ماجرای کامل قسمت بیست و هشتم سریال خانه امن شبکه یک

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت بیست و هشتم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

قسمت بیست و هشتم سریال خانه امن

یکی از داعشی هایی که از دست مامور ها فرار کرده است با فرمانده اش صحبت می‌کند و کسب تکلیف‌ می‌کند که او می‌گوید فعلا صبر کند و ممکن است عملیات مدتی طول بکشد…
مردی که شهروز و پیام فکر می‌کنند کامران است با کامران واقعی صحبت می‌کند و بعد از این که قطع می‌کند مهسا همسرش می‌آید و خبر بارداری اش را به او می‌دهد و می‌رود که باعث شوکه شدن کامران می‌شود…
محسن بعد از زنگ فرشته به بیمارستان رفته است که دکتر قوامی به او می‌گوید چیزی به فرشته نگوید، محسن به داخل‌ اتاق او می‌رود و شروع به صحبت می‌کند و که فرشته از او می‌پرسد چرا او را مرخص نمی‌کنند که باعث عصبانیت فرشته می‌شود و خودش را از روی تخت پایین می‌اندازد که محسن می‌گوید هرچی که بخواهد را به او می‌گوید.
کامران با یکی از نوچه هایش به اسم ارسلان به سراغ یک جاعل رفته اند که می‌فهمند دستگیر شده است و دیگر در دسترس نیست…
مردی که کمال می‌خواست را پیش او آورده اند و در حال مداوایش هستند، کمال به سراغ او رفت تا با او صحبت کند که او حرفی نزد و کمال با همکارانش درحال صحبت کردن درباره آن مرد که اسمش ناصر است، هستند و افشین می‌گوید آوردنش بی نتیجه است که کمال می‌گوید دلش روشن است و خاطره ای از گذشته را می‌گوید که توانسته بودن با اطلاعات قدیمی یک‌ آدم پرونده سازمانی و بزرگی را حل کنند…
داوود و همسرش مهسا باهم در ماشین درحال صحبت هستند و درباره آینده بچه شان خیال بافی می‌کنند که کامران اول علت دروغ گویی زنش را می‌پرسد و می‌گوید باید بچه را بکشیم که زنش قبول نمی‌کند و با عصبانیت از ماشین پیاده می‌شود و می‌رود.
سعید یکی از داعشی ها در پارکی در حال قدم زدن است و با حالتی گریان از دور از خانمی عکس‌ می‌اندازد…
کامران و ارسلان و دنیا باهم قرار گذاشته اند و درباره مطبی باهم صحبت می‌کنند که هنوز مشخص نشده است.
کمال به دیدن ابوعامر رفته است که ابوعامر می‌گوید بابت تمام فیلم ها و کتاب ها از تو ممنونم اما تغییری در من ایجاد نیاورد، کمال او را به نشستن دعوت می‌کند و باهم صحبت می‌کنند تا کمال با حرف هایش بتوانند او را راضی به حزف زدن کند، کمال ابوعامر را تهدید می‌کند که فیلم تسلیم شدنش را برای ابوبکر بغدادی می‌فرستد تا تمام چیزی که از خودش به جا گذاشته است را از بین ببرد و فیلم را به او نشان می‌دهد که باعث شوکه شدن او می‌شود.
افشین و کمال به رستوران رفته اند و باهم درباره کارشان صحبت می‌کنند که گوشی افشین زنگ می‌خورد و یکی از مامورانش به او خبر می‌دهد که کامران قصد دارد شهروز را به ابوظبی ببرد و آن جا باهم صحبت کنند که کمال می‌گوید سریعا دو تا نیرو به آن جا بفرستند تا شرایط را زیر نظر بگیرند.
کمال‌ به بیمارستان رفت و مشغول صحبت با دکتر قوامی پدر فرشته است و می‌گوید محسن همه چی را به فرشته گفته است و حال فرشته اصلا خوب نیست.
او ادامه می‌دهد که هیچ امیدی برای خوب شدن پای فرشته نیست و باید پایش را ببرند تا عفونت به جاهای دیگر نرود.
دکتری که تابان دستیار او است به او پول می‌دهد و از او کاری می‌خواهد و تابان به سمت میز منشی می‌رود که دنیا به سراغش می‌رود می‌گوید خبری از خواهرت دارم و با انداختن پاکت نامه ای به پایین میز او از مطب خارج می‌شود…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا