ماجرای کامل قسمت بیست و سوم سریال خانه امن شبکه یک

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت بیست و سوم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

قسمت بیست و سوم سریال خانه امن

داعشی ها پس‌ از گذراندن مسیری از موتور پیاده می‌شوند و به سمت جایی که مهمات را قایم کرده اند می‌روند و وسایل‌ را برمی‌دارند و از هم جدا می‌شوند و قرار می‌گذارند که در تهران یکدیگر را ببینند‌.
کمال و دو نفر دیگر به مسجدی که روحانی اش کشته شده است می‌روند و می‌فهمند همان دو نفری که فرار کرده اند بودند و باز هم هیچ سرنخی از آن ها ندارند.
اهالی آن روستا روحانی را به خاک می‌سپارند و عزاداری می ‌کنند.
آن دختری که ثمین باهاش صحبت کرده بود با تابان تماس می‌گیرد و مو به موی حرف های ثمین را به او می‌گوید و قطع می‌کند.
پیام با تابان قرار می‌گذارد و به او می گوید با هم به ترکیه بروند و بعدش با یک حلقه به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد که تابان می‌گوید دیگر به او زنگ نزند و جلو راهش سبز نشود‌.
افشین با پیام قرار می‌گذارد و درباره اتفاقات پیش آمده صحبت می‌کند و افشین می‌گوید که هرچه سریع‌تر چکی که از آن ها گرفته است را به او پس بدهد‌.
افشین و کمال درباره اتفاقاتی که تو مدت نبود کمال افتاده است را برای هم تعریف‌ می‌کنند و افشین می‌گوید که دیگر نمی‌توان روی پیام حساب کرد.
کامران و همسرش در خانه شان شام می‌خورند و درباره بچه آوردن صحبت می‌کنند که با جواب منفی کامران رو به رو می‌شود و می‌گوید بهتر است دیگر کاری به کار هم نداشته باشند و هر کسی برای خودش زندگی‌کند.
کمال و افشین در جلسه شورای امنیت هستند و درباره آزادی ثمین هدایت و آزادی عروس کمال صحبت می‌کنند.
کمال به خانه می‌رود و با نبود محسن پسرش رو به رو می‌شود و به خانه اش می‌رود تا او را ببیند. با هم صحبت می‌کنند و محسن می‌گوید چه پاسخی برای نبودنش دارد و کمال می‌گوید به وقتش جواب سوالش را می‌گیرد.
کمال از محسن می‌پرسد که اگر دزده شدن فرشته تقصیر پدرش باشد چه می‌کند که باعث تو فکر رفتن فرشته می‌شود.
مهتاب زن داوود یا همان کامران دروغی به آزمایشگاه رفته است که حواسش پرت چند تا بچه است و متصدی آزمایشگاه به سراغش می‌رود و می گوید جواب آزمایش بارداری اش مثبت است، بعد از بیرون آمدن از آزمایشگاه به یکی از دوستانش زنگ می‌زند و خبر بارداری اش را می‌دهد و می‌گوید به داوود به دروغ گفته که جراحی کرده است و باردار نمی‌شود و الان نمی داند چگونه این خبر را به او بدهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا