خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۹۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۹۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن کیسه زباله را به واحد بالا میبره که دوباره توهم میزنه که زباله ها به حرف درآمدن و او را مامان صدا میزنن و به طرفش میان گلبن وحشت میکنه و در را میبنده و تند تند از پله ها پایین میره که جلوی در خانه اسراء مچ پایش پیچ میخوره و از درد به خودش میپیچه که اسرا از راه میرسه و میگه صبر کن اینجوری نرو بدتر میشه بیا واست یخ بزارم بعد برو. گلبن اول مخالفت میکنه و میگه نه من نمیام خونه تو. اسرا بهش میگه گلبن آدم خوار نیستم یه یخ میخوام بزارم رو پات بیا بزارم بعد برو‌. اسرا از گلبن میپرسه از اسد خبر داری؟ هرچی پیام میدم جواب نمیده زنگ میزنم جواب نمیده نگرانشم. گلبن میگه واا به من چه؟ من چرا باید ازش خبر داشته باشم؟ ما دیگه قرار نیست همدیگرو ببینیم.

اسرا بهش میگه میدونی اون روزی که حالت تو راهرو بد شد اسد چقد ترسیده بود؟ چقد نگرانت بود؟ گلبن میگه آره دلش به حالم سوخته بود. اسرا با کلافگی میگه ای بابا گلبن آخه چه دل سوزی؟ نگرانت بود به خاطر تو با من دعوا کرد. اگه قرار باشه به کسی زنگ بزنه به تو زنگ میزنه نه من، اگه قرار باشه جواب تلفنشو بده، جواب تو رو میده نه من. گلبن با شنیدن این حرفا حس خوب و خوشایندی میگیره. ممدوح دم در خانه صفیه میره. صفیه با دیدنش میگه نوه ات اینجا نیست، ممدوح بهش میگه من با خود تو حرف دارم و بهش میگه من اصلا نمیتونم نا حقیو تحمل کنم. میدونم تو خانواده خوبی بزرگ نشدی اگه یکی بود که ازت حمایت میکرد پشتت بهش گرم بود اینجوری نمیشدی. چون نتونستی حقتو بگیری ازشون عصبی شدی و این عصبانیتت تو وجودت مونده و میخوای سر بقیه خالی کنی ولی اینو نمیدونی که داری سر آدم های بی گناه این حرص و عصبانیتتو خالی میکنی. صفیه با تیکه میگه تموم شد؟

ممدوح بهش میگه من دیگه سکوت نمیکنم اگه این کاراتو تموم نکنی صفیه تو حرفش میپره میگه چی؟ چیکار میخوای بکنی؟ میخوای بزنی؟ ممدوح میگه نه با حرفام عذابت میدم. صفیه میگه بگو ببینم میخوام ببینم چی میخوای بگی که عذابم میدی زودباش. ممدوح بهش میگه بلایی که اون سرت آورده اینجی و اگه سر نریمان و هان نمیارن. صفیه میگه چی میگی؟ چه بلایی؟ ممدوح بهش میگه اگه ناجی وسط راه ولت کرده رفته دلیل نمیشه که اینجی و اگه هم این کارو بکنن و میره. صفیه با شنیدن این حرف اشکاش میریزه و حالش بد میشه. هان نریمان را پیش یه دکتر میبره که دکتر بهش میگه این موضوع برمیگرده به روح و روان نریمان و باید ببرینش پیش یه روانپزشک. هان با نریمان حرف میزنه تا راضی بشه که ببرتش پیش روانشناس ولی نریمان میگه من پیش دکتر نمیرم اگه فکر میکنی خیلی خوبه خودت برو پیشش و زندگیتو نجات بده.

هان بهش میگه منم دارم میرم به همون دلیلی ‌که گفتی دارم میرم پیش روانشناس. میدونی کجاش بده؟ این که هیچ کدومتون نه زنم نه بابا نه خواهرام نه تو هیچکی هیچوقت حالمو نپرسید، من الان برای شنیدن این جمله به یه نفر که غریبه ست دارم پول میدم این خیلی آزار دهنده ست واسم. هان برای اینکه راضیش کنه به نریمان میگه تو بهم اعتماد نداری؟ نریمان در جوابش میگه تو هم مثل اونایی، عصبانیتت مثل اوناست. تنها کسی که خوشحالم میکرد حالم خوب بود باهاشو تلاش کردی ازم بگیریش. دیگه به تو هم نمیتونم اعتماد کنم داداش. از تو هم نا امید شدم. جنید به آپارتمان اسرا میره و از اینجی و اسرا هذر خواهی میکنه و میگه من نمیدونستم ختم پدرت بوده و بهش تسلیت میگه‌. جنید میگه که پشیمونم از رفتار و طرز برخوردم باهاتون ولی من فقط میگم باید یخورده مراعات کرد با شنونده ها، اینجی میگه نه من اصلا پشیمون نیستم.

نقطه ضعف من بچه ها هستن در اخر هم میگه ما قصد نداریم به رادیو برگردیم و اسرا هم تایید میکنه و جنید از خانه بیرون میرود. غمزه به مدرسه میره که میبینه نریمان هنوز نیومده و سراغشو از اگه میگیره و میگه تنبیهش تموم شد که چرا نیومده؟ اگه میگه تنبیه مدرسه تموم شد ولی تنبیه خونه نه،حتی گوشیشم دستش نیست. غمزه میگه یعنی چی؟ تکالیف آخر ترمو میدونه دیگه؟! چند روز بیشتر نمونده تا تحویلش اگه میگه فکر نکنم واسش خیلی مهم باشه، غمزه میگه داریم درباره نریمان حرف میزنیم محاله. اگه میگه بدتر از اینا شده، شبیه خودت کردیش.بعد از مدرسه غمزه به دم در خانه شان میره که صفیه درو باز میکنه. غمزه اونو با اون لباس سرتاپا سفیدشو که میبینه یاد اون شب تو تراس میوفته و فکر میکنه که زن دربان یعنی بایرامه و باهاش خوب رفتار نمیکنه همان موقع نریمان از راه میرسه و صفیه بهش میگه بگو من کیم نریمان بهش میگه خواهرمه و ازش میخواد که اونجارو ترک کنه.

صفیه به نریمان میگه هرچیز تیزی که داشتیو از تو اتاقت جمع کردم و با دلسوزی و بغض ازش میخواد که دیگه به خودش صدمه نزنه و بهش میگه از این بعد هروقت عصبی شدی بیا رو خودم خالی کن داد بزن اصلا کتکم بزن ولی به خودت صدمه نزن، نریمان میگه اگه اینجوری باشه که تا الان مرده بودی و به اتاقش میره. هان پیش دکتر میره. دکتر بهش میگه خیلی تلاش میکنی که لو نری کسی چیزی نفهمه نه؟ حتی نزدیکترین افراد زندگیتونم از چیزی خبری ندارن بهشون نگفتین. هان میگه من شکست یا ضربه روحی خیلی عمیقی نخوردم که بخوام از کسی پنهان کنم.

هان کمی با خودش فکر میکنه و میگه من فقط هرکی مثل ما نباشه را دوست ندارم. نباید بهم خیلی نزدیک بشن‌. اینجی به اتاق گلبن میره و میگه من درباره بیماریت تحقیق کردم یه چیزی خوندم که هم به استرست کمک میکنه و باعث میشه اروم بخوابی هم به اون مشکلت کمک میکنه. گلبن میپرسه حالا چی هست؟ اینجی میگه مدیتیشن. گلبن میپرسه چجوریه؟ اینجی میگه میشینی رو تخت و آرامشتو حفظ میکنی و رو نفس کشیدنت تمرکز میکنی. گلبن این کارو مسخره میدونه و بعد از رفت اینجی به اتاق نریمان میره و راضیش میکنه که باهم امتحان کنن. گلبن با مدیتیشنی که انجام داد دستشوییش میگیره و میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا