ماجرای کامل قسمت بیست و دوم سریال خانه امن شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت بیست و دوم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

کمال و همکارانش در حال کشیدن نقشه خانه امن داعشی هستند تا بتوانند نقشه شان را عملی کنند و بعد از خواندن نماز آماده میشوند و نیروهای ایرانی سوار بر ماشین میرسند و تک تیرانداز ها منتظر دستور کمال هستند تا دیده بان های داعش را بزنند کمال با گفتن ذکر یا زهرا و شمارش نیرو هایش را راهی میکند و خودش و چند نفر دیگر نیز داخل میشوند و چند نفر دیگر از مسیر دیگر داخل میشوند و یک نفر از داعشی ها بمب میاندازد که در همان حین کمال تیر میخورد و گوشه ای میافتد و بعد از مدتی بلند میشود و به سمت یکی از داعشی ها میرود و بعد از کشتن او یکی دیگر از نیروهایش آمار ابوعامر را به او میدهد و او به همراه یک نفر دیگر ابوعامر را دستگیر میکنند.
یکی از نیروهای ایرانی متوجه زنده بودن یکی از داعشی ها میشود که اسلحه اش را کنار میگذارد و به سمتش میرود تا به او کمک کند که مرد زخمی داعشی او را میکشد.
ایرانی ها از جنازه های داعشی به همراه گریم مرده ابوعامر عکس میگیرند که یکی از نیروها به او میگوید که دو نفر از آن ها نیستند و کمال بعد از وداع با نیروی شهیده شده شان به سراغ ابوعامر میرود که او جواب درست حسابی به کمال نمیدهد و کمال بعد از گرفتن موجودی مهمات و اسلحه ها می فهمد که دو نفر آن ها تغذیه شده اند و نیروی دیگری از راه میرسد و میگوید که آن ها از مسیر زیرزمینی ساختمان فرار کرده اند.
پیام با افشین قرار میگذارد و باهم صحبت میکنند و پیام به او میگوید که قصد دارد با تابان ازدواج کند و برای مدتی از ایران بروند، افشین از پیام میخواهد که اگر مایل است بعد از رفتن از ایران با آن ها همکاری کند که با نگاه پرسشگرانه پیام ادامه میدهد که مثلا شهروز را در جریان رفتنشان بگذارد و میگوید اگر فروش مجتمع طبق خواسته شان پیش برود او و تابان هفته دیگر به ماهعسل رفته اند.
ثمین در زندان قدم میزند و به سراغ یکی از هم بندی هایی که قبلا باهاش صحبت کرده بود میرود و با زخم زبون به او میگوید که منتظر پسرعمویی که انقدر به او اعتماد داشته است باشد و دختر به او میگوید که به جای مقدمه چینی کارش را بگوید و ثمین میگوید در ازای این که او برود و با خواهر او تماس بگیرد و پیغام ثمین را به تابان بدهد پول میگیرد و میگوید به خواهرش بگوید که هرچه سریع تر تنهایی به ترکیه برود.
کمال و مامورینش با هم درباره داعشی هایی که فرار کرده اند صحبت میکنند و کمال میگوید بعد از گذشت چند روز به خانواده علیرضا ماموری که شهید شده است بگوید که چرا و چگونه ترور شده است.
خریداران مجتمع با پوشش لاکچری وارد هتلی میشوند و به سراغ پیام، شهروز و وکیل ثمین میروند و درباره فروش باهم صحبت میکنند، خریدار به وکیلش میگوید که با شریکش صحبت کند و نحوه درخواست پول را به آن ها بگوید که افشین میگوید مشکلی نیست.
دوتا از نیروهای داعشی به یکی از روستاهای مرزی رفته اند و باهم صحبت میکنند و از عملیاتی در آن جا صحبت میکنند یکی از آن ها که نامش سعید است دو دل است که با حرف های دیگری همراه میشود و باهم به یک مسجد در آن حوالی میروند و آخوند آن جا را میکشند و فرار میکنند.