خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۹۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۹۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

بعد از رفتن گلبن به دستشویی، نریمان تلفنش زنگ میخوره که میبینه اگه ست ولی جواب نمیده. هان تو اتاق مشاوره است که به دکترش میگه دوست ندارم کسی به خانواده ام نزدیک بشه که اذیتشون کنه. دکتر ازش میپرسه چرا؟ حسادت میکنین؟ هان میگه نه حسودیم نمیشه، مواظبت میکنم ازشون که نرنجن. واسه همین اگه کسی از حدش نزدیکتر نشه بهشون مشکلی بوجود نمیاد. همان لحظه یه بیمار وارد اتاق دکتر میشه و صندلی پشت در میزاره تا کسی درو باز نکنه. آن مرد که از نظر روانی کمی مشکل داره با حالتی مضطرب به دکتر میگه که این آقا ازتون خوشش میاد، عاشقت شده. دکتر باهاش حرف میزنه و سعی میکند تا او را از اتاق به بیرون بفرستد ولی موفق نمیشه. هان از این حرفش کلافه شده و بهش میگه از اتاق برو بیرون، مرد با جدیت میگه اگه نرم مثلا میخوای چیکار کنی؟

هان از کوره در میره و یکدفعه یقه اش را میگیره و به دیوار میچسبونه. دکتر سعی میکنه هان را آروم کنه و سپس اون مرد را به بیرون از اتاق هدایت میکند. هان از فرصت استفاده کرده و پرونده اش را نگاه میکند تا ببیند دکتر چه چیزهایی نوشته درباره اش. وقتی دکتر برمیگرده ازش معذرت خواهی میکنه و میگه نمیدونم چجوری عذرخواهی کنم دیگه این اتفاق نمیوفته. هان بهش میگه حالا به حرف من رسیدین؟ نباید بزارین آدما زیادی نزدیک بشن از حدشون میگذرن. هان به زیرزمین میره و روبروی زندانیش مینشیند و جلوش چندتا کتاب پرت میکنه و میگه به دردت میخوره بخون حوصله ات سر نره و باهاش شروع میکنه به حرف زدن. صفیه به دم پنجره میره که یه مردی را پایین ساختمان میبیند که ۲۴ ساعته انجا را زیر نظر داره، همان مردی که هان باهاش تو مطب دکتر دعوا کرد.

گلبن مدیتیشن انجام میده ولی به محض اینکه چشمایش را کمی میبندد چندبار تو خیالش اسد را میبینه که به روش های مختلفی میمیره.گلبن استرس مگییره و میگه حتما بلایی سرش اومده و نگرانش میشه به خاطر همین همان موقع به اسد زنگ میزنه و میبینه که جوابشو نمیده و ترسش بیشتر میشه. اگه و نریمان تو کوچه همدیگر را میبینن که اگه بهش میگه نگرانت بودم و حالشو میپرسه  نریمان بهش میگه اگه حالم واست مهم بود نمیزاشتی تو اون دیوونه خونه بمونم منو می آوردی بیرون. اگه میگه آخه نریمان بدون هیچ پولی که نمیشه پول نداشتیم! نریمان که حرف خودشو میزنه و میگه اگه دوستم داشتی میرفتیم حتی بدون پول. گلبن با دیدن هان ازش میپرسه خبری از اسد داره یا نه؟ هان میگه بله حالش خوبه‌ همان لحظه تلفن خونه زنگ میخوره که صفیه برمیداره و میبینه که پشت خط همان کسی است که حکمت به خانه اش زن میزد تا با پریهان حرف بزند.

شوهر اون زن دعوا میکنه و به صفیه فوش میده که دست از سر ما بردارین، حکمت میفهمه و میاد میگه بده خودم حرف بزنم. صفیه که اعصابش خورد شده از دست پدرش تلفنو بهش میده. حکمت میگه پریهان نمیخواد دیگه اون مربی پیانوت بیاد من خودم بهت یاد میدم، مرد پشت خط کلافه میشه و بعد از فوش دادن تلفنو قطع می کند. حکمت که دلش شکسته به طرف اتاقش میره‌. هان به اتاقش می رود که به محض ورود اینجی سراغ اسد را ازش میگیره و میگه ازش خبر داری؟ هان عصبی میشه و با کلافگی میگه واقعا چرا همه تون از من سراغ اسد را میگیرین؟ رو پیشانی من چیزی نوشته ؟ نوشته پرستار؟ یا اینکه اسرا خانم یکی از عاشقانش کم شده ناراحته؟! اینجی عصبی میشه و میگه که کلا نمیشه با تو حرف زد زود از کوره در میری، میدونی چیه؟ بعصی وقتا خیلی شبیه خواهرت میشی.

اصلا نمیشه با تو حرف زد و میره رو کاناپه میشینه. هان متوجه میشه که خوب حرف نزده به خاطر هگین میره پیشش میشینه و ازش عذرخواهی میکنه و میگه شاید به خاطر تراپیه که میرم! شاید ظرفیت اینو ندارم که همه اون اتفاقا دوباره سر باز کنن. اینجی با عصبانیت میگه هرجور که شده تو به اون تراپی میری. هان میگه من به خاطر تو هرکاری میکنم چون تو فقط میتونی از من مراقبت کنی در برابر خودم. اینجی میگه یعنی چی؟ هان بدون گفتن چیزی سرش را روی پاهای اینجی میزاره و چشماشو میبنده. اینجی به آرامی موهایش را نوازش میکند و درباره حرفی که زده فکر میکنه و با نگرانی بهش نگاه میکند. هان به یاد روزی می افتد که با اسد بد رفتار کرده، تو شرکت به اتاق اسد میره و بهش میگه که از گلبن فاصله بگیره و بهش نزدیک نشه. اسد هم عصبی میشه و میگه تو فکر میکنی از روی دلسوزی باهاش قرار میزارم؟

اگه اینجوری فکر میکنی مشکل خودته، چون من اینجوری نیستم به خاطر دلسوزی باهاش باشم. هان عصبی میشه و اسد را به دیوار می‌چسباند اسد از نگاه و خشم هان میترسد و بهش میگه من استعفامو می نویسم و در اخر میگه ولی اینو بدون که ّمن از گلبن فاصله نمیگیرم و ازت نمی ترسم هان. هان با کلافگی و خشم بهش نگاه میکنه. نصفه شب از لوله ها سر وصدا میاد و اسرا از خواب میپرد. اول فکر میکنه کار خواهرهای هان است که میخوان او را از اونجا بیرون کنن ولی به خودش میگه نکنه لوله کشی به مشکل خورده اتفاقی بیوفته؟

او تصمیم میگیره خودش بره و یه نگاهی بیاندازد. وقتی به جلوی در اتاق موتور خانه میرسد میبینه قفله ولی هرچی بایرامو صدا می کنه و در اتاقش را میزنه میبینه که خبری نمیشه. از تو موتورخانه صدای زنجیر و صدای ضربه به لوله ها میاد که اسرا مطمئن میشه کسی اونجاست. او فکر میکنه که اسد را هان زندانی کرده به خاطر همین با ترس میگه الان میارمت بیرون من اینجام نترس که یکدفعه از پشت سر یه نفر تو سرش می زند و بیهوش جلوی اتاق موتور خانه روی زمین می افتد..‌

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا