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا